فائزه هاشمی در گفت‌وگو با سایت «خبرسراسری» گفت: یکی از آنها که خاطرات را تکذیب می‌کرد آقای موسوی خوئینی‌ها بود. آقای رضایی هم در نحوه پایان جنگ مطالبی گفتند و نامه خودشان را منکر شدند اما بابا نامه را منتشر کرد.

فائزه هاشمی: موسوی خوئینی‌ها و محسن رضایی خاطرات پدرم را تکذیب می‌کردند
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

به گزارش مثلث‌آنلاین، فائزه هاشمی رفسنجانی در گفت‌وگویی با سایت «خبرسراسری» درباره خاطرات پدرش سخن گفته است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

***

به‌نظر شما خاطرات مرحوم هاشمی رفسنجانی از نظر تاریخی و فنی دارای چه اهمیت هایی است؟

کسی که سینه‌اش مخزن اسرار این نظام بوده و تاریخ انقلاب و این حکومت است، با توجه به نقش و جایگاهی که ایشان همواره چه قبل از انقلاب و چه زمانیکه در مسندهای اجرایی حضور داشتند و یا بعد از آن در مجمع و خبرگان و بعد هم بعنوان فردی تاثیرگذار و تا حدودی منتقد، در تمام این سال‌ها داشتند، خاطرات چنین فردی می تواند یک منبع و مرجع تاریخی مهم برای هر پزوهشگر و کسی که دنبال حقیقت برای نسل های بعد است باشد. یکی دیگر از ویزگی‌های مهم این خاطرات عمدتاً راست‌گویی و صداقت آن است. البته برخی بوده اند که بخشی را منکر شده اند و یا تکذیب کرده اند ولی تا جایی که به خاطر می آورم مستدل حرف نزده اند و یا شخصی برخورد کرده اند و یا بعد از فوت ایشان گفته اند تا فرصتی برای پاسخ نباشد. یکی دیگر از مواردی که این خاطرات را بیشتر قابل اعتماد و واقعی می کند روزشمار بودن آن است، در روزانه نوشتن اشتباه و فراموشی کمتر است.

به انکار خاطرات اشاره کردید؛ مشخصا چه کسانی خاطرات ایشان را تکذیب کرده‌اند؟

یکی از آنها آقای موسوی خوئینی‌ها بوده است؛ در حالی که در زمان حیات ایشان فرصت تکذیب وجود داشت. در زمان حیات بابا نیز آقای رضایی در نحوه پایان جنگ مطالبی گفتند و نامه خودشان را منکر شدند اما بابا نامه را منتشر کرد. کم نیستند افرادی که تمایل به بیان تاریخ بصورت دیگری دارند که گاهی در تعارض با این کتاب‌های خاطرات قرار می‌گیرد.

آیا آقای هاشمی ممکن بود نام یا واقعهای را بخاطر حفظ مسائل امنیتی یا سیاسی خودشان به نوعی از کنارش رد شوند؟

فکر می‌کنم بله، مثلا فلان فرد یا فلان مقام آمد و گزارش داد ولی محتوای گزارش نیست یا خیلی کلی و بدون جزئیات به آن پرداخته شده است. تا جایی که به خاطر دارم مصالح کشور در نظر بوده تا مصالح شخصی.

در مصاحبه اخیر آقای محسن هاشمی مطرح شده است که کتاب سال 78 مرحوم هاشمی دچار سانسور شده و احتمال حذف بخش‌هایی از آن وجود دارد؛ تاکنون تا چه حد از خاطرات ایشان درگیر سانسور شده است؟

تا آخرین کتاب که خاطرات سال 1377 بود به‌نظرم سانسوری وجود نداشت. کتاب‌ها در زمان حیات بابا و چه بعد از آن پس از آماده‌شدن و قبل از چاپ برای آقای خامنه‌ای فرستاده می‌شد، چگونه مورد بررسی قرار می گرفت نمی‌دانم ولی تغییری در کار نبود. این اولین‌بار است که دچار سانسور شده است. سال 78 وقایع زیادی دارد از جمله برخورد با آقای کرباسچی، تعطیلی روزنامه زن و در این مورد خاطرات مامان و نامه‌ای که برای آقای خامنه‌ای می نویسد و پاسخ ایشان، حوادث کوی دانشگاه و وقایع مجلس ششم که احتمالا نکات مهمی در هر کدام از اینها و سایر وقایع برای مقامات وجود داشته که اقدام به چنین کاری کرده اند. بنظرم نسبت به چاپ این کتاب با این سانسورها، حتی اگر مواردی بی‌اهمیت باشد که نیست، باید با تعمیق بیشتری تصمیم گرفت و عجله نکرد. ترجیح این است که صبر کرد و در شرایط بهتری کتاب کامل را چاپ کنیم تا تاریخ واقعی به‌دست مردم برسد و ما بعنوان وراث ایشان به وظیفه خودمان درست عمل کنیم. آیا این کار خیانت به تاریخ بعنوان هویت ملی ما نیست؟ ضمن اینکه می تواند اعتماد عمومی به این کتاب‌ها در این مورد و در آینده را نیز خدشه دار کند. ولی حالا مخاطبین نمی‌دانند کدام بخش از کتاب واقعی است و نسبت به کل این کتاب و کتاب‍های آتی با شک و تردید نگاه می‌کنند، و این اعتبار کتاب را کاهش می‌دهد؛ بنابراین بهتر است کتاب واقعی را منتشر کنیم یا با انتشار بیانیه‌ای دلایل عدم انتشار را صادقانه بیان کنیم و منتظر فرصت یا دنبال روش‌های دیگری برای انتشار باشیم.

