انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم از الان برای جریانات سیاسی شروع شده است‌ و شخصیت‌های موثر دو جناح سیاسی برای حضور در این میدان مشغول آماده‌سازی خود هستند. البته اصلاح‌طلبان بیشتر روی دو گزینه عارف و جهانگیری متمرکزند و اصولگرایان با تعدادی از شخصیت‌ها مواجه هستند. در این بین به نظر می‌آید اراده‌ای وجود دارد که ذهن‌ها را به سمت دوقطبی لاریجانی - جهانگیری هدایت کند تا سایر گزینه‌ها در حاشیه قرار گیرند. علی تاجرنیا فعال اصلاح‌طلب می‌گوید: «هر دوقطبی که بین جریان اصلاحات و جریان اصولگرا شکل گیرد و یک طرفش لاریجانی باشد، حتما برد به سمت اصلاح‌طلبان خواهد بود.» عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی یادآور می‌شود: «لاریجانی هیچ‌گاه رئیس‌جمهور ایران نخواهد شد، چون او قابلیت‌هایی را که می‌تواند اجماع عمومی ایجاد و افکارعمومی را به سمت خود جلب کند واجدش نیست.»

جهانگیری ذخیره ما است
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

آقــای جهانگــیری خود را در انتــخابات ریاست‌جمهوری سال 96 نامزد جریان اصلاحات معرفی کرد، آیا او از این به بعد می‌تواند نقش یکی از لیدرهای این جریان را در ساماندهی و سازماندهی نیروهای اصلاح‌طلب برای ورود به انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی ایفا کند؟

   به نظر من آقای جهانگیری یکسری از ‌خصوصیات را دارد که او را به یک چهره تاثیرگذار در مجموعه جریان اصلاحات تبدیل می‌کند‌؛ اول اینکه او به هر حال فردی است که مدیریت اجرایی را در سطوح مختلف و پله به پله طی کرده است و طبیعتا آشنایی کامل با ساختار قدرت در کشور و همچنین ساختار مدیریت اجرایی کشور دارد و این به هر حال خیلی مهم است، برای کسی که می‌خواهد نقشی تعیین‌کننده پیدا کند.

ثانیا آقای جهانگیری شخصیت سیاسی است یعنی هم سیاست‌ورزی را در قالب رفتارهای شخصی خودش و هم در قالب حزبی تجربه کرده است، در حالی‌که شاهدیم در کشور ما یک نوع تحزب‌گریزی وجود دارد و به نوعی سعی می‌شود‌ احزاب خیلی میدان پیدا نکنند. کسی که سابقه حضور در احزاب را دارد و به نقش‌آفرینی احزاب معتقد است می‌تواند یک اجماع خوبی در بین گروه‌های اصلاح‌طلب ایجاد کند. ثالثا آقای جهانگیری‌ شخصیت مورد اتفاقی دارد، هم در میان جریان‌های اصلاح‌طلب‌ و هم نزد چهره‌های موثر نظام. به هر حال ‌چهره‌ای است که با وجود داشتن دیدگاه‌های سیاسی مشخص در عین حال به رفتارهای عقلانی و معتدل معروف است و نگاه به او مثبت است.

 نهایتا من فکر می‌کنم باتوجه به نوع عملکردش در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 96 یک خاطر خوشی در ذهن مردم ایجاد کرده است و این برایش سرمایه اجتماعی حاصل کرد، ‌بنابراین طبیعتا می‌تواند مورد اقبال عمومی هم واقع شود. اما اینکه می‌تواند محوریت سازماندهی و ساماندهی نیروهای اصلاح‌طلب را داشته باشد‌، باید بگویم محوریت‌ داشتن در مجموعه اصلاحات دست اشخاص نیست و اگر قرار باشد شخصی این محوریت را در جریان اصلاحات داشته باشد، بدون شک آقای خاتمی است. شخصیت‌های دیگر با یک فاصله‌ای از او قرار دارند اما باتوجه به اینکه اعتماد خیلی خوبی بین آقای جهانگیری و شخصیت‌های عالیرتبه اصلاح‌طلب و همچنین تشکل‌های سیاسی این جریان وجود دارد، حتما نقشش تاثیرگذار خواهد بود و به نوعی می‌توان گفت بدون شک یکی از گزینه‌های انگشت‌شمار‌محوری در مجموعه اصلاحات می‌تواند باشد.

در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92 آقای عارف وقتی به نفع آقای روحانی کنار رفت، برای انتخابات مجلس شورای اسلامی شروع به ساماندهی نیروهای اصلاح‌طلب در سراسر کشور کرد. امروز مطرح می‌شود باتوجه به آنکه آقای عارف نتوانست انتظارات را در حوزه مدیریت فراکسیون امید برآورده کند، آقای جهانگیری می‌تواند فعالیت‌های جریان اصلاحات را برای انتخابات مجلس شورای اسلامی بازتعریف کند و نگاه‌ها را تغییر دهد، به نظر شما این اتفاق می‌افتد و شدنی است؟

   احساس می‌کنم آقای جهانگیری به دلیل سابقه تشکیلاتی و طولانی‌مدت بودن مدیریت اجرایی، قطعا قابلیت‌های بیشتری برای انسجام بخشیدن به نیروها و سازماندهی کردن آنها دارد. ‌بنابراین من فکر می‌کنم قطعا آقای جهانگیری از این جهت چهره موفق‌تری خواهد بود.

