جناح چپ سیاست ایران با وجود نزدیکی فراوان به سیداحمد خمینی و فرزندش، در ماجرای انتشار فایل صوتی آقا
احمدآقا و چپها
«یکی از آنان که بیش از همه احتمال انتقامجویی از من درباره او میرود، احمد خمینی فرزند اینجانب است. اینجانب در پیشگاه مقدس حق شهادت میدهم که از اول انقلاب تاکنون و از پیش از انقلاب زمانی که وارد این نحو مسائل سیاسی شده است از او رفتار یا گفتاری که برخلاف مسیر انقلاب اسلامی ایران باشد، ندیدهام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانی کرده و در مرحله پیروزی شکوهمند انقلاب معین و کمککار من بوده و است و کاری که برخلافنظر من است انجام نمیدهد ودر امور مربوطه چه در اعلامیهها یا ارشادها بدون مراجعه به من تصرف و دخالتی نمیکند؛ حتی در الفاظ اعلامیهها بدون مراجعه دخالت نمیکند و اگر در امری نظری دارد تذکر میدهد که تذکراتش نیز صادقانه و برخلاف مسیر انقلاب و مصلحت نیست و من اگر تذکراتش را نپذیرفتم، تخلف از قول من نمیکند و من نیز اگر حرفش را صحیح دیدم قبول میکنم و امیدوارم حرف صحیح را از همه کس قبول کنم.»
این بهترین پاسخ برای کسانی است که این روزها با نیت انتقامجویی از امام، سیداحمد خمینی را با انتشار مبهم و مشکوک یک فایل صوتی زیر سوال بردهاند. پاسخی که امام راحل سالها پیش در قالب یک نامه خطاب به فرزند بزرگوارشان نگاشتهاند.
داستان یک فایل
آنچه رخ داده این است که در چند روز اخیر، فرزند آقای منتظری یک فایل صوتی را منتشر کرده بدون آنکه توضیحی در مورد اتفاقات آن روزگار ذیل فایل قرار دهد. بدون اینکه گفته شود افرادی که در مورد آنها صحبت میشود عامل چه جنایتهایی بودند و چرا آن حکم در موردشان اجرا شد. این رخداد آنچنان مهندسی شده است که در نهایت این نتیجه از آن حاصل شود: «حاج احمد آقای خمینی مسبب آن رویداد بوده و حتی بدون اجازه امام اقداماتی را انجام داده است.» باید زندگی سیداحمد خمینی را بار دیگر مرور کرد.
مرز خانواده و سیاست
در هم تنیدگی تصویر امام خمینی و احمد، چنان است که تا تصویر امام هست، احمد هم هست، احمد مرز خانواده و سیاست، مرز رابطه عاطفی و سیاسی پسر با پدر است.
تقریبا کمتر تصویری از امام خمینی(ره) در جمع و میان مردم است که سیداحمد در کنار پدر حضور نداشته باشد، از همان راهپلههای هواپیمای ایرفرانس تا وداع جانگذار پسر با پیکر بیجان پدر در خرداد 68، هرجا امام بود، سیداحمد هم بود و مردم هیچگاه این تصویر یا انگاره را فراموش نکردند. کهولت و بیماری قلبی امام خمینی، نقش ملازمت، پرستاری و مراقبت از پدر را برای احمد از بهمن 1358-که امام خمینی دچار سکته قلبی شدند- سنگینتر و البته «عاطفیتر» کرد.
علائق سیداحمد تا حد زیادی با پدر و برادر متفاوت بود، شاید اگر انقلاب برپا نمیشد، سیداحمد راهی دیگر را در پیش میگرفت، احمد - برخلاف روحانیزادگان- در قم به مدارس جدید رفت و حتی دیپلم گرفت، در کنار آن، ورزش مدرنی چون فوتبال را بهطور جدی پیگیری کرد، طوری که تا لیگ دسته دوم حرفهای فوتبال قم هم توپ زد تا آنکه به تمایل پدر، به کسوت روحانی درآمد.
