عباس سلیمی‌نمین معتقد است که من آتش‌بس را راجع به تنش‌ها می‌دانم والا انتقاد که لازم است و حتی انتقاد را باید دوستان اصلاح‌طلب سالم هم به دولت انجام دهند. یعنی فقط این نیست که رقیب آقای روحانی از ایشان انتقاد کند. انتقاد باید توسط خود جریانات اصلاح‌طلب هم صورت بگیرد. انتقاد سازنده و دلسوزانه یک نوع حمایت است. با او در این مورد سخن گفته‌ایم.

روحانی همچنان در فضای انتخابات است
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

 

 

بنا به نوع نسبتی که اصولگرایان می‌خواهند با دولت تعریف کنند بعد از انتخابات به نوعی شاهد چند مدل رویکرد هستیم. برخی سکوت پیشه کرده‌اند و برخی از تعامل و حتی مشارکت در دولت به‌عنوان کمک برای حل مشکلات کشور سخن می‌گویند و برخی دیگر نیز انتقادها را شدت بخشید‌ه‌اند و سعی می‌کنند که از این راه یک نوع مکالمه با دولت برای انتقال پیام داشته باشند. نظر شما در این رابطه چیست، اصولگرایان باید چه رویکردی را نسبت به دولت آقای دنبال کنند؟

