نشریه فارن پالسی با ویلیام برنز دیپلمات کهنه کار ایالات متحده درباره دونالد ترامپ و «نظامی سازی» دیپلماسی آمریکایی گفت و گو کرده است.

به زمان جنگ ایران و آمریکا نزدیک شده ایم؟
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

 

 هنری کسینجر وزیر امور خارجه پیشین ایالات متحده یک مرتبه به دیپلماسی به عنوان «انباشت صبورانه موفقیت های جزئی» اشاره کرد. این جمله برای بیش از 30 سال درباره زندگی ویلیام برنز دیپلمات حرفه ای و مورد احترام ایالات متحده صدق می کرده است. برنز در 5 دولت در ایالات متحده در خط مقدم دیپلماسی بوده و در برخی از بزرگ ترین پیروزی های دیپلماتیک آمریکا نقش داشته است. ویلیام برنز همچنین یکی از مذاکره کننده های ارشد ایالات متحده در روند حصول برجام بوده است. او در خاطرات دیپلماتیک خود تحت عنوان «کانال پشتی» از این مساله ابراز نگرانی کرده که ایالات متحده هنوز درس خود را از حمله به عراق و آنچه «نظامی سازی دیپلماسی» می خواندش، نگرفته است.

در کتاب خود به نیاز فوری به «تجدید دیپلماسی» اشاره کرده اید. مخاطب هدف شما چه کسی است؟

همانطور که در کتابم تاکید کرده ام، مخاطبم ورای جامعه سیاست گذاری در واشنگتن است و سعی دارم دیپلماسی را به زندگی بسیاری از دیگر خوانندگان وارد کنم، چراکه دیپلماسی عمدتا از کانال های ارتباطی پشتی جواب می دهد. همچنین فکر می کنم که اکنون از هر زمان دیگری مهم تر است که دریابیم دیپلماسی برای ارتقاء منافع آمریکا در خارج از کشور بسیار اهمیت دارد. اهمیت استفاده از دیپلماسی بیشتر و بیشتر شده است و من نگران نادیده گرفته شدن آن در دولت دونالد ترامپ هستم. این مشکل در سال 2017 آغاز نشد، اما فکر می کنم در قیاس با چند سال گذشته با سرعت بیشتری رو به وخامت گذاشت.

در کتاب خود نوشته اید که دیپلماسی را اشتباه متوجه شده اند و از آن با اطمینان کمتری استفاده می شود. مایک پومپئو، وزیر امور خارجه دولت ترامپ بارها وعده داده است که این اطمینان را به وزارت امور خارجه بازگرداند. فکر می کنید انتخاب واژگان شما تاثیر گذار بوده است و پومپئو در مسیر درستی پیش می رود؟

کتاب را با صحبت کردن درباره تجربیاتم به عنوان یک دیپلمات نسبتا جوان که برای وزیر امور خارجه جیمز بیکر در دوران ریاست جمهوری جورج اچ. دابلیو بوش (پدر) کار می کرد، آغاز کردم. بوش 41 ساله، بیکر و برمت اسکوکرافت، مشاور امنیت ملی گروه قدرتمندی بودند. در آن زمان هیچ کسی فکر نمی کرد پایان جنگ سرد امکان پذیر باشد. از این رو، فکر می کنم ماهیت سیستماتیک دیپلماسی تاثیرگذار خیلی بیشتر از اظهارات پیروزمندانه ای که از رئیس جمهوری کنونی می شنویم، اهمیت دارد.

این ماه شانزدهمین سالگرد جنگ عراق می شود. در یک فصل از کتاب خود با جزئیات درباره چگونگی تلاش های خودتان و دیگر مقامات ایالات متحده برای کُند کردن حمله به عراق سخن گفته اید. اکنون که 16 سال از آن زمان گذشته، فکر می کنید ایالات متحده درس خود را به درستی آموخته است؟

نه، من فکر نمی کنم. این انتقادی است که همه ما مطرح می کنیم. ما در واشنگتن، منظورم سیاستمداران هر دو حزب است، گاهی اوقات حافظه ای کوتاه مدت داریم. عراق 2003 ابری بود که بر بسیاری از دیگر گزینه ها سایه انداخت. از رئیس جمهوری [باراک] اوباما انتقادات زیادی کردند مبنی بر اینکه «یادگیری» از درس های عراق را زیادی جدی گرفته است. امروز، برخی از همان فرضیات اشتباهی که به تسریع حمله به عراق در 2003 انجامید را در اظهارات دست کم برخی از سیاستمداران در دولت می شنوید. فرضیات اشتباهی همانند اینکه چطور رویکرد شدیدالحن و یکجانبه ایالات متحده می تواند به انحطاط نظام ایران یا تسلیم شدن آن منجر شود که من فکر می کنم این ها فرضیاتی مغایر با تاریخ است. با این مساله که اقدامات ایران منافع ما یا دوستانمان در خاورمیانه را تهدید می کند، مخالفتی ندارم؛ اما فکر می کنم که خارج شدن از توافق هسته ای یک اشتباه اساسی بود. از این رو، پاسخ کوتاه به سوال شما خیر است. این ها درس هایی هستند که باید مورد توجه قرار بگیرند و من فکر نمی کنم آنها را به درستی آموخته باشیم.

