محسن جلیلوند در گفت وگویی با شرق معتقد است: یکی از پارامترهای مهم در تعیین فضای مذاکرات به همین فضای سیاسی - اجتماعی در ایران باز می گردد. اتفاقا به همین دلیل است که دولت بایدن نوعی تعلل و تاخیر در بازگشت به برجام را از همان ابتدای دولتش در دستور کار قرار داده بود و اکنون هم تمایلی به توافق با ایران ندارد. چون می‌دانست تحریم و سیاست فشار حداکثری وضعیت سیاسی - اجتماعی ایران را به یک نقطه بحرانی و شکننده رسانده است. با این به اصطلاح جراحی اقتصادی دولت رئیسی و همچنین حوادث تلخ متروپل آبادان، واشنگتن به دنبال تعلل در مذاکرات است که فضای سیاسی - اجتماعی بیشترین تاثیر خود را بر کاهش توان چانه زنی دیپلماتیک ایران بگذارد. متاسفانه اقدام دولت رئیسی در حذف ارز ترجیحی معادلات را برهم زد.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

بعد از گزارش دوشنبه هفته جاری آژانس بین المللی انرژی اتمی در خصوص پرونده فعالیت‌های هسته‌ای ایران این ارزیابی در حال تقویت است که در آستانه نشست شورای حکام آژانس، فضای سیاسی و دیپلماتیک نوعی تغییر معنادار را با هدف فشار همه جانبه به ایران تجربه می کند. از یک طرف دولت بایدن توقیف و مصادره محموله نفتی ایران را در کنار اعمال تحریم ها علیه فروش نفت و عدم خروج سپاه از لیست گروه‌های تروریستی کلید می زند؛ اسرائیل هم به گفته رسانه ها ترور نیروهای ایران و حمله به تاسیسات دفاعی را به موازات حملات مکرر به سوریه و برگزاری رزمایش ها در دستور کار قرار داده است و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم با دو گزارش خود پازل فشار به تهران را تکمیل کرده است. با این تفاسیر همزمانی سفر باقری کنی به نروژ با انتشار گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به چه معناست؟ پاسخ به این سوال و پرسش هایی از این دست، محور گفت وگویی با محسن جلیلوند، استاد و تحلیلگر روابط بین‌الملل است که در ادامه از نظر می‌گذرانید:

بعد از گزارش دوشنبه هفته جاری آژانس بین المللی انرژی اتمی در خصوص پرونده فعالیت هسته‌ای ایران، دیروز سه شنبه علی باقری کنی راهی نروژ شد. آنگونه که معاون سیاسی در توییتر خود اعلام کرده است: «‌در ادامه رایزنی‌های اخیر منطقه‌ای و بین‌المللی، امروز عازم اسلو شدم. گفت‌وگوهای جدی و سازنده پیرامون موضوعات دوجانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی در دستور کار این سفر است. در کنار کوشش برای پیشبرد منافع ملی از جمله لغو تحریم‌های غیرقانونی، توسعه روابط ایران و نروژ نیز مورد تاکید ماست.» پیرو همین توییت به باور شما هدف سفر باقری کنی به اسلو نکات فوق است یا تلاش برای مدیریت شرایط کنونی بعد از گزارش رافائل گروسی و احتمال رادیکال شدن فضا با هدف تصویب قطعنامه علیه ایران در نشست پیش روی شورای حکام؟

همانگونه که از فضای سیاسی و دیپلماتیک مشخص است هیچ کدام از آن مواردی که علی باقری کنی در توییتر خود نوشته است نمی‌تواند دستور کار سفر وی به نروژ باشد. چیزی به نام ارتقای روابط با اسلو، تلاش برای لغو تحریم ها و ...، عملاً موضع گیری دیپلماتیک صرف است. قطعاً دستور اصلی سفر باقری کنی به نروژ تلاش برای این است که شرایط حساس کنونی به واسطه تداوم بن بست در مذاکرات وین که با گزارش دوشنبه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به مراتب شکننده تر شده است را قدری ترمیم و تعدیل کند که این فضای تند علیه تهران به صدور قطعنامه در نشست شورای حکام منجر نشود.

