فعالیت‌های رسانه‌ای در ایران بی‌حاشیه نیست. به‌ویژه آن‌که این فعالیت در سطحی بسیار گسترده‌تر از سایر رسانه‌ها انجام شود.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

در ایران سال‌هاست فعالیت‌های رسانه‌ای با تیغ کنایه و نقد به عقب رانده شده که نتیجه‌اش بی‌انگیزگی طیف وسیعی از هنرمندان و خانه‌نشینی استعدادهایی بوده که از هراس نقدهای ناروا، ترجیح داده‌اند در تیررس قرار نگیرند. دلیل چنین روندی، ورود سیاسیون و صاحبان تریبون‌های جناحی به حوزه نقد و کنارگذاشتن منتقدان بزرگ است و کودک ــ نقادانی میدان‌دار می‌شوند که از نقدها برای تسویه‌حساب گروهی استفاده ابزاری می‌کنند.

این جریانات به محض آن‌که دست خود را از بودجه‌ بیت‌المال کوتاه می‌بینند، یا احساس می‌کنند ناتوان از عمل به وعده‌های رسانه‌ای در حوزه‌های کاری خود هستند، فرار رو به جلو را جایگزین بهبود عملکردشان می‌کنند