آقای جهانگیری چندی بعد از آنکه آقای روحانی پیروز انتخابات ریاست‌جمهوری سال 96 شد، دیگر تمایلی به حضور در دولت نداشت و می‌خواست از قوه مجریه خارج شود، اخیرآ آقای عبدالله ناصری صحبت کرد و گفت «احتمال دارد آقای جهانگیری سرلیست جریان اصلاحات در یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی با‌شد»، به نظر شما آقای جهانگیری این کار را انجام خواهد داد یا آنکه تا آخر در دولت به‌عنوان معاون اول باقی خواهد ماند؟

   آقای جهانگیری شخصیتی است که برای اصلاح‌طلبان نیز حضورش در ساختار اجرایی کشور بسیار موثرتر خواهد بود. در دوره‌های گذشته با وجود ردصلاحیت‌های گسترده در انتخابات مجلس شورای اسلامی کیفیت مجلس پایین آمد، بنابراین در این شرایط، حیف می‌دانم نیرویی مثل آقای اسحاق جهانگیری درگیر کار انتخابات مجلس شورای اسلامی شود. خصوصا اینکه وضعیت فراکسیون‌بندی‌ها و میزان رای‌آوری خیلی مشخص نیست.  آقای جهانگیری اگر وارد این عرصه شود و در جایگاه رئیس مجلس قرار نگیرد، در جایگاه یک نماینده فکر نمی‌کنم خیلی بتواند اثر‌بخش باشد. به ویژه آنکه جنس او بیشتر از جنس مدیریت حوزه اجرایی کلان است ‌بنابراین فکر می‌کنم ضمن آنکه اگر او بیاید حتما محوریت خواهد داشت اما خودم به شخصه موافق نیستم و معتقدم آقای جهانگیری از ذخیره‌های جریان اصلاحات است که بهتر است در فضای مناسبی در رأس سیستم اجرایی از او استفاده شود.

از شهریورماه صحبت از این می‌شود که آقای لاریجانی در حال آماده‌شدن برای ورود به انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1400 است، از آن طرف شما می‌گویید اصلاح‌طلبان اگر می‌خواهند از آقای جهانگیری استفاده کنند، به جای اینکه او به مجلس بیاید، بهتر است اصلاح‌طلبان برای انتخابات ریاست‌جمهوری روی نام او سرمایه‌گذاری کنند. به نظر شما دوقطبی لاریجانی- جهانگیری در انتخابات ریاست‌جمهوری آتی اتفاق می‌افتد؟

   من البته معتقدم صحبت کردن درباره انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 الان زود است. به نظر من آقای لاریجانی هیچ گاه رئیس‌جمهور ایران نخواهد شد، چون او قابلیت‌هایی را که می‌تواند اجماع عمومی ایجاد و افکارعمومی را به سمت خود جلب کند واجدش نیست. اینکه او در شهر قم کاندیدا می‌شود، بخش عمده‌ای به دلیل هراس از این بود که در تهران نتواند رای بیاورد، حتی در زمانی که جریان آرا به سمت اصولگرایی بود. بنابراین فکر می‌کنم هر دوقطبی که بین جریان اصلاحات و جریان اصولگرا شکل گیرد و یک طرفش آقای لاریجانی باشد، حتما برد به سمت اصلاح‌طلبان خواهد بود، اما اینکه حالا نهایتا کاندیدای اصلاح‌طلبان چه کسی شود طبیعتا شرایطی است که در ماه‌ها و سال‌های آینده بسیار تعیین‌کننده خواهد بود، چون به هر حال درباره رئیس قوه اجرایی کشور بدون شک مولفه‌های دیگری مدخلیت دارند بنابراین باید مقداری زمان بگذرد تا بتوان  اظهارنظر کرد.

 اگر بخواهد دوقطبی درون ائتلاف اصلاحات و اعتدال شکل بگیرد و هر کدام نماینده‌ای داشته باشند، آیا آقای لاریجانی نماینده جریان اعتدال می‌شود؟

   اعتدال از نظر من اصلا جریان سیاسی نیست که بخواهیم بگوییم ائتلافی بین اصلاحات و اعتدال شکل گرفته است. اصلاح‌طلبان چون شرایط شان بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری سال 88 برای حضور با تمام ظرفیت فراهم نبود، طبیعتا از جریان راست میانه فردی را برگزیدند و حمایت کردند‌. این حمایت اصلاح‌طلبان نیز مورد اقبال عمومی قرار گرفت. به نظر من اعتدال یک جریان سیاسی و حتی یک گفتمان سیاسی نیست بلکه یک مشی و روشی است که طبیعتا به جریان اصلاحات نزدیک‌تر خواهد بود. در واقع ما آقای لاریجانی را یک اصولگرای معتدل می‌دانیم نه اینکه او سرلیست یا محور جریانی به نام اعتدال باشد.

تحلیل‌ها این است که وقتی دوقطبی لاریجانی - جهانگیری مطرح می‌شود، سایر گزینه‌ها به ویژه نامزدهای جمنا و پایداری به حاشیه خواهند رفت. آیا این دوقطبی چنین فضایی را ایجاد می‌کند؟

   این بیشتر در حد یک خواسته است ولی اینکه واقعا در نهایت پیاده شود، چنین خواسته‌ای مستلزم‌ ‌فاکتورهای زیادی است؛ خصوصا در کشور ما که عرصه سیاست‌ورزی مثل میدان مین نامنظم می‌ماند و هر قدمی ‌که می‌خواهیم برداریم باید ببینیم شرایط جدید چه اتفاقاتی را رقم خواهد زد، بنابراین فکر می‌کنم الزاما آن‌گونه  نخواهد بود.