به باورتان باقری کنی در این مهم موفق می شود؟

موفقیت یا عدم موفقیت باقری کنی در رسیدن به این هدف مستلزم پارامترهای متعددی است. مهمترین مسئله این است که آیا معاون سیاسی وزارت امور خارجه در گفت و گوهای خود می تواند اعتماد طرفین در خصوص مسائل باقیمانده در پرونده فعالیت هسته‌ای و سوالات آژانس برطرف کند یا خیر؟!

چرا اسلو؟

هنوز برای من هم جای سوال و ابهام فراوان که چرا نروژ؟! اما اینجا خیلی این کشور یا آن شهر تفاوت می کند. چه اسلو، بروکسل، وین، پاریس یا هر جای دیگری چندان تعیین کننده نیست. آنچه که تعیین کننده است به رفتار تهران باز می گردد.

 یعنی عدول از خطو قرمز؟

اشتباه نکنید. منظور من بازی ایران است.

چه بازی ای؟

بازی با تهدید زرد و تهدید قرمز؛ ببینید ایران همواره سعی کرده است از تلاش برای رسیدن به غنی سازی ۶۰ درصد در قالب تهدید رزد و نمایش تلاش برای غنی سازی ۹۰ درصد برای موازنه قوا با طرف مقابل در جهت امتیازگیری استفاده کند. اما اکنون این بازی به هم خورده است.

*** به چه دلیل؟

به دو دلیل عمده؛ اول تداوم بن بست مذاکرات وین و دوم حل و فصل نشدن اختلافات در پرونده فعالیت هسته‌ای سبب شده است که عملاً کارایی ابزار تهدید زرد را کمرنگ تر شود تا جایی که بلااثر شود. بر منبای استاندارد آژانس برای ساخت بمب اتم به ۴۲ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصد نیاز است، طبق گزارش همین آژانس ایران اکنون بیش از ۴۳ کیلو گرم اورانیوم ۶۰ درصد در اختیار دارد. پس تهدید زرد ایران عملاً به سمت تهدید قرمز در حال گذار است. یعنی ایران از «حد عمود» عبور کرده و به خط آتش یا دیواره آتش نزدیک شده است. در این فضا هیچ وقت برای اروپایی ها و آمریکا قابل توجیه نیست که در برابر تهران اقدامات انفعالی انجام بدهند. به همین دلیل شاهد دو گزارش آژانس بودیم. 

آن گونه که از فحوای کلام شما بر می آید به نظر می رسد که اقدامات هفته گذشته دولت بایدن از فشار به آتن برای توقیف و مصادره محموله نفتی در یونان تا تصمیم قاطع کاخ سفید برای عدم خروج سپاه از لیست گروه‌های تروریستی و همچنین اعمال دور جدید تحریم‌ها علیه فروش نفت ایران و سفت کردن پیچ تحریم‌ها با هدف به صفر رساندن فروش نفت جمهوری اسلامی به مانند دولت ترامپ موید تحلیل شماست؟

شرایطی که به واسطه بن بست در مذاکرات شکل گرفته بایدن را به این نتیجه رسانده است ادامه گفت وگوها با ایران در این شرایط هیچ امتیازی برای واشنگتن ندارد. چون هم تهدید زرد ایران دیگر اثر خود را از دست داده است و دوم اینکه تهران به سمت تهدید قرمز پیش رفته است. بنابراین بایدن به این باور رسیده است که نمی‌توان و نباید به ایران امتیاز داد. مضاف بر اینکه نباید فشارهای سنا را هم نادیده گرفت.

 آیا تغییر رفتار اسرائیل هم طی هفته و ماه های گذشته مکمل این پازل است. برگزاری رزمایش های متعدد، حمله شبانه روزی به سوریه، ترور صیاد خدایی و حتی حمله به تاسیسات دفاعی پارچین طبق برخی ادعای رسانه های منتسب به اسرائیل با هدف تصاعد تنش و افزایش فشار بر ایران بوده است؟