در میان چهره‌های سیاسی و تاریخی تنها مرحوم هاشمی رفسنجانی و اسدالله علم روزشمار خاطرات خود را نوشته‌اند؛ بنظر شما چرا مرحوم هاشمی تا این حد به نوشتن خاطرات خود اهمیت می داد؟

ایشان بعد از انقلاب روزنگاری را شروع می‌کنند، دوران مبارزه کتابی است که روزنگار نیست و حوادث قبل از انقلاب را بیان می‌کند. روزنگاری به نظم و دقت ایشان برمی‌گردد و اینکه اهمیت روزنگاری را درک کرده که چه نقشی در ثبت و انتقال وقایع و تاریخ کشور به آیندگان می‌تواند داشته باشد. احتمالا در آینده خاطرات ما فرزندان ایشان و مامان را نیز خواهید داشت همه ما هم خاطرات را روزانه نوشته ایم.

خاطرات شما از چه زمانی آغاز می شود؟ آیا احتمال انتشار آن وجود دارد؟

از زمان کاندیداشدن برای مجلس پنجم خاطره‌نویسی را به‌صورت روزانه شروع کردم که تا امروز ادامه دارد، شاید دلیلش اهمیت ورود به سیاست باشد. خاطره‌نگاری را از بابا یاد گرفتیم. قصد انتشار را هم دارم اما نه با سانسور، ترجیح می‌دهم زمانی منتشر شود که سانسوری شاملش نشود، یعنی در یک ایران آزاد.

هر چه انتشار خاطرات مرحوم هاشمی بیشتر می‌شود به وقایع روز نزدیکتر می‌شویم و به نوعی این خاطرات دارای اهمیتی سیاسی در روندهای روز می‌شوند؛ بنظر شما خاطرات معاصرتر مرحوم هاشمی می‌تواند بر روندهای سیاسی تأثیر بگذارد؟

نظامی داریم که بر اساس روایت خود از قدرت حرکت می‌کند و سعی بر حذف و انحراف تاریخ بر اساس منافع خود بی‌توجه به منافع ملی دارد. ولی حتما روی افکار عمومی جامعه تاثیرگذار خواهد بود و برای محققین و پژوهشگران و جریانات سیاسی و اجتماعی برحسب موضوع قابل استفاده، علی رغم اینکه بخش هایی از حاکمیت تلاش می کنند آقای هاشمی را از تاریخ حذف کنند. مثلاً در هفته جنگ تمام مسائل مطرح می شود جز فرماندهی آقای هاشمی و اگر هم مطرح شود خیلی محدود و مختصر بیان می کنند.

در میان مردم آیا واکنشی نسبت به این خاطرات دیده اید؟ جامعه چه واکنشی نسبت به خاطرات هاشمی دارد؟

خیلی زیاد بخصوص بین جوان‌ها که خاطرات را می‌خوانند، تماس می‌گیرند و سوال می‌کنند یا کتاب‌ها را می‌خواهند و مراجعه می‌کنند. رسانه‌ها به‌خصوص رسانه‌های اجتماعی در فضای مجازی به مناسبت های مختلف به این خاطرات می پردازند. بنظرم به همین دلیل به این نتیجه رسیده اند که خاطرات را سانسور کنند و نگذارند تاریخ واقعی منعکس شود.

به عنوان یک مخاطب زمانیکه خاطرات مرحوم هاشمی را می خوانید آیا نکته جدید و جالب نیز برای شما در میان آن وجود دارد که در زمان حیات مرحوم هاشمی از آن بی اطلاع بوده باشید؟

خیلی، چون من که اطلاع کامل از کارهای بابا نداشته‌ام تا از همه‌چیز مطلع باشم، ضمن این که یادآوری چیزهایی که فراموش کرده‌ایم نیز مفید است. در کنار اهمیت تاریخ‌نگاری یکی از مسائل جانبی مهم در این کتاب استفاده از نام زنان است، این تفکر در بین خیلی از مذهبیون و روحانیون و قشر سنتی وجود دارد که نام زن‌ها به‌خصوص نام کوچک آنها را نباید برد و اتفاقا در اوایل حساسیت‌هایی را نیز ایجاد کرده بود. اما نشان‌دهنده نگاه واقعی اسلام به زن است، این چیزها را در کتاب و رفتار بابا می بینم که الگودهنده و با ارزش است.