بعد از درگذشت مشکوک و ناگهانی سیدمصطفی (آبان 1356)، سیداحمد مجبور شد هم مصطفی باشد، هم احمد، نوشته یا نانوشته، خواسته یا ناخواسته، از باب وظیفه یا احساس، هرچه بود، احمد جای خالی برادر - مشاور سیاسی پدر، کانال ارتباطی و مسئول ملاقاتهای سیاسی امام خمینی - را هم پر کرد.
مسئولیت دلجویی از آیتالله طالقانی بعد از حوادث فروردین 1358 و گفتوگو با آیتالله گلپایگانی و آیتالله شریعتمداری درباره ابهامات قانون اساسی از جمله نقشآفرینیهای سیاسی او بود که به اشاره امام خمینی انجام شد و این تماسها، نقش سیاسی احمد را پررنگتر کرد، نقش ظریف «رفع اختلافات امام با سایر مراجع و روحانیون بلندپایه» (60-1357) نقشی بود که هیچکس جز سیداحمد از پس آن برنمیآمد.
با این حال بعضا، سیداحمد خمینی در دوسال اول انقلاب، مواضعی منحصر به فرد داشت که بعضا با مواضع روحانیون حزب جمهوری اسلامی نیز سازگار نبود - در وصیتنامه اشارهای به این اشتباهات سیاسی شده است - اما بعد از فتنههای سال 1360 احمد بیش از پیش به طیف «روحانیون حزب جمهوری اسلامی» نزدیک و هماهنگ شد. در جریان میتینگ معروف مجاهدین خلق در ورزشگاه امجدیه که به درگیریهای شدید فیزیکی طرفین انجامید، سیداحمد خمینی در مصاحبهای با روزنامه کیهان با انتقاد از عدم پیگرد به زعم او - چماقدارها- گفت: «شما اگر یک گربه وارد نمازجمعه شود او را پیدا و دستگیر میکنید چرا نمیتوانید عوامل حمله به امجدیه را پیدا کنید؟» (نقل به مضمون) احمد عملا از سال 1360 نقش دبیری یا نمایندگی امام خمینی در جلسات سران قوا را ایفا میکرد، جلساتی که عملا سیاستهای کلان نظام در حوزه داخلی و خارجی را تعیین میکرد و نمادی از یکدستی و وحدت حاکمیت بود. اما انگارهای که از سیداحمد خمینی ساخته شد و تا روزهای پایان زندگی با او بود، «بیتکلفی» او بود، انگارهای که امروز بعد از گذشت نزدیک به بیست سال از فقدان او، هنوز با او باقی مانده است.
این بیتکلفی - گریز از تشریفات و ملزومات قدرت - یا به زبان عوامانهتر - لوطیگری و خاک مزاجی- میتوانست یک واکنش دفاعی یا عکسالعمل شخصیتی به شرایط خاصی باشد که سیداحمد چندان انتظار آن را نداشت. بعد از ارتحال امام خمینی(ره)، فصل جدیدی از زندگی سیداحمد خمینی آغاز میشود، نه سیاست به او - چنانکه قبلا بود- نیاز داشت و نه دیگر او، سیاست را چنان میطلبید. خودسازی، پیدا کردن استاد عرفان، ذکر، چلهنشینی و گوشهگیری از جمع، دغدغههای سیداحمد در دوران آخر عمر بود.(1373-1368) در این دوران هم احمد باز بیتکلف بود، ابایی نداشت که به عیادت و احوالپرسی و حتی حلالیتطلبی مخالفان سیاسی برود، پیشانی مهندس بازرگان را در بیمارستان آراد ببوسد یا آیتالله منتظری را چنان تحویل بگیرد و احوالپرسی کند که قائممقام معزول رهبری را شگفتزده کند.
جریان چپ و سیداحمد خمینی
خیلی سخت است بپذیریم آنچه امروز در مورد سیداحمد خمینی و آن فایل صوتی رخ داده از سر اتفاق و سهوی بوده است. همه نشانهها حکایت از آن دارد که یک جریان کاملا هماهنگ این پروژه را هدایت میکند. جریان نفاقی که سالها پیش سیلی محکمی از امام و یادگارش خورده و اکنون زمان مناسبی برای انتقام یافته است.