   قطعا گرایش‌های مختلفی در این زمینه وجود دارد. گروهی قائل به تعامل و جمعی قائل به اتحاد سازنده با دولت هستند و بخشی نیز تحمل‌شان نسبت به عملکردهای دولت کم است، بر این اساس کسانی برخورد تندی نسبت به دولت دارند. بنابراین نمی‌توان تعامل اصولگرایان با دولت را یک گونه یافت. آنچه در این وادی تعیین‌کننده است، نوع رفتار دولت است. مسائلی که الان شاهد هستیم عمدتا به دلیل ادامه برخوردهایی است که قبل از انتخابات آغاز شد. در دوران انتخابات، آقای روحانی به‌عنوان رئیس‌جمهور ظاهر نمی‌شد ولی الان دیگر آقای روحانی رئیس‌جمهور است. رئیس‌جمهور می‌بایست این احساس را در جامعه ایجاد کند که رئیس‌جمهور همه است. اگر برخلاف انتخابات که علائمی‌ به طبقات مختلف داده می‌شد که رای آنها اخذ شود و طیف اصولگرا را مورد حملات غیراصولی قرار می‌داد، بعد از انتخابات باید تغییری در این مشی صورت دهد ولی متاسفانه تغییری در این مشی تا حالا صورت نداده است. دلایلش هم تا حدی روشن است که چرا آقای روحانی نمی‌خواهد آن شرایط انتخابات را تغییر دهد بنابراین هم زخم‌های انتخابات التیام نمی‌یابد و هم بر این زخم‌ها نمک پاشیده می‌شود. طبیعتا جامعه انتظار ندارد که آقای روحانی امروز همچنان به‌عنوان رقیب ظاهر شود. وقتی رئیس‌جمهور به‌عنوان رقیب 16 میلیون جمعیت ظاهر می‌شود در میان این جمعیت، جریانات متعددی حضور دارند. ممکن است برخی از آنها به محض رویت رئیس‌جمهور واکنش‌های خیلی تندی از خود نشان می‌دهند چراکه یک‌سری برخوردهایی از رئیس‌جمهور دیده‌اند که ناراحتی‌هایی در آنها جمع شده و می‌خواهند این ناراحتی‌ها را بیرون بریزند. طبیعتا دقت عمل را نخواهند داشت و کارهایی از آنها سر می‌زند که بعضا منطقی نیست. روز قدس، روز وحدت است. این رئیس‌جمهور است که در جایگاهی قرار دارد با سهولت با یک جمله می‌تواند خیلی از این مسائل را التیام بخشد و به جامعه آرامش دهد و موجب شود که ما شاهد تداوم مسائل بعد از انتخابات نباشیم. بر این نکته هم تاکید می‌کنم  که‌آنچه در روز قدس صورت گرفت و هم آنچه در روز عید فطر صورت گرفت، محل انتقاد است. نه اینکه این میزان انتقاد از رئیس‌جمهور اصلا نباید در جامعه وجود داشته باشد که اصلا به این موضوع اعتقاد ندارم. بخشی از اصلاح‌طلبان ظاهرا می‌خواهند در کشور دیکتاتوری به‌وجود بیاورند. به نظرم اگر غیر از روز قدس جای دیگری بود انتقاد کردن اشکالی نداشت. مثلا هنگام بازدید رئیس‌جمهور از یک کارخانه یا اجتماع دیگر، بیان انتقاد نسبت به عملکردهای ایشان اشکالی نداشت. کسانی که از طیف اصلاح‌طلبان این رفتار را توهین نسبت به رئیس‌جمهور می‌دانند، دیدگاه‌شان را اصلا قبول ندارم. این میزان انتقاد از رئیس‌جمهور در جامعه باید به رسمیت شناخته شود. من تنها به این قسمت انتقاد دارم که این نوع برخورد در روز قدس غلط است. این مساله در روز عید فطر عیب دارد چون در این روز همه جریانات با سلایق مختلف حضور دارند و اینجا باید حتما نمادی از وحدت، اتحاد و قدرت باشد. ما نباید سیاست‌مردان خودمان را نازک نارنجی بار بیاوریم. آقای روحانی حرف‌هایی می‌زد و جامعه هم واکنش نشان داد. اگر می‌خواهد واکنشی وجود نداشته باشد، باید آن حرف‌ها را نزند و آن توهین‌ها را نکند. آقای روحانی به 16 میلیون نفر چند بار توهین کرد که نباید این کار را انجام دهد. وقتی توهین می‌کند واکنش سیاسی هم در پی خواهد داشت. اگر ما در حد حرف نتوانیم تحمل کنیم و در حد حرف ظرفیت نداشته باشیم جای تامل دارد. از کسانی که الگوهای غربی در ارتباط با اداره جامعه را عرضه می‌کنند، تعجب می‌کنم که اقتصاد سرمایه‌داری را تمام و کمال می‌پذیرند و ولنگاری سرمایه‌داری را می‌پذیرند اما در همان سرمایه‌داری چیزهای دیگری وجود دارد که آنها را نمی‌خواهند بپذیرند. در آن سرمایه‌داری در قبال غارت منابع توسط اقلیت، فرصت‌هایی هم برای اظهارنظر به آحاد جامعه داده می‌شود. جریان غربگرای ما آن میدان‌داری اقتصادی را تمام و کمال می‌خواهد پس باید برای اظهارنظر جامعه نیز فرصتی قائل شود. این نقد است و نباید تحمل جامعه را آن‌قدر کاهش دهیم. ما اگر می‌خواهیم عقلانیت را در جامعه حاکم کنیم و گسترش دهیم باید در مقام بالاتر عقلانیت را مشاهده کنیم که بعد از انتخابات دیگر زمان، زمان توهین کردن نیست. هرچه توهین در دوران انتخابات کردید، دوران انتخاباتی و رقابت بین روحانی و رئیسی و قالیباف بود. اینجا دیگر نباید بین رئیس‌جمهور و اقشار جامعه فاصله ایجاد کنیم که این عقلانیت نیست اما وقتی رئیس‌جمهور را همچنان در وادی دیگری می‌بینیم، طبیعی است که این مسائل غلط هم رخ می‌دهد.