آیا خاطرات ایشان در یک شرایط خاص نوشته می شد یا اعضا خانواده به آن دسترسی داشتند؟

اینگونه بود که معمولا قبل از خواب آخرین کاری که ایشان می کرد نوشتن خاطرات بود. تقریبا همه اعضای خانواده و حتی معدودی از فامیل عادت کرده بودند آن را بخوانند، بخصوص زمانی که حوادث خاص یا موضوعی که برایمان مهم بود و یا خودمان در بطن آن بودیم در جریان بود. اینگونه نبود که ایشان دفترچه خاطرات را در اختیار کسی قرار دهد اما پنهان هم نبود. این دفتر در کشوی کنار تختشان بود.

با این وجود مرحوم هاشمی هیچ‌گونه حساسیتی نسبت به حفاظت از خاطرات خود نداشتند؟

بابا شفاف بود و نگاهش به خانواده نگاه نامحرم نبود، برای ملاقات‌های بابا در خانه نیز هر کدام از ما به همراه مامان که در خانه بودیم گاهی فالگوش می‌ایستادیم؛ به‌خصوص مواقعی که موضوعات مهم در جریان بود، بابا هم می‌دانست که گوش می‌دهیم، می‌دانستیم که نباید این شنیده‌ها یا خوانده‌ها را جایی نقل کنیم.

این خاطرات تا چه زمانی ادامه یافته است؟

بنظرم تا شب قبل از روز فوت بابا ادامه یافت.

روند انتشار خاطرات بصورت سالانه یک جلد آیا روند دسترسی عموم به این منبع را طولانی نمی کند؟ با این وجود هفده سال طول خواهد کشید که خاطرات ایشان به پایان برسد.

بله همینطور است. بالاخره فرصت آماده‌سازی برای تدوین و چاپ باید فراهم باشد.

آیا در فکر ایجاد سازوکار دیگری نیستید که خاطرات زودتر به‌دست پژوهشگران و عموم مردم برسد؟

بنظرم نه، هر سال یکی از بچه ها یا نوه ها چاپ خاطرات را به عهده می‌گیرد که در روی جلد می‌آید و کارهایش در دفتر نشر انجام می‌شود، مثلا خاطرات سال 77 به عهده من بود و شنیدم این کتاب فروش بهتری داشت.

در زمانی‌که شما مسئول انتشار خاطرات بودید آیا توصیه‌ای از جانب خانواده، دوستان و یا مسئولین برای تغییر، حذف و اضافه در خاطرات به شما می‌رسید؟

نه، بعید می‌دانم کسی مطلع بوده باشد. شاید با محسن ارتباط برقرار کرده باشند که من در جریان نیستم.

و نکته آخر.

آقای خامنه‌ای در دیدار با معلمین به نسل جوان و نوجوان اشاره کرده‌اند که باید دارای هویت ملی، ایرانی، اسلامی، معتمد به نفس، مقاوم و آگاه باشند. باید توجه داشته باشیم که هویت ملی در شرایطی محقق می‌شود که ما نسبت به تاریخمان آگاه باشیم آن هم تاریخ واقعی و درست، به عبارت دیگر تاریخ همان هویت ماست، همانطور که میراث فرهنگی ما هویت ماست. اگر تاریخ و افتخارات و حتی مشکلات را بدانیم آگاهی و اعتماد به نفس نیز ایجاد می شودکه به دنبالش مقاومت نیز شکل می گیرد. یک جامعه غافل از خود و تاریخ خود نسل آگاه و پویا و مقاومی نمی تواند باشد. اگر کتاب‌ها سانسور شوند بخصوص کتاب‌های تاریخی و آن هم خاطرات آقای هاشمی که یکی از مهمترین چهره‌های تاریخ انقلاب به عنوان یک مرجع و منبع پژوهشی و یا روندی که در کتاب‌های درسی آموزش و پرورش سال‌هاست حاکم شده با صحبت و نظرات آقای خامنه‌ای در تضاد است، در آموزش و پرورش هم کتاب‌های تاریخ را تا حدودی از محتوا خالی کرده‌اند. چه خوب است که اعمال و بیانمان یکی باشد و از نگاه‌های تنگ‌نظرانه دست برداریم، با دست‌بردن در تاریخ روند پرورشی و تربیتی و هویت ملی را دچار مشکل نکرده و حق آگاهی جامعه را از جامعه دریغ نکنیم.