«سیاست خارجی در ادامه تاثیر‌گذاری‌هایش بر سیاست داخلی ما چه تحولات دیگری را رقم خواهد زد؟» این سوال مهمی ‌‌است حالا که برجام با چنین وضعیتی از سوی دونالد‌ ‌ترامپ مواجه شده است.

داستان روحانی و کدخدا
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

رئیس‌جمهور آمریکا از همان زمان که نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری بود گفته بود که برجام را قبول ندارد و اجازه نمی‌دهد که پا‌برجا بماند. حالا هم اگر‌چه هنوز اعلام رسمی پایان برجام را نداشته اما تمام قدم‌هایی که بر‌می‌دارد در پازلی قرار دارد که تکمیل شدنش صورتی از دنیای بدون برجام است. اوضاع چنان شده است که حتی حسن روحانی که تا همین چند وقت پیش و در دوران باراک اوباما ایالات متحده را کدخدای دنیا می‌دانست و راه چاره را نشستن با آنها عنوان می‌کرد، حالا رخ به رخ مردم در قاب تلویزیون ظاهر شده و ساعتی از سخنرانی‌‌ترامپ نگذشته تندترین کلمات ممکن را علیه رئیس‌جمهور آمریکا پشت‌سر هم ردیف می‌کند.

برجام حال خوبی ندارد و این را همه طرفین مذاکرات می‌دانند؛ این دقیقا وضعیتی است که‌‌ترامپ می‌خواهد. اما آنچه پدید می‌آید چه تاثیری بر سیاست داخلی ایران خواهد گذاشت؟

آیا حسن روحانی با کاهش سرمایه اجتماعی مواجه خواهد شد یا اساسا اینکه تغییراتی در رفتار سیاسی حسن روحانی دیده شده و او به نظر در تلاش برای نزدیک شدن بیشتر به حاکمیت است به دلیل همین اوضاع برجام است؟ آیا سخنان اخیر حسن روحانی در همین کانتکس قابل تعریف است؟  

  روحانی متفاوت

کمی ‌سخت است تحلیل در مورد آنچه این روزها پیرامون حسن روحانی می‌گذرد. او روزهای منحصر‌به‌فردی را در دوران ریاست‌جمهوری‌اش تجربه کرده است. در یک شرایط استثنایی رئیس‌جمهور شد و اکنون در میانه دو جناح استقرار پیدا کرده است. او همه جناح چپ و بخشی از جناح راستگرا را با خود دارد. در عین اینکه ذاتی اصولگرا دارد اما اقتضای زمانه اصلاح‌طلبان شده است؛ این هم از پدیده‌های این عصر شده است. باید در این مورد جزئی‌تر حرف زد. اصلاح‌طلبان باورشان این شده که امروز و در این زمانه باید به‌گونه‌ای دیگر در قدرت رسمی حضور یابند. آنها که از گوشه‌نشینی راز نیمه دوم 80 خاطرات تلخی دارند حالا از دریچه‌ای دیگر سیاست‌ورزی خود را دنبال می‌کنند. ایده مرکزی آنها برای سیاست‌ورزی در دهه 90 را می‌شود آنجا به خوبی دید که محمدرضا عارف در انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته کنار کشید و حسن روحانی عضو جامعه روحانیت نماینده اصلی جریان اصلاحات و اعتدال شد. جلوتر هم که آمدند رک و صریح گفتند «نقد لاریجانی را به نسیه محمد‌رضا عارف‌‌ترجیح می‌دهیم». پس اگر قرار بر تحلیل باشد باید گفت که آنها تصمیم خود را گرفته‌اند؛ درب سیاست‌ورزی آنها در نیمه دوم 90 هم روی پاشنه حسن روحانی می‌چرخد. اما حسن روحانی در مواجهه با اصولگرایان با شرایط ویژه‌ای مواجه است. او هم با افرادی مواجه بوده که در تمام چهار سال گذشته یک نفس او را نقد کرده‌اند و هم افرادی مانند علی لاریجانی را دیده که تمام تلاششان را کردند که در سطوح مختلف قدرت سیاسی ایده مرکزی او برای رسیدن به توافق هسته‌ای را به سرانجام برسانند. او حتی می‌داند که این دو‌گانه درباره او به جامعه روحانیت هم راه یافته است. او آنجا طرفداران مهمی‌دارد. او که در بهار ۹۲ سیاست خارجی را محور قرار دادو با دو‌گانه «برجامیان/ نابرجامیان» به پاستور رسید آیا این بار هم ایده مرکزی او از همان سیاست خارجی دنبال می‌شود و آنچنان که می‌گویند او دوگانه «حامیان صلح / حامیان تنش» را سامان خواهد داد؟

  سیاست خارجی؛ انتخابات 92

حتما اینگونه است که سیاست خارجی تاثیر زیادی در انتخابات سال 92 داشت.

