اعتماد شهروندان آمریکا به نخبگان سیاسی کاهش یافته است
زوال سرمایه اجتماعی
تا زمان برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در 8 نوامبر 2016، کمتر از دو ماه باقی مانده است. اگرچه کنوانسیونهای ایالتی و کنوانسیون ملی احزاب دموکرات و جمهوریخواه، کاندیدای مورد نظر خود را معرفی کردهاند اما هنوز شوک اجتماعی ناشی از انتخاب کاندیدای حزبی در ذهنیت گروههای اجتماعی و نخبگان سیاسی آمریکا باقی مانده است.
شکلگیری این شوک اجتماعی را میتوان بهمنزله کاهش سرمایه اجتماعی در روند مشارکت و کنشهای انتخاباتی در آمریکا دانست.
نظریهپردازانی همانند فوکویاما بر این اعتقاد هستند که سرمایه اجتماعی را میتوان مجموعهای از ارزشها یا هنجارهای غیررسمی مشترک میان گروهی از افراد دانست که با یکدیگر همکاری میکنند. مشارکت انتخاباتی در هر کشوری، نشانههایی از سرمایه اجتماعی را منعکس میسازد. بنابراین وقتی که در فضای رقابتهای انتخاباتی نوامبر 2016 نشانههایی از ابهام در نگرش شهروندان آمریکایی ظهور مییابد، بهمعنای آن است که میزان اعتماد شهروندان به نخبگان سیاسی کاهش یافته است.
1. سرمایه اجتماعی و مشارکت انتخاباتی در آمریکا
بهطور کلی میتوان به این موضوع اشاره داشت که رفتار انتخاباتی و مشارکت را میتوان انعکاس اعتماد جامعه به نهادها، ساختار، نخبگان و فرآیندهای کنش انتخاباتی در هر کشوری دانست. هماکنون بخش قابلتوجهی از شهروندان آمریکایی نگرش مثبت و سازندهای نسبت به انتخاب کاندیدای مطرحشده از سوی احزاب سیاسی مسلط در آمریکا ندارند.
فردی همانند «نوآم چامسکی» زبانشناس منتقد سیاستهای منطقهای و بینالمللی آمریکا عبارت زیبایی را بهکار گرفته که نشان میدهد جامعه آمریکایی هیچگونه احساس تعلق درونی نسبت به کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری ندارند. چامسکی به شهروندان آمریکایی توصیه کرده که: «بینی خود را بگیرید و یواشکی به هیلاری رای دهید.»
بیان چنین عبارتهایی در حالی رواج پیدا میکند که نشریه «فارین پالیسی» نیز به تبیین فضای ادراکی جامعه آمریکا پرداخته و به این جمعبندی رسیده که هیچ یک از کاندیداها صلاحیت مشارکت در روند انتخابات 8 نوامبر 2016 را ندارند. در این ارتباط، حتی استفان والت توصیه کرده که میتوان در فرصت باقیمانده فرد جدیدی را وارد کارزار رقابتهای انتخاباتی کرد فردی که بتواند اعتماد از دست رفته شهروندان آمریکایی به نخبگان سیاسی و نهادهای توزیع قدرت را اعاده کند.
واقعیت رقابتهای انتخاباتی بیانگر آن است که اگر احزاب نهادینهشده و مسلط در ساختار سیاسی ایالات متحده انتظار دارند که شهروندان رفتار معقول و صادقانهای داشته باشند، در آن شرایط لازم است تا نهادها نیز از نخبگانی حمایت و دفاع نمایند که زیرساختهای اندیشه کارگزاری براساس آیین واشینگتن، همیلتون و جفرسون را داشته باشند. استفان والت به این جمعبندی میرسد که چنین نخبگانی میتوانند انتظار داشته باشند که جامعه به آنان اعتماد داشته و برای انتخاب کاندیدای بهتر به روند مشارکت در رقابتهای انتخاباتی مبادرت نمایند.
2. افول سرمایه اجتماعی و بازتولید قدرت گروههای الیگارشیک در ساختار قدرت آمریکا
واقعیت آن است که در شرایط موجود گروههای شهروندی بهدلیل شرایط اجتماعی و اقتصادی آمریکا، نخبگان قدرت را عامل اصلی ظهور گروههایی میدانند که فاقد صلاحیت فردی بوده و صرفا براساس قدرت الیگارشیک در روند رقابتهای انتخاباتی نقشآفرین شدهاند. طبیعی است که جامعه در چنین شرایطی میزان مشارکت خود را کاهش خواهد داد. جامعه در ابتدا به ارزیابی ویژگیهای شخصیتی و الگوی کنش کاندیدا توجه داشته و آنگاه زمینه اعتماد به آنان را در قالب مشارکت انتخاباتی بهوجود میآورد.