نکته‌ای که آقای زاکانی اخیرا مطرح کرد پیشنهاد آتش‌بس حتی یکطرفه بین اصولگرایان و دولتمردان بود. به نظر شما این تعبیر درستی است؟

   اینکه برخی از شخصیت‌ها اصولگرا، همه اصولگرایان و اصلاح‌طلبان را دعوت به آتش‌بس می‌کنند، به نظرم درست است. من تعجب کردم، دیدم برخی از آقایان مدعی، این دعوت را مورد هجمه قرار داده‌اند و حتی به این مطلب حمله کرده است. مثلا حمله کرده که چرا دوباره مواضع خودت را تکرار کردی؟ درحالی که اشکالی ندارد. باید بگوییم با حفظ مواضع‌مان، حرکت‌هایی که موجب دودستگی می‌شود نباید انجام داد چون اینکه 16 میلیون رای با رئیس‌جمهور نیستند و نه تنها نیستند بلکه در تقابل با رئیس‌جمهورند، رئیس‌جمهور را در مجامع بین‌المللی تضعیف می‌کند. به عبارت دیگر اگر در حوزه بین‌الملل متوجه شوند، رئیس‌جمهور 16 میلیون مخالف جدی دارد، این مساله رئیس‌جمهور را تضعیف و از پشتیبانی همه ملت محروم می‌کند و او نمی‌تواند آنطور که باید از موضع قدرت در همه عرصه‌های بین‌المللی ظاهر شود، پس این اتفاق به ضرر خود آقای روحانی و به طریق اولی به ضرر کشور است. کمااینکه برای آقای احمدی‌نژاد هم در دوره دومش همین اتفاق افتاد و 13 میلیون مخالف جدی داشت که این موضوع به او در سطح بین‌الملل ضربه زد. درواقع به اعتبارش لطمه زد و نتوانست خیلی از مسائل را حل و فصل کند. با اینکه نظام به او این فرصت را داد که در مذاکرات بین‌المللی مساله تحریم‌ها را حل کند اما نتوانست که علت عمده‌اش وجود 13 میلیون مخالف در صحنه بود. با این توضیح معلوم نیست کدام مشاورین به رئیس‌جمهور این پیشنهاد را می‌دهند که مرتبا بر اختلافات بدمد و اختلافات را حادتر کند؟ معتقدم پیشنهاد آقای زاکانی بسیار مناسب است هرچند متاسفانه با استقبال چندانی از جانب اصلاح‌طلبان مواجه نشد و برخی هم که موضع گرفتند، مواضع مناسبی اتخاذ نکردند اما درون اصولگرایان، شخصیت‌هایی مثل آقای دکتر توکلی استقبال کردند که این خودش به نظرم نشان می‌دهد که از طیف اصولگرایان جریانات قابل تاملی از این پیشنهاد که به نفع مسائل ملی است، استقبال می‌کنند.

تعبیر آتش‌بس از دو جهت قابل تحلیل است؛ یکی نقد اصلاح‌طلبان، که به آن می‌پردازیم و دیگری بحث جریان اصولگرایی. همانطور که گفتید همه نگاه تقابلی با دولت ندارند، کمااینکه یکسری حتی صحبت از همراهی می‌کنند. با این توضیح بفرمایید آیا این صحبت آقای زاکانی دغدغه همه جریان اصولگرایی بود یا همان طیف اندکی که شما می‌گویید مخاطب صحبت هستند. در واقع مخاطب آقای زاکانی درباره آتش‌بس یکطرفه کدام قشر از اصولگرایان بود؟