در شرایط کنونی اسرائیل از تمام توان و ظرفیت خود برای تندتر شدن فضا با هدف واداشتن ایران به اقدام رادیکال استفاده می کند. یک زمان اسرائیل آرزو داشت که جنگنده هایش بر آسمان سوریه پرواز کند، اکنون روز شب تجاوز به سوریه در دستور کار قرار داده است. از طرف دیگر آرزوی اسرائیل این بود که یک تبعه خود را در کشورهای حاشیه خلیج فارس ببیند. اکنون روابط سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و تجاری در عالی‌ترین سطوح و گسترده ترین حالت با کشورهای حاشیه خلیج فارس برقرار شده است. بنابراین در این شرایط که یک ثبات نسبی در منطقه برای اسرائیل شکل گرفته است، تل آویو سعی می کند عدم ثبات داخلی به خصوص وضعیت شکننده دولت بنت را با رزمایش های مختلف، ترور نیروهای ایران، خرابکاری در تاسیسات نظامی و نظایر آن به حاشیه بکشاند تا ضمن دادن برگ برنده به بنت، شرایط برای رادیکال کردن فضا به منظور کنار رفتن مذاکرات وین شکل بگیرد. در این بین جمله کلیدی و مهم مقامات اسرائیل که اخیرا مطرح شد جای تامل دارد. آنها گفته بودند که تا قبل از این سعی داشتیم دست های اختاپوس یعنی نیروهای نیابتی ایران را در کشورهای دیگر قطع کنیم، اما اکنون ما به دنبال زدن سر این اختاپوس هستیم. این ادعای خود اسرائیل است که نشان می دهد وضعیت تغییر معناداری پیدا کرده است.

 با این تفاسیر ایران بازی را باخته است؟

مهم برد و باخت در بازی نیست. باید ببینیم بازی به چه سمتی کشیده شده است؛ آیا شاهد تشدید تنش و تصاعد فشار هستیم یا تثبیت فضای کنونی؟

شما کدام یک را باور دارید؟

به نظر من فضا به سمت تشدید تنش و تصاعد فشار پیش می رود. در این شرایط، نه آمریکا دیگر از خطوط قرمز خود در برابر ایران عدول می کند و نه ایران هم حاضر است پیش شرط های خود را کنار بگذارد. بنابراین هر کدام به دنبال کوبیدن مشت محکم تر بر میز مذاکرات هستند. ضمن اینکه ایران با عبور از تهدید زرد و رسیدن به تهدید قرمز به دنبال موازنه وحشت است. اگر در نهایت به موازنه وحشت برسیم طبق گفته خروشچف مهم این است که چه کسی اول ماشه را می شکند؟ پس یعنی اگر باقری کنی در سفر به نروژ نتواند فضا را کنترل کند و شاهد یک فضای داغ و ملتهب در شورای حکام باشیم که به صدور قطعنامه احتمالی علیه ایران منجر شود آن زمان ایران شاید به سمت گام های انتحاری برود، اما در عین حال ذیل بحران داخل در ایران به همان اندازه می‌توان انتظار داشت که تهران نوعی بازتعریف و تعدیل در سیاست های خود را اجرایی کند. باید دید که پس از این سفر باقری کنی و در نشست پیش شورای حکام چه اتفاقاتی روی می دهد؟ اما آن چیزی که قطعی امتیازگیری روسیه از ایران است. طبق گفته میخائیل اولیانوف نشست پیش روی شورای حکام با بحث‌های داغی همراه خواهد شد. این سخن حکایت از آن دارد که از هم اکنون مسکو به دنبال امتیازگیری از تهران است. چون این مواضع نماینده روسیه نشان می‌دهد که کرملین به دنبال حمایت از ایران در نشست شورای حکام خواهد بود، اما برای حمایت خود نیاز به امتیازات بیشتری از جانب جمهوری اسلامی دارد. به خصوص که روسیه هم بعد از جنگ در یک شرایط متزلزل قرار دارد.  

 به وضعیت داخلی کشور اشاره کردید. به نظر می‌رسد وضعیت سیاسی - اجتماعی در ایران طی هفته و ماه های اخیر به یکی از شکننده ترین دوران خود طی ۴۳ سال گذشته رسیده است. وزن این پارامتر در تغییر معادلات چقدر است؟

به نظر من یکی از پارامترهای مهم در تعیین فضای مذاکرات به همین فضای سیاسی - اجتماعی در ایران باز می گردد. اتفاقا به همین دلیل است که دولت بایدن نوعی تعلل و تاخیر در بازگشت به برجام را از همان ابتدای دولتش در دستور کار قرار داده بود و اکنون هم تمایلی به توافق با ایران ندارد. چون می‌دانست تحریم و سیاست فشار حداکثری وضعیت سیاسی - اجتماعی ایران را به یک نقطه بحرانی و شکننده رسانده است. با این به اصطلاح جراحی اقتصادی دولت رئیسی و همچنین حوادث تلخ متروپل آبادان، واشنگتن به دنبال تعلل در مذاکرات است که فضای سیاسی - اجتماعی بیشترین تاثیر خود را بر کاهش توان چانه زنی دیپلماتیک ایران بگذارد. متاسفانه اقدام دولت رئیسی در حذف ارز ترجیحی معادلات را برهم زد.