به یک معنا این دوگانه موافقان و مخالفان توافق هسته‌ای بود که نتیجه انتخابات را به‌گونه‌ای خلاف تصور تحلیلگران تغییر داد.

وقتی سعید جلیلی به وزارت کشور رفت تا همزمان با هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت‌نام کند گفتند آمده است تا «صحنه انتخابات سال 84» را بازآفرینی کند. وقتی قرار شد که هاشمی در «صحنه» باقی نماند یک جانشینی ساده رخ داد، روحانی به جای هاشمی نشست و جلیلی یک دو‌قطبی ساخت که البته ضلع مقابلش یک عضو دیگر هم داشت؛ علی‌اکبر ولایتی.

همه‌‌چیز هم در چند دقیقه و در همان مناظره معروف سال 92 اتفاق افتاد؛ آن‌هم درست زمانی که حرف‌های ولایتی تمام شده بود و نوبت برای طرح پرسش به سعید جلیلی رسید. شاید هیچ کس فکر نمی‌کرد که چنین صحنه‌ای شکل بگیرد. برای اولین بار سطح مجادله در حوزه سیاست خارجی بسیار بالا رفت. هم سعید جلیلی حرف‌های مهمی‌زد و هم علی‌اکبر ولایتی. حرف‌های سعید جلیلی که تمام شد، ولایتی هم واکنش نشان داد. وزیر خارجه اسبق ایران به او گفت: «دیپلماسی این نیست که انسان برود مقابل کشورهای دیگر خطابه بخواند. دیپلماسی این نیست که ما در یک طرف بنشینیم و آنها در طرف مقابل بنشینند و ما حرف مشخصی را بزنیم بدون آنکه اقدامات دیگری در خارج از آن انجام دهیم.» دکتر ولایتی حالا زمان مناسبی یافته بود برای طرح انتقادات. حرف‌هایی که به خوبی نشان می‌داد آرایش سیاسی ایران به هم ریخته است و دیگر نمی‌توان با خط‌کش اصولگرا و اصلاح‌طلب آن را تقسیم‌‌بندی کرد. آنجا که او شهادت سید‌عباس عراقچی را سند حرف‌هایش کرد و گفت: «در آخرین دوری که در آلماتی آقای دکتر جلیلی داشت، آنها پیشنهادهایی به ایران کردند که بر‌اساس آن می‌شد کارها را مقداری جلو ببریم و آن پیشنهاد این بود که طرف مقابل 1+5 گفت غنی‌سازی 20 درصد را متوقف کنید و در کارهای فردو هم مقداری کندی ایجاد شود.آنها اعلام کردند این سه تحریم را بر‌می‌داریم و ما در پاسخ گفتیم که این کار را می‌کنیم، شما کل تحریم‌ها را بردارید، که به شهادت معاون امور خارجه که در جلسه بوده است این مسائل را مطرح می‌کنم.

وقتی طرف مقابل حاضر است چند قدم بردارد، باید ما هم انعطاف داشته باشیم و هنر دیپلماسی این است که از این فرصت‌ها استفاده کند و اصولگرایی به این معنی است که انعطاف‌پذیر هم باشد، نباید در داخل کشور طوری وانمود کنیم که اصولگرا هستیم و انعطاف‌ناپذیرنباشیم، ما مصالح ملی را در دیپلماسی باید به‌طور بهتر تأمین کنیم، باید از دیپلماسی به نفع مصالح ملی استفاده کنیم، دیپلماسی فقط خشونت و سرسختی نشان دادن نیست.»حالا دیگر با این جمله ولایتی که«اگر این روند موفق بود این مشکلات پیش نمی‌آمد و وضع به اینجا نمی‌رسید» سعید جلیلی در غیاب نامزد احمدی‌نژاد، صاحب و مسئول «شرایط موجود» شد و این حسن روحانی بود که میوه این مباحثه را برداشت کرد. او حالا می‌توانست خود را در کاراکتر فردی قرار دهد که قرار است وضع موجود را تغییر دهد. نتیجه انتخابات 92 به همین شکل

تغییر کرد.

  سیاست‌خارجی از مجلس دهم تا

ریاست‌جمهوری دوازدهم

به نظر می‌رسد سیر تاثیر‌گذاری سیاست خارجی بر سایت داخلی ایران بعد از سال 92 هم با قدرت ادامه پیدا کرده است. لااقل نتیجه انتخابات می‌تواند نشانه خوبی برای صحت این گزاره باشد.