اعتماد همان نیرویی است که باعث میشود هر سازمان یا گروهی بهشکلی کارآمدتر فعالیت کنند. تبادل ارزشها و هنجارها بهخودی خود سرمایه اجتماعی را خلق نمیکند. ممکن است هنجارهای اجتماعی قوی، سرمایه اجتماعی را بهوجود نیاورد.
اگرچه در ایالات متحده هنجارهای اجتماعی قوی و نشانههایی از جامعهپذیری سیاسی مشاهده میشود اما در فضای موجود هنجارهای اجتماعی نمیتواند زمینههای لازم برای اعتماد به احزاب، نهادها و فرآیندهای انتخاباتی را بهوجود آورد. جامعه باید در ابتدا به نخبگان باور داشته باشد، آنگاه به آنان اعتماد پیدا کرده و در روند مشارکت انتخاباتی قرار میگیرند.
اگرچه سرمایه اجتماعی و جامعه مدنی را میتوان بهعنوان بخشی از منابع مشروعیتساز قدرت در فرآیندهای رقابت سیاسی و انتخاباتی دانست اما واقعیت آن است که هماکنون نشانههایی از ابهام در اعتماد اجتماعی شهروندان آمریکایی نسبت به کاندیدها وجود دارد. لازم به توضیح است که روندهای تودهگرایی و پوپولیسم ایجادشده در روند رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، میتواند شکل جدیدی از سرمایه اجتماعی را منعکس سازد که مبتنی بر کنش همکاریجویانه نبوده و زیرساختهای نفرت و انتقام را منعکس میسازد.
زیرساختهای اینگونه از باور اجتماعی در دورانهای گذشته وجود داشته است. اگر سرمایه اجتماعی با پوپولیسم پیوند یابد، در آن شرایط طبقه متوسط اجتماعی کارکرد خود را در روند رقابتهای انتخاباتی از دست میدهد. سرمایه اجتماعی و پشتوانه مربوط به جامعه مدنی میتواند حمایتگر نهادهایی همانند «مافیا» و «کوکلاس کلانها» در جوامع غرب باشد. واقعیت آن است که سرمایه اجتماعی شکننده در شرایط بحرانهای اجتماعی ظهور پیدا کرده و نشان میدهد که گروههای فعال در ساختار اجتماعی تلاش دارند تا زمینههای مقابله با برخی از هنجارها و نیروهای رقیب را بازتولید نمایند.
در رویکرد نظریهپردازانی همانند «فولر» و «تونکیس» اعتماد صرفا بهعنوان بخشی از سرمایه اجتماعی مطرح میشود. اعتماد سیاسی انعکاس خود را در فضای رقابتهای انتخاباتی و در شرایط بازتولید قدرت سیاسی منعکس میسازد. «سلیگمن» در مطالعات خود به این جمعبندی رسید که رابطه متقابلی بین اعتماد، کارگزاری و مدرنیته وجود دارد. طبیعی است که کشورهای در حال گذار تا رسیدن به مدرنیته که ماهیت فکری، فرهنگی و ادراکی دارد، فاصله تاریخی نسبتا طولانی را باید سپری سازند.
3. نخبهگرایی الیگارشیک و عبور از قرارداد اجتماعی در روند رقابتهای انتخاباتی آمریکا
هماکنون این پرسش مطرح میشود که علت اصلی واکنش نخبگان لیبرال و محافظهکار به کاندیدای موجود حزب دموکرات و جمهوریخواه چه نتایجی را برای آینده سیاسی و اجتماعی آمریکا ایجاد میکند. واقعیت آن است که روندهای رقابت انتخاباتی و گزینش کاندیدای مطلوب را میتوان بهعنوان بخشی از فضای هنجاری جامعه مدرن در چارچوب قرارداد اجتماعی دانست. اگرچه انتخاب هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ توسط احزاب دموکرات و جمهوریخواه در چارچوب قواعد حزبی شکل گرفته اما واقعیت آن است که قرارداد اجتماعی نشانههایی از کنش هنجاری را منعکس میسازد.