   کسانی که تحمل ندارند قطعا خیلی با آقای زاکانی همراه نیستند یا مثلا چندان از آقای زاکانی خط سیاسی دریافت نمی‌کنند. اما در عین حال بسیار مهم است که شخصیت‌هایی از درون اصولگرایان رسما این را اعلام می‌کنند ولی آقای روحانی حاضر نیست در جایگاه رئیس‌جمهوری بعد از انتخابات قرار بگیرد و همچنان دوست دارد که در وادی انتخابات حرکت کند. دلایلش هم روشن است. مطلبی را از طیف هواداران آقای روحانی می‌خواندم که می‌گفت «بهتر است آقای روحانی در عرصه سیاسی باقی بماند تا آنکه در عرصه اقتصاد وارد شود.» این حرف را به آقای خاتمی هم می‌زدند. فراموش نکنیم جریان تندرو به آقای خاتمی می‌گفت که در عرصه سیاسی بمان و زمانی که آقای خاتمی این ریل‌گذاری را نپذیرفت، بحث عبور از خاتمی را مطرح کردند اما امروز آقای خاتمی در چه حوزه مورد تمجید قرار می‌گیرد توسط خود جریان اصلاح‌طلبان؟ به خاطر مسائل سیاسی است یا خدماتی که در دولت دوم خود در زمینه اقتصاد داد؟ حتی نیروهای تندرو اصلاح‌طلب امروز به برخی از خدمات اقتصادی آقای خاتمی تاکید دارند. بحث پروژه‌های نفتی که در زمان ایشان انجام شد و از عسلویه به‌عنوان نماد فعالیت‌های اقتصادی آقای خاتمی یاد می‌کنند. ایشان توانست در دولت دوم اقدامات این چنینی را انجام دهد اما همان موقع بود که در حوزه سیاسی بیشترین هجمه به آقای خاتمی وارد و پروژه عبور از خاتمی در دولت دومش مطرح شد چراکه آقای خاتمی به مسائل سیاسی تنش‌زا کمتر می‌پرداخت و وارد فعالیت‌های اقتصادی و توجه ویژه به مسائل اقتصادی و کشورهای آمریکای لاتین کرد که قطعا به نفع ما بود و بحث صادرات ما و انتقال تکنولوژی را به کشورهای آمریکای لاتین گسترش می‌داد. اینها مقبول نیروی تندرو جریان اصلاح‌طلب نبود. امروز هم دقیقا همان موضع‌گیری را دارند. یعنی به آقای روحانی تاکید می‌کنند که همچنان در عرصه سیاسی بماند. جمله‌ای را از یک شخصیت اصلاح‌طلب خواندم که می‌گفت «روحانی فارغ از دغدغه‌های اقتصادی مصمم است به سیاست بیش از پیش بپردازد. رئیس‌جمهور که در چهار سال دولت یازدهم برجام را تحقق بخشید در دولت دوم هم برجام داخلی را کلید خواهد زد.» یعنی بحث سیاسی را سرلوحه دولت آقای روحانی قرار می‌دهند درحالی که امروز مساله جامعه ما بیکاری و مشکلات اقتصادی است. الان مباحث سیاسی دغدغه همه جامعه ما نیست. البته یک‌سری اقشار متوسط به بالا دغدغه‌های این‌چنینی دارند.

آیا بحث آتش‌بس به معنای این است که بگذاریم دولت هر کاری خواست کند؟ البته دو روز بعد آقای زاکانی در مورد قرارداد نفتی با توتال موضع خود را اصلاح کرد که دیگر در اینجا آتش‌بس جایز نیست و آتش به اختیار باید عمل کنیم.

   من آتش‌بس را راجع به تنش‌ها می‌دانم والا انتقاد که لازم است و حتی انتقاد را باید دوستان اصلاح‌طلب سالم هم به دولت انجام دهند. یعنی فقط این نیست که رقیب آقای روحانی از ایشان انتقاد کند. انتقاد باید توسط خود جریانات اصلاح‌طلب هم صورت بگیرد. انتقاد سازنده و دلسوزانه یک نوع حمایت است. ما آتش‌بس را در زمینه تنش‌ها قائلیم نه در زمینه مسائل منطقی که در جامعه باید وجود داشته باشد. انتقاد یکی از مسائل منطقی جامعه است اما تقابل یکی از مسائل منطقی جامعه نیست. انتقاد ولو حتی انتقاد اشتباه یکی از لازمه‌های حیات جامعه است.

پس آتش‌بس باید مشروط باشد و در بحث‌های نقادی آزاد است یعنی آتش‌بسی وجود ندارد.