حالا اما هر چه هست حسن روحانی گویا تغییر کرده است شاید به همان اندازه که وضعیت برجام هم تغییر کرده است. او همان اندازه که از اصلاح‌طلبان دور شده، به اصولگرایان و نهادهای قدرت نزدیک شده است. دیگر نه تنها مانند روزهای قبل از انتخابات انتقادهایی از سپاه ندارد بلکه حتی در مهمترین نطق‌هایش بهترین تعبیر‌ها را در مورد سپاه به کار می‌برد. او حتی همنشین جامعه روحانیت مبارز هم شده است.

درباره علت‌های این تغییرات حسن روحانی شاید بتوان این گزاره‌ها را بررسی کرد:

۱- تاثیرگذاری بر آرایش سیاسی پیش‌رو

۲- قرار‌گرفتن در یک کاراکتر جدید، شخصی شبیه هاشمی‌رفسنجانی در برخی از سال‌های حیاتش

۳- تلاش برای بالانس‌کردن آرایش سیاسی

۴- نزدیک‌شدن به ساختارهای قدرت در ایران

۵- کمک به تعمیق شکاف در جناح اصولگرا با کمک به تجزیه‌شدنش

۶- تضعیف قدرت سیاسی اصلاح‌طلبان و نگه‌‌داشتن آنها در همین وضعی که هستند.

بر همین مبناست که می‌توان گفت حسن روحانی در واقع تلاش می‌کند با استفاده از قدرت حضورش در پوزیشن یک رئیس‌جمهور نهایت استفاده را برای تغییراتی مهم که در ذهن دارد، ببرد. او در واقع بنا دارد تا در اولین اقدام به شکاف‌های موجود در جناح راست که بعد از انتخابات ۹۲ بیشتر نمایان شده و در انتخابات ۹۶ بیشتر از قبل خود را نشان داده است را تعمیق کند. ساده‌تر بگوییم او بنا دارد تا در نقش یک کاتالیزور برای جداسازی‌هایی که در ذهنش دارد، ایفای نقش کند. دقیق‌ترش این است که روحانی بنا دارد با دادن جایگاه‌های مهم به افراد نزدیک به علی لاریجانی راست میانه را در ایران تقویت کند. این پدیده موجب می‌شود که به بخشی از جناح راست که مغضوب بخش قدرتمند دیگرش شده بود، قدرتی دوباره داده شده و برای جدا‌شدن نهایی آنها از هم تلاش شود. این در واقع شکافی است که از برجام آغاز شده و حالا در نیمه دوم دهه‌90 به سرانجام خود خواهد رسید. اما در عین حال حسن روحانی با زیرکی یک اقدام دیگر را هم انجام خواهد داد. او نهایت استفاده را از اصلاح‌طلبان برده است. آنها برای او سرمایه اجتماعی آورده‌اند و برایش در انتخابات کمپین کرده‌اند. اما ایفای نقش سیاسی آنها از نظر حسن روحانی تا همین‌جا کفایت می‌کند.

 آنها حالا باید به خانه بازگردند. دقیقا در همین راستاست که هم مجید انصاری، عضو ارشد مجمع روحانیون از دولت جدا می‌شود و هم همزمان وزیر موفق اصلاح‌طلب کابینه یعنی طیب‌نیا با دوستانش در دولت خداحافظی می‌کند. دقیقا در همین راستاست که دیگر اصلاح‌طلبانی که خود را برای حضور در کابینه گرم می‌کردند، دوباره باید به مشاغل دیگر خارج از دولت مشغول باشند. حسن روحانی گویا خواسته خود را از همین رهگذر به ساختار قدرت رسمی کشور نزدیک نگه دارد. او می‌خواهد جای پای محکمی ‌در سیاست ایران داشته باشد. برای او زمان اپوزیسیون بودن گویا تمام شده است.

 او یک محافظه‌کار است و نمی‌تواند زمان زیادی از ذات سیاسی‌اش دور باشد. روحانی شوک بزرگی به اصلاح‌طلبان وارد کرده است؛ شوکی که البته برای اصولگرایان امتیاز تلقی نخواهد شد. روحانی برای آنها هم برنامه دارد. او سیاستمدار زیرکی است؛ درست شبیه هاشمی‌رفسنجانی.»

این تغییرات به نظر ادامه‌دار خواهد بود. روحانی گویا خود را برای دوران پسا‌برجام آماده می‌کند. روزهای سختی که او بهتر از هر کسی می‌داند نمی‌تواند در کاراکتر یک منتقد وضع موجود از آن به سادگی عبور کند.