جدای از عراق به یک موفقیت قابل توجه دیپلماتیک هم اشاره کرده اید: اقدام دیپلماتیک خودتان و دیگران برای وادار کردن معمر قذافی به کنار گذاشتن برنامه سلاح های کشتار جمعی. فکر می کنید این اتفاق می تواند درس هایی برای دولت ترامپ در مذاکرات با کره شمالی داشته باشد؟

شرایط خیلی فرق دارد. لیبی در آن زمان یک برنامه اتمی کاملا ابتدایی داشت. کره شمالی امروز سلاح های هسته ای دارد و همچنان به توسعه ظرفیت خود برای تولید سلاح های بیشتر ادامه می دهد. اگر به کره شمالی امروز و نشست ترامپ با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی در هانوی نگاه کنید، متوجه می شوید که هیچ شانسی وجود ندارد که این کشور در آینده نزدیک غیرهسته ای شود. از این رو، سوال برای دیپلمات ها این است که چه کاری می توانند برای کاهش خطرات انجام دهند؟

کاخ سفید از مذاکرات هسته ای ایران به بدی یاد می کند، اما اگر کنایه موجود در شرایط را نادیده بگیریم، می توان به توافقنامه اولیه ای که در پایان 2013 با ایرانی ها داشتیم به عنوان یک الگو نگاه کرد. این توافق نتیجه حاصل از مذاکرات پنهانی دو جانبه ای بود که در سراسر آن سال داشتیم و البته همکاری فعالانه ما با شرکای بین المللی مان. این توافق اولیه برنامه هسته ای ایران را از بسیاری جهات به عقب برگرداند و تدابیر نظارتی شدیدی را در ازای تسهیل جزئی تحریم ها به اجرا درآورد و بدین ترتیب، ما اهرم فشار خود یعنی تحریم ها را برای مذاکرات جامع تر حفظ کردیم.

این دو موقعیت مشابه نیستند به این دلیل که ایرانی ها هرگز سلاح های هسته ای نداشته اند، اما کره شمالی دارد. اما فکر می کنم چنین چارچوبی روی کره شمالی جواب می دهد. اما این به آن معناست که اظهارات پیروزمندانه و نامه های عاشقانه دیپلماتیک باید کنار گذاشته و کار سخت دیپلماسی آغاز شود.

5 نامزد دموکرات انتخابات ریاست جمهوری گفته اند که در صورت پیروزی، ایالات متحده را مجددا به توافق هسته ای ایران باز می گردانند. فکر می کنید توافق ایران می تواند ریاست جمهوری یک یا دو دوره ای ترامپ را دوام آورد؟ دولت آتی برای بازگرداندن ایالات متحده به برجام چه کاری باید انجام دهد؟

حسم این است که دولت ایران سعی می کند منتظر پایان دولت ترامپ بماند؛ اما اگر رئیس جمهوری برای دور دوم انتخاب شود، آنگاه آنها احتمالا دیگر تمایلی به صبر کردن نخواهند داشت. اگر شرایط به گونه ای پیش برود که دولتی جدید روی کار بیاید و مناقشات جدیدی ایجاد نکند، برجام احتمالا با حمایت اروپایی ها و دیگران دوام می آورد و آنگاه تنها چالش این خواهد بود که چطور مجددا عضو توافق شویم و در عین حال به یک سری نگرانی های عمومی درباره توافق رسیدگی کنیم.

در کتاب خود درباره «نظامی سازی دیپلماسی» هشدار داده اید. معنای آن چیست و چرا برای سیاست خارجی آمریکا خطرناک است؟

به ویژه پس از 11 سپتامبر و در دوران جنگ جهانی علیه تروریسم عادت کرده ایم بیش از اندازه بر ابزارهای نظامی و اطلاعاتی تاکید و با دیپلماسی به عنوان نوعی راهکار در صورت کمبود منابع برخورد کنیم. یادم می آید که رئیس جمهوری اوباما بارها گفت اگر تنها ابزاری که در اختیار دارید یک چکش باشد، آنگاه هر مشکلی را میخ خواهید دید. ما هنوز هم در بسیاری از موارد نقش کلیدی ایفا می کنیم چون دست بهتری برای بازی کردن داریم و این بدان معناست که باید به سیاست بیشتر توجه شود. مساله این نیست که دیپلماسی همه مشکلات را حل می کند. بعد از 11 سپتامبر قرار نبود با القاعده بر سر تسلیم آن مذاکره کنیم. ابزار نظامی و اطلاعاتی اساسی هستند. اما موارد بسیاری هم هستند که می توان از دیپلماسی برای خنثی کردن مشکلات و خودداری از به کار گرفتن نیروی نظامی آمریکا که هزینه جانی و مالی زیادی در بر دارد، استفاده کرد.

منبع: فارن پالسی /دیپلماسی ایرانی