غلامرضا ظریفیان می‌گوید که موسوی خوئینی‌ها می‌تواند باب گفت‌وگوی اصلاح‌طلبان با حاکمیت را باز کند.

بازیگردان تازه اصلاح‌طلبان؛ لاریجانی یا موسوی خوئینی‌ها؟
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

گروه سیاست مثلث‌آنلاین: این روزها باز هم سخن از سرنوشت اصلاح‌طلبان به میان می‌آید؛ اینکه آینده سیاسی آنها چه خواهد شد؟ آیا بازهم می‌توانند به عالم سیاست رسمی بازگردند یا خیر؟ سرمایه اجتماعی از دست‌رفته آنها احیاء می‌شود یا مردم همچنان مانند دو انتخابات مجلس یازدهم و ریاست‌جمهوری سیزدهم اقبالی به ایشان نشان نمی‌دهند؟ با در نظر داشتن همه اینها به تازگی گفته می‌شود که ممکن است حزب علی لاریجانی تأسیس شود؛ موضوعی که البته خود او چندی پیش در گفت‌وگو با مجله «آگاهی نو» مطرح کرد. بعد از آن هم گفته می‌شود ممکن است در این مسیر روحانی و ناطق نوری هم او را همراهی کنند. اگر چنین شرایطی رخ دهد، حتما لاریجانی ظرفیتی برای اصلاح‌طلبان محسوب می‌شود زیرا پیش از این نیز بارها نام علی لاریجانی به عنوان نامزد مورد اجماع اصلاح‌طلبان در انتخابات 1400 به گوش می‌خورد  و مشخصا حزب کارگزاران سازندگی به جدیت از او دفاع می‌کرد تا آنکه او ردصلاحیت شد و اصلا نوبت به حضورش در رقابت انتخاباتی نرسید. حالا هم برخی اصلاح‌طلبان از او عبور نکرده‌اند و طیف‌های میانه اصلاحات باور دارند که لاریجانی اصولگرا که دیگر جایگاهی محکم در جبهه اصولگرایی ندارد و مشخصا در حوزه سیاست خارجی هم‌نظر با اصلاح‌طلبان است، می‌تواند محوری بین اصلاح‌طلبان باشد.

البته این نظر چندان قابل اعتنا نیست زیرا دو سر طیف اصلاح‌طلبان تفاوت دیدگاه‌های اساسی دارند. یک سو کارگزاران و با تسماح اعتدال و توسعه ایستاده است که نشان داده‌اند برای نیل به هدف سیاسی از هر گونه ائتلافی ابایی ندارند و سوی دیگر نیروهای چپ اصلاحات مانند حزب اتحاد ملت و افرادی مثل حجاریان، تاجزاده، علوی‌تبار، عبدی، زیدآبادی و... حضور دارند که بعضا در خوانش اصلاح‌طلبی خود اصول اصلی نظام را هم پشت سر می‌گذارند و طبیعی است هم‌سو شدن این طیف که البته در جبهه اصلاحات قدرت کمی هم ندارند با فردی چون لاریجانی بسیار سخت است.

نام دیگری هم مطرح است؛ شیخ همیشه در سایه که چندی است بیشتر رخ می‌نماید. محمد موسوی خوئینی‌ها که برخی حتی او را تا سدحد جایگزینی خاتمی برای به دست‌گرفتن لیدری اصلاحات مطرح کرده‌اند. خود او نیز ظاهرا بی‌میل نیست که چین جایگاهی را برای خود متصور باشد؛ چنانکه پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری در یادداشتی به نوعی دستور تشکیلاتی صادر کرد و نوشت: «گفته می‌شود یکی از علل عدم مشارکت بعضی گروه‌ها و برخی فعالان سیاسی رفتار ناصواب نهاد‌های مسئول و غیرمسئول و دخالت‌های ناروای آنان در تمام مراحل انتخابات است. بنده این نگاه را تخطئه نمی‌کنم؛ اما آیا نباید به همین علت در انتخابات مشارکت فعال داشت تا هرچه بیشتر این رفتار‌ها و دخالت‌های ناروا آشکار شود و ملت را به تصمیمی مناسب برساند؟ اگر دیگران مرتکب رفتار‌های ناصواب و دخالت‌های ناروا شده‌اند، چرا ما صحنه را ترک کنیم؟ آیا عرصه را ترک می‌کنید تا معلوم نشود که آنان چه بر سر انتخابات می‌آورند؟ هرگز چنین گمانی به شما گرامیان نمی‌رود. پس در انتخابات شرکت کنید تا به إِحْدَی الحُسْنَیَیْن دست یابید: یا پیروزی، یا افشای بیشتر چهره کسانی که انتخابات را به بازی گرفته‌اند». او در پایان هم نوعی اتمام حجت کرد: «من آنچه را که درست می‌پنداشتم صادقانه به عرض رساندم؛ امیدوارم خیر و صلاح ملت نیز در آن باشد».

از متن این یادداشت به خوبی برمی‌آید که موسوی خوئینی‌ها می‌خواهد اولا صادرکننده دستورهای تشکیلاتی باشد و ثانیا اعلام کند که مرز مشخصی با نیروهای میانه‌رو دارد و نزدیک‌بودن خود به نیروهای رادیکال اصلاحات را اعلام کند.

حالا به تازگی غلامرضا ظریفیان در گفت‌وگویی مطرح کرده است که: «اصلاح‌طلبان طیف وسیعی و با نوع اعتبار متفاوت از نظر حاکمیت هستند یعنی از نظر حاکمیت و بخش اصلی قدرت، اصلاح‌طلبان یکدست نیستند بنابراین اشخاصی از اصلاح‌طلبان هستند که مورد اعتماد حاکمیت باشند و از گذشته امکان گفت‌وگو داشتند و امروز نیز این گفتمان ادامه دارد. آقای خوئینی‌ها و امثال ایشان به نظر می‌رسد کسانی هستند که همچنان امکان ارتباط و گفت‌وگو را دارند».

با این اوصاف باید دید که آینده اصلاح‌طلبان در با راهبردی چه طیفی و البته چه شخصی خواهد بود؟ و اگر این موضوع تبیین شود، اصلاح‌طلبان می‌توانند مهم‌ترین چالش این روزهایشان یعنی کاهش شدید سرمایه اجتماعی‌شان را رفع کنند؟ باید منتظر ماند و دید.