   مثلا ما در مورد تاریخ می‌گوییم که نزاع بین جریان ملیون و مذهبی در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت غلط بود. نزاع غلط بود نه اینکه انتقاد وجود نداشته باشد. آنها باید حتما انتقادشان را می‌کردند و انتقادات‌شان را می‌داشتند اما ورود به خانه آیت‌الله کاشانی و کشتن یک نفر توسط ملیون دیگر انتقاد نیست، این نزاع است. در این نزاع دشمن گم می‌شود. در این نزاع، دشمن غلبه پیدا می‌کند. بنابراین نزاع با انتقاد خیلی فرق دارد. درگیری با انتقاد خیلی فرق دارد. الان به نظرم یک مقداری تقابلات سیاسی بحث را به منازعات سیاسی می‌کشاند. خودم معتقدم آقای روحانی در این قضیه نقش جدی و تعیین‌کننده دارد. نمی‌توان خطاهای آقای روحانی را با خطای فردی که در راهپیمایی روز قدس از رئیس‌جمهور دلخور است و دلخوری خودش را ابراز می‌کند، یکی دانست. خطای آقای روحانی بسیار تعیین‌کننده‌تر، جدی‌تر و مخرب‌تر است تا خطای یک فرد معمولی جامعه که متوجه نمی‌شود امروز چه روزی است و آیا در این روز طرح چنین انتقادی و مقایسه سیاسی بین عملکرد آقای روحانی و عملکرد برخی از روسای جمهور گذشته غلط است یا درست؟ اما آقای روحانی می‌فهمد که دارد چه‌کار می‌کند. آقای روحانی برای اینکه خودش را از برخی پاسخگویی‌های اقتصادی خلاص کند می‌خواهد جامعه را مرتبا در فضای سیاسی انتخاباتی حفظ کند. اما این شایسته نیست و آقای روحانی باید هرچه سریع‌تر جامعه را از فضای انتخاباتی خارج کند تا جامعه به طرف فعالیت‌های اقتصادی برود و به طرف حرکت‌های سازنده حرکت کند. هیچ‌کسی قبول ندارد که عملکردهای دوران انتخابات سازنده بود. به‌خصوص موضوعاتی که تهمت‌زنی و تخریب و دروغگویی برای از صحنه خارج کردن رقیب را شاهد بودیم اصلا سازنده نبود و باید جامعه از این فضا خارج شود. آیا آقای روحانی تبعات خارج نشدن جامعه از فضای انتخابات را نمی‌داند؟ قطعا می‌داند. آقای روحانی فردی است که این میزان از اشراف را راجع به مسائل سیاسی دارد که این مسائل آیا جامعه را در وادی مشکلات هدایت می‌کند یا خیر؟ به نظرم کاملا روشن است.

قسمتی هم که مربوط به نقدهای اصلاح‌طلبان به واژه آتش‌بس است را بفرمایید. آنها می‌گویند وقتی که بحث آشتی ملی را مطرح کردیم نسبت به این پیشنهاد ما انتقاد شد و گفتند «مگر قهری در جامعه وجود دارد که بخواهد آشتی صورت بگیرد اما الان طرف اصولگرا صحبت از آتش‌بس می‌کند. این آتش‌بس یعنی جنگ و مخاصمه در جامعه وجود دارد که به معنای این است که وضعیت از قهر هم حادتر شده است». این انتقاد را چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا وارد است یا خیر؟

   آن موقع من معتقد بودم که بله قهر وجود داشت. یعنی یک‌سری تقابل‌ها و یک‌سری موقعیت‌های منفی در جامعه بود. یعنی بعد از انتخابات سال 88 جامعه ما به یک پاسخ منطقی نسبت به خیلی از سوءبرداشت‌ها و ابهامات نرسیده بود یا به یک نقطه حل نرسیده بود. دوستان ما در جبهه اصلاح‌طلب این مطلب را دستمایه یک بحث کردند که مشکل ایجاد کرد چون می‌خواستند بدون اینکه در مقام اصلاح خودشان بربیایند و اذعان کنند که خطا رفته‌اند، مساله را حل کنند.  این نوع بهره‌مندی از این مساله لازم و ضروری محل اشکال بود. یعنی اینکه اینها می‌خواستند بدین وسیله خودشان یا بعضی از چهره‌های خودشان را از ضرورت میزان خطاکار بودن رهایی ببخشند. والا اگر می‌گفتند برای اینکه اتحاد و وحدت در جامعه به‌وجود بیاید حاضریم به افرادی که خطا کردند و ساختار جامعه را به هم زدند، این مطلب را تفهیم کنیم که باید اعلام کنند خطا کنند و دیگر این خطا را تکرار نخواهند کرد. اگر این کار را می‌کردند آیا مطلوب واقع نمی‌شد؟ اما وقتی می‌خواستند از این قضیه به‌عنوان یک ابزار سیاسی برای فرار از خطا استفاده کنند، مقبول واقع نشد. امروز هم به نظرم اگر در این وادی بیایند و بگویند که وحدت و ساختار جامعه را به‌هم زدند و آنها را به پذیرش خطا وادار می‌کنیم، به نظرم حرف‌شان قابل پذیرش خواهد بود.

