جماران | خاطرم هست روزی از آقا پرسیدم: «اگر بخواهم به مکه بروم می توانم مهریه ام را از اعرابی بگیرم؟» آقا پاسخ دادند: «خیر. نمی توانی زیرا مهریه ات از خانه ای است که اکنون در آن ساکن هستی لذا ...».

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

گزیده ای از کتاب خاطرات فریده مصطفوی، دختر  امام خمینی(س)، با عنوان «گذر ایام» را در ادامه می خوانید:

خانواده اعرابی برای خواستگاری به منزل ما آمدند. پدر آقای اعرابی، آقای شیخ محمد جواد مجتهد قمی بودند که امامت مسجد امام را بر عهده داشته و از آیت الله خوش نام زمان بودند. پدر آقای اعرابی نیز همچون حاج آخوند، انسانی وارسته و زاهد مسلک بوده و همانند خود آقای اعرابی، کناره گیر بودند.

از آنجا که آقا، عموهای ایشان خصوصا آقا محمد را می شناخته و با ایشان دوستی دیرینه داشتند، نظر مساعدی نسبت به این وصلت نشان دادند. از سمت دیگر، خانواده مادری آقای اعرابی از بازاری ها و تجار معروف، خوش نام و سرشناس به شمار می آمدند. یکی از دایی های ایشان حاج آقا محمد آقازاده نام داشت که تاجر و مالک سرشناسی بود، دایی دیگر ایشان هم آقای مصطفوی بود که ایشان هم از تجار به نام بوده و در سفر حج با آقا آشنا شده بود لذا شناخت آقا نسبت به ایشان بیشتر می گشت.

زمانی که خانواده اعرابی برای خواستگاری آمدند، آقا مهریه را نوشتند و به دست آنان دادند. آقا تعریف می کردند: «ایشان حتی به کاغذ نگاه نکردند و هر آنچه بود بی چون و چرا پذیرفتند. چه اندازه میان انسان ها تفاوت وجود دارد».

آقای اعرابی قبل از ازدواج با من زمینی را خریده و مشغول به ساخت آن بودند. خواستگاری من همزمان با اتمام کار آن ساختمان شده بود لذا یک دانگ از همین ملک به همراه سه هزار تومان و مبلغ ۱۵۰۰ تومان به عنوان شیر بهاء، برای مهریه من مقرر گشت.

آن ملک همین خانه ای است که اکنون در آن سکونت دارم و برایم سرشار از خاطره است. در خاطرم هست روزی از آقا پرسیدم: «اگر بخواهم به مکه بروم می توانم مهریه ام را از اعرابی بگیرم؟» آقا پاسخ دادند: «خیر. نمی توانی زیرا مهریه ات از خانه ای است که اکنون در آن ساکن هستی لذا نباید به او فشار بیاوری. هر زمان خانه را فروختید می توانی مهریه ات را طلب کنی».

خانواده اعرابی در پاییز سال ۱۳۳۲ به خواستگاری من آمدند و در اردیبهشت سال ۱۳۳۳ مراسم عقد ما انجام پذیرفت.