ایرنا: اگر اظهارات رئیس‌جمهوری آمریکا را باور کنیم، ارزیابی‌مان این است که این کشور تنها ۱۰ دقیقه تا راه‌انداختن جنگ با ایران فاصله داشت. اشتباه نکنید. این حمله اگر اتفاق می‌افتاد؛ حمله‌ای نبود که ایران را به درد بیاورد و او هم به راحتی آن را هضم می‌کرد.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

سوزان رایس، مشاور امنیت ملی دولت اوباما نوشته است: چنین حمله‌ای؛ تازه نقطه آغاز یک جنگ پرهزینه می‌شد که جان هزاران سربازوظیفه آمریکا در خلیج فارس را به خطر می‌انداخت. امنیت متحدان منطقه‌ای را مستقیماً در معرض خطر قرار می‌داد. اقتصاد جهانی را به لرزه درمی‌آورد به این دلیل که گلوگاه کشتی‌رانی از طریق «تنگه هرمز» را که آبراه حیاتی کشتی‌رانی است، خفه می‌کرد.باید به صراحت اعلام کنیم این تصمیمی که در لحظات آخر گرفته شد، [منصرف‌شدن از حمله] صحیح و البته بهتر از هر جایگزین ممکن دیگری بوده اما خطر جنگ هنوز باقی است.

به گزارش روزنامه شرق؛ من به عنوان کسی که تجربه کارکردن در پست مشاور امنیت ملی را داشته‌ام و در بسیاری از تصمیم‌گیری‌ها راجع به اینکه آیا و زمانی باید از نیروی نظامی استفاده کرد، مشارکت داشته‌ام، با صراحت تمام و اطمینانی بیش از همیشه اعلام می‌کنم که فرایند تصمیم‌سازی در حوزه امنیت ملی ما به طرز خطرناکی ناکارآمد است….

به هر دلیل، ترامپ تصمیم گرفت به ایران حمله نکند. او اکنون می‌تواند این بحث را مطرح کند که حمله نکرد تا وارد بحث راه‌حل‌های دیپلماتیک شود.

ایرانی‌ها هم ادعا می‌کنند که یک فروند هواپیمای حامل ۳۵ سرنشین را که سربازان وظیفه بوده‌اند، ساقط نکردند و به جای آن پهپاد را به زمین انداختند. هردو طرف به برطرف‌شدن بحران کمک کردند و اجازه ندادند جنگ دربگیرد. راست یا دروغ؛ به هر حال این رویداد کمک کرد تنش‌ها فروبنشیند.

برای آنکه ثابت شود تنش‌ها فرو نشسته است؛ ترامپ لازم است با شفافیت و اراده‌ای غیرمتعارف وارد عمل شود. در این وادی عمل او لازم است هم‌زمان در چند زمینه اقدام کند.

نخست آنکه او باید مشاور غیرقابل کنترل امنیت ملی خود و تابع محض جنگ‌طلب او یعنی وزیر خارجه را به حاشیه براند.

دوم آنکه؛ رئیس‌جمهوری باید خطوط قرمزش برای یک اقدام نظامی علیه ایران را هم باریک کند و هم شفاف. او باید به وضوح مشخص کند که سه عامل است که پاسخ نظامی آمریکا را احراز می‌کند. این سه عامل عبارت است از: ۱- حمله به نیروهای نظامی آمریکا، ۲- حرکت ایران به سمت به‌دست‌آوردن مواد هسته‌ای برای رسیدن به بمب و ۳- حمله مستقیم ایران به اسرائیل. همچنین ترامپ باید به کنگره اطمینان دهد که جنگ غیرضروری با ایران را آغاز نخواهد کرد چراکه چنین جنگی ناقض خطوط قرمز خود ترامپ خواهد بود و دورزدن مجوز قانونی مصوب سال ۲۰۰۲ میلادی است که استفاده از نیروی زور علیه «القاعده» را قانونی شمرده است.

سوم آنکه؛ ترامپ باید سریعاً خطوط قرمزش را با ارسال نامه‌ای به اطلاع ایران برساند و راهی را برای اجتناب از جنگ پیشنهاد دهد. در این اقدام، لازم است یک سفیر مجرب بازنشسته که شغلش سفارت است به کشور ایران فرستاده شود. این فرد باید فردی در قواره «بیل برنز» معاون اسبق وزارت خارجه باشد که تجربه مذاکره با ایران را دارد یا فردی باشد همچون «توماس پیکرینگ» با شش دوره تجربه سفارت و معاون اسبق وزیر خارجه. اگر ترامپ نمی‌تواند هیچ فردی خارج از تیم خود را بپذیرد، می‌تواند «جان سولیوان» معاون وزیر خارجه را که به خردمندی و عقلانیت مشهور است، به نیویورک بفرستد تا با سفیر ایران در سازمان ملل «مجید تخت‌روانچی» ملاقات کند. تخت‌روانچی تحصیل‌کرده آمریکاست و کمک بسزایی در مذاکرات هسته‌ای کرد و یک کانال قابل اعتماد برای ارتباط با تهران است.

چهارم آنکه؛ ترامپ باید گام‌های دوجانبه را بردارد تا هر دو طرف این فرصت را پیدا کنند که به طور خیلی جزئی بنای آشنایی، اطمینان و اعتماد به یکدیگر را بسازند و این بنا راه‌گشای بحث‌هایی مهم‌تر میان دو طرف باشد.

در مرحله بعد؛ او می‌تواند جلوی اعزام نیروهای بیشتر آمریکا به خلیج فارس را بگیرد تا ایران هم محکم تعهد بدهد کشتی‌رانی بین‌المللی یا هواپیماهای خارجی را هدف قرار نمی‌دهد. در این روند می‌توان یک مهلت ۹۰ روزه معین کرد و هم‌زمان این گزینه را هم محفوظ نگه داشت که در صورت نیاز نیروهای نظامی بیشتری در منطقه مستقر خواهند شد.

پنجم آنکه؛ اگر ایران فوراً «همه آمریکایی‌های زندانی در ایران را آزاد کند» و با گفت‌وگوهای مستقیم با آمریکا و سایر شرکای توافق هسته‌ای در مورد تمدیدکردن و قوی‌ترکردن توافق هسته‌ای موافقت کند، در ازای آن ترامپ باید خروجش از توافق هسته‌ای را برای یک «مدت مشخص» به حالت تعلیق درآورد و تحریم‌های جدید را و شاید هم قسمتی از این تحریم‌ها را موقتاً به حالت تعلیق درآورد.