آیا آن انتقادی که اصلاح‌طلبان وارد می‌کنند به واژه آتش‌بس بجاست؟ آنها می‌گویند مگر در جامعه جنگی وجود دارد؟

   نه، جنگی وجود ندارد. منازعه سیاسی با جنگ خیلی فرق می‌کند. منازعه سیاسی در انتخابات به‌وجود می‌آید که منجر به یک تقابل‌های غیرمنطقی می‌شود. انتخابات خودش یک تنش‌هایی را به‌وجود می‌آورد چون یک منازعه سیاسی فشرده است. یعنی یک حجمی ‌از اطلاعات غلط و درست از جانب رقبا در جامعه پراکنده می‌شود. وقتی غلط است کاندیدا و هوادارانش را زخم خورده می‌کند که چرا چنین تهمت‌هایی زده شد و یک‌سری التهاب در جامعه به‌وجود می‌آید. همه این التهابات بعد از انتخابات بلافاصله توسط عقلا کاهش می‌یابد و در راس این عقلا خود کاندیداها هستند. در بعضی از مناظرات هم گفتم که ما انتظار داشتیم آقای روحانی خیلی منطقی‌تر عمل کند اما خیلی به بدتر از‌ ترامپ عمل می‌کند. آقای ‌ترامپ بلافاصله بعد از پیروزی از رقیبش به خوبی و مثبت از او یاد کرد اما آقای روحانی شروع به توهین کردن کرد که مردم به فریبکاران نه گفتند. در واقع بعد از انتخابات اینها را گفت. یعنی همچنان لقب فریبکاری را به رقبای خودش می‌داد و از طرفداران آنها به‌عنوان طرفداران فریبکاری یاد می‌کرد.  اینها جنگ نیست بلکه یک التهاب است که آقایان سیاسی می‌توانند آن را همچنان دستمایه بعضی حرکت‌ها قرار دهند و می‌توانند هم برطرف کنند اما آقای روحانی بعد از انتخابات در کدام مسیر حرکت کرد؟ التهابات انتخاباتی را حفظ کرد تا مطالبات اقتصادی در سایه قرار گیرد. آیا این به نفع جامعه است؟ چقدر می‌تواند این‌طوری جامعه را معطل نگه دارد؟ در آخر جامعه مطالبات اقتصادی دارد، درحالی که جوانان بیکارند. آیا بیکاری این‌طور برطرف می‌شود یا بیشتر می‌شود؟ وقتی تنش‌ها در جامعه به‌وجود می‌آید، کار برای فعالیت اقتصادی و همکاری برای کارهای جدی کمتر می‌شود. نهایت یک‌سال بتواند از مسائل اقتصادی این‌طور بگریزد. این فهم را در دولت آقای خاتمی دیدیم که به‌رغم این همه تحریک در دولت دوم به این نکته رسید که به غرب نمی‌تواند اطمینان کند، بنابراین به طرف آفریقا و آمریکای لاتین رفت و دوستانش به او انتقاد کردند. کسانی که برای آقای روحانی ریل‌گذاری می‌کنند باید این مطلب را بگویند که این‌گونه مشکل به صورت ریشه‌ای نه‌تنها حل نمی‌شود که حادتر و حادتر می‌شود.