مولفههایی همانند قرارداد اجتماعی را میتوان بخش غیرقابل تفکیکی از مدرنیته دانست. اگر بین گروههای رقیب نشانههایی از اعتماد، همکاری و مشارکت برای ساختن آینده وجود داشته باشد، طبیعی است که در آن شرایط زمینه برای شکلگیری اعتقاد مشترک برای تحقق اهداف فراهم میشود. آنچه در قالب جامعهپذیری از آن نامبرده میشود را میتوان براساس نشانههایی از همکاری و هماهنگی نیروهای اجتماعی با یکدیگر و نهادهای سیاسی دانست. طبیعی است که چنین فرآیندی میتواند بهعنوان بخشی از اعتبار سرویسهای اطلاعاتی در کشورهای مختلف محسوب شود.
زوال سرمایه اجتماعی در آمریکا با نشانههایی از پوپولیسم پیوند یافته است. کنش پوپولیستی بهمفهوم آن است که ارزشهای هنجاری و نهادی تحتالشعاع کنش غریزی و هیجانی گروههایی قرار میگیرد که محور اصلی کنش خود را رویارویی قرار دادهاند. در روند رقابت انتخابات ریاستجمهوری نوامبر 2016، حزب جمهوریخواه برای اولینبار در تاریخ رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری با پدیدهای روبهرو شد که میتوان آن را نشانهای از «ظهور حاشیه در برابر متن» دانست. دونالد ترامپ سرمایهدار جنجالی آمریکایی توانست بخشی از افکار عمومیمخاطبان حزبی در ایالتهای مختلف را متوجه شعارهای انتخاباتی کرده و به این ترتیب بر رقبای سیاسی و حزبی خود غلبه نماید.
در فرآیند برگزاری کنوانسیون ملی حزب دموکرات و جمهوریخواه، نشانههایی از انفعال کاندیدای رقیب به چشم میخورد. اگرچه در روزهای آغازین برگزاری کنوانسیون ملی احزاب مسلط آمریکا، کمتر کسی میتوانست از هیلاری و ترامپ حمایت بهعمل آورد، اما ساختار الیگارشیک را میتوان بهعنوان تهدیدی برای نخبهگرایی آریستوکراتیک در ایالات متحده دانست. اگر فرآیندهای کنش الیگارشیک بتواند زمینههای غلبه بر ساختار سیاسی ایالات متحده را بهوجود آورد در آن شرایط نمیتوان نشانههایی از ثبات و تعادل سیاسی را در آینده نظام بینالملل مشاهده کرد.
چنین کاندیداهایی عموما دارای رویکرد هیجانی بوده و از سازوکارهای کنش انتقامی بهره میگیرند. نتیجه چنین فرآیندی را میتوان گسترش بحران و منازعه امنیتی در حوزههای مختلف جغرافیای سیاسی جهان دانست.
در چنین فرآیندی میتوان نشانههایی از واکنش علیه حزب و کنوانسیون حزبی را در ساختار اجتماعی و الگوی کنش نخبگان مشاهده کرد. در این ارتباط، افرادی همانند «پل ولفوویتز» که در زمره گروههای محافظهکار ایالات متحده است، صراحتا اعلام کردند که در انتخابات ریاستجمهوری به هیلاری کلینتون رای خواهند داد. درحالیکه بسیاری از گروههای اجتماعی طرفدار حزب دموکرات، هیلاری را بهعنوان کاندیدای مطلوب در فضای رقابتهای انتخاباتی تحلیل نمیکنند.
شاید بتوان وضعیت ایجادشده در شرایط موجود جامعه آمریکا را بهعنوان پدیدهای نوظهور در ساختار حزبی بهویژه در حزب جمهوریخواه آمریکا دانست. تاکنون بخش قابل توجهی از نخبگان سیاسی و حزبی تلاش میکردند از کاندیدای پذیرفتهشده حزب حمایت بهعمل آورند. انتقاد پردامنه از دونالد ترامپ توسط گروههای محافظهکار نشان میدهد که شکل جدیدی از گفتمان سیاسی در آمریکا ظهور پیدا کرده که با الگوی رفتاری محافظهکاران و لیبرالهای سنتی ایالات متحده متفاوت و متمایز است.
چنین نشانههایی بیانگر جلوههایی از افول سرمایه اجتماعی و کاهش اعتماد شهروندان به نخبگان و روند انتخاب کاندیدای حزبی در فضای سیاسی ایالات متحده محسوب میشود. نتیجه اجتنابناپذیر چنین وضعیتی را میتوان کاهش مشارکت سیاسی شهروندان در انتخابات نوامبر 2016 دانست.
دیدگاه تان را بنویسید