 چطور؟

اگرچه انتقادات گسترده ای به عملکرد دولت روحانی در زمان تحریم ها وجود داشت، اما دولت دوازدهم در نهایت نخواست یا نتوانست برخی اقدامات را اجرایی کند. ولی زمانی که دولت رئیسی از همین ابتدا، آزادسازی قیمت ها را اجرایی کرد نشان می دهد که وضعیت اقتصادی و توان دولت در مدیریت بحران داخلی تا چه اندازه کاهش پیدا کرده است که برای جبران کسری بودجه و دیگر کمبودها مجبور شده ساده ترین راه یعنی تشدید بحران معیشتی کلید بزند. این خود یک پالس مثبت و البته مخفی را به واشنگتن داد که سیاست فشار حداکثری اثر خود را گذاشته است. در این شرایط هر چقدر که مذاکرات به تاخیر بیفتد بیشتر به ضرر ایران است چون تا همین جای کار هم شرایط به نحوی رقم خورده است که حتی اگر امروز ایران درخواست رسمی برای از سرگیری مذاکرات وین داشته باشد واشنگتن با این عدم تمایل خود و اقداماتی که بایدن طی هفته گذشته انجام داده است به دنبال تاخیر در مذاکرات خواهد بود که فضای سیاسی - اجتماعی بیشترین اثر خود را بر حوزه سیاست خارجی ایران بگذارد.

پس تهران در منگنه قرار گرفته است؟

در منگنه قرار نگرفته است؛ راه فرارهایی وجود دارد، اما اگر بخواهیم تاخیر در مذاکرات را در دستور کار قرار بدهیم، آمریکا و اسرائیل این راه های فرار را یکی پس از دیگری می بندند.

با توجه به گفته شما چرا تهران در برهه حساس تمایلی به احیای برجام ندارد؟ آیا دولت رئیسی نمی خواهد یا نمی تواند مذاکرات وین را به نتیجه برساند؟

اولا تعیین تکلیف برجام و مذاکرات وین دست دولت نیست و یک مسئله فراقوه ای که در اختیار مقام معظم رهبری قرار دارد و ایشان در این خصوص تصمیم‌گیری می‌کنند. نکته مهم تر این است که اگر به گفته های پنجشنبه هفته گذشته حسین امیرعبداللهیان در نشست داووس بازگردیم وزیر امور خارجه دولت رئیسی صراحتا عنوان داشت که در داخل کشور فشارهای وجود دارد تا مذاکرات وین به نتیجه نرسد. این گفته ای بود که پیش از وی محمدجواد ظریف هم بارها تکرار کرده بود. حالا که دولت رئیسی خود روی کار آمده است و با مشکلات از نزدیک دست و پنجه نرم می کند به این درک رسیده که بهترین، کم هزینه ترین و کوتاه ترین راه برای مدیریت چالش ها و بحران‌های داخلی، احیای برجام و لغو تحریم است. اما نکته اینجاست که مخالفان برجام، چه دلواپسان و چه کاسبان تحریم یا به هر اسم دیگری در مجلس و دیگر نهادها دولت را در بن بست قرار داده اند؛ اصلاح طلبان، مستقلین و بخشی از بدنه اصولگرایان که مکرر احیای برجام را خواستار شدند، پس می ماند گروهی که خود را به آب و آتش می زنند تحریم ها کماکان ادامه پیدا کند. این گفته حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه است، حتماً چیزی می داند که این سخنان را در داووس گفته است. اصلاح طلبان و نظایر آنها که عملاً مهره غرب، جاسوس و خائن به ملت هستند و ادعایشان برای احیای برجام خیانت است. پس کارشکنی و چوب لای چرخ دولت گذاشتن کار همین گروه حداقلی است که منافع خود را بر منافع ملت ترجیح داده اند.