حالا اما سوال مهم این است که نسبت سیداحمد خمینی با جریانهای سیاسی در زمان حیاتش چگونه بود و آن گروهها اکنون در مواجهه با این خصم آشکار چگونه موضع گرفتهاند؟ واقعیت این است که سیداحمد خمینی نزدیکی زیادی به جریان چپ داشت. او قرابتهایی با برخی شخصیتهای این جناح داشت و البته همین دیدگاه او هم موجب شد که جریان چپ قدرت قابل ملاحظهای در ابتدای انقلاب داشته باشد. اما از جانب دیگر سیداحمد خمینی یک گرایش سیاسی خاص خود را هم داشت. جریان موسوم به جریان یا خط سوم گروهی بودند که به ظاهر نه موافق حزب جمهوری اسلامی بودند و نه موافق بنیصدر و به همین دلیل هم نام خط سوم را برای خود برگزیده بودند. این گروه بعدها در سال 1359 و 1360 ظهور پیدا کرد و برخی از اعضای آن همانند محمد موسویخوئینیها که نقش قابل تاملی در برخی از وقایع سالهای اول انقلاب داشته است در ابتدا از دوستان شهید بهشتی و اعضای حزب جمهوری اسلامی بوده است و در نگارش اساسنامه حزب جمهوری نیز ایفای نقش کرده بود اما مدت زمان کوتاهی بعد تبدیل به مخالف سرسخت حزب جمهوری اسلامی و شهید بهشتی شد.
از مشهورترین اعضای خط سوم میتوان به مرحوم سیداحمد خمینی فرزند امام(ره) اشاره کرد که از منتقدین حزب جمهوری اسلامی در روزهای ابتدایی انقلاب به شمار میرفت اما بعدها با آشکار شدن چهره منافق بنیصدر مواضع سیاسی خود را اصلاح کرد و به اعضای حزب جمهوری اسلامی نزدیکتر شد.
سیداحمد خمینی نزدیکی زیادی با افرادی داشت که بعدها در قالب مجمع روحانیون گرد هم جمع شدند. تشکلی که حالا دوست معنوی خود را فراموش کرده و مقابل آنچه اکنون علیه سیداحمد خمینی مطرح شده سکوت پیشه کرده است.
مرور اتفاقات دهه 60 و هفتاد چرخش اعضای این تشکل چپ را در مورد سیداحمد خمینی نشان میدهد. در مرداد و شهریور78 دوقطبی خطامام- منتظری مجددا داغ شد و خطامامیهای همیشه خشمگین از منتظری، قلم بهدست گرفتند تا از حریم امام دفاع کنند. کروبی، دبیرکل مجمع روحانیون مبارز اولین نفری بود که قلم بهدست گرفت و احمد منتظری را خطاب قرار داد. رد و بدل شدن چندنامه بین طرفین ادامه یافت. روزنامههای زنجیرهای که همیشه از کاهی کوه میساختند، ترجیح دادند تماشاگر باشند و فقط به نقل معمولی اخبار این نامهها بسنده کنند.
کروبی در یکی از نامههای خود خطاب به فرزند منتظری با اشاره به اینکه در صورت سوءاستفاده برخیها «بسیاری از آفرینندگان حماسه دوم خرداد که از عاشقان و دلباختگان به امام هستند، کوچکترین نسبت ناروا به امام را تحمل نمیکنند» نوشت: «درست است که امروز، دوره جامعه مدنی است. اما جامعه مدنی برای همه است، جامعه مدنی سالهای 67-60 نیست که شخص ایشان یکطرفه هرچه میخواهد بگوید اما دیگران به علت جایگاه خاصی که دارد حرمت نگه دارند و عکسالعمل نشان ندهند. اگر قرار است نسبت به امام حرمتشکنی شود و برای توجیه عملکرد اشتباه و غلط جمعی، امام مورد اتهامات دروغ و خلاف واقع قرار گیرد، تردید نداشته باشید که بسیاری از واقعیتها و جریانهایی که تا امروز بازگو نشده است گفته خواهد شد.»
کروبی همچنین به احمد منتظری برخورد باند سیدمهدی هاشمی با او را یادآور شد و نوشت: «واقعیت آن است که آنان شما را از بیت کنار گذاشته و طرد کرده بودند. شما را نفوذی جناح راست حزب جمهوری اسلامی میدانستند و علیه شما تبلیغات میکردند که چون داماد آیتالله ربانی املشی هستید از طرف آنان ماموریت دارید که از چند و چون کارهای بیت آگاهی پیدا کنید و گزارش کنید.» پس از آن نوبت سعید-فرزند دیگر منتظری- بود که در روزهای ابتدایی شهریور دست به قلم ببرد و از لحن و محتوای نامه او به برادرش انتقادی گزنده کند.
پس از این نامه، اینبار محتشمیپور وارد میدان شده و در نامهای سرگشاده صریح و قاطعانه خطاب به آیتالله منتظری نوشت: «متاسفانه نامههای تنظیمی بیت شما، بیشرمانه حیثیت، عزت و شرف اسلامی و ملی ایران و امام را نشانه رفته است.»
اما گذر زمان همه چیز را عوض میکند. حالا همان چپها مواضع خود را تصحیح میکنند و میگویند در آن سالها اشتباه کردهاند. نویسنده یکی از رسانههای اصلاحطلب درگیری کروبی و محتشمیپور با باند منتظری را نیز تداوم اشتباه عنوان کرده و گفته بود «با وجود اینکه هنوز صدای گوشخراش سقوط آنان از نردبان قدرت در پایه دهه 60 در گوشها طنینانداز است که یکبار دیگر اعضای مجمع روحانیون مبارز پرچمدار دفاع از برکناری آیتالله منتظری میشوند.
در حالی که محافظهکاران همچنان زیرکانه در حال جمعکردن امتیازات به نفع خود هستند، بازی با حاصل جمع صفر رادیکالها تنها یک برنده دارد و آن برنده کسی جز جناح محافظهکار نیست.» سادهتر بگوییم اصلاحطلبان یعنی همان جریان چپ بهخصوص مجمع روحانیون با گذر زمان نظرشان را در مورد سیداحمد خمینی تغییر میدهند.
آن طیف از جریان اصلاحات که طی سالهای قبل در برابر آیتالله منتظری و اطرافیانش قرار داشت، با نادیدهگرفتن طردشدن او توسط امام و یادگارش، در کنار او قرار گرفت و به تجلیل از او پرداخت. حتی چهرهای مثل عبدالله نوری که در سال 67 و پس از عزل منتظری توسط امام، دیوار حائل بیت او را خراب کرده بود، بهترویج و تجلیل از او پرداخت و به همین خاطر دادگاهی شد و نمایندگان اصلاحطلب مجلس ششم به دیدار او رفتند.
اشتراک در اهداف سیاسی باعث شد جریان حول آقای منتظری و بیت او، تعدادی از روحانیون هوادار او که در مجمع محققین و مدرسین جمع شده بودند و مجمع روحانیون مبارز و چپهای خطامامی دوآتشه دهه 60 به وحدت استراتژیک برسند و با فراموش کردن گذشته، با هم همکاری کنند. کروبی که سال 78 تند و گزنده از منتظری میخواست بیتش را از تفالههای باند سیدمهدی پاک کند؛ حزب متبوعش- اعتمادملی- در انتخابات سال 88 به خبرسازی برای حمایت منتظری از او پرداخت. کروبی هم در نطق انتخاباتیاش در دانشگاه محقق اردبیلی اعلام کرد: «حمایت آیتالله منتظری از بنده در انتخابات ریاستجمهوری را یک افتخار برای خود میدانم و از این مساله خشنودم.» این همان سررشتهای است که حالا تداومش را میبینیم. آنچه باعث شده در جریان انتشار فایل صوتی و ظلمی که به سیداحمد خمینی شده سکوت پیشه شود، تداوم رفاقتهای آن طیف از اصلاحطلبان با بیت آقای منتظری است. آنها حامی اصلی خود را تنها گذاشتهاند.
دیدگاه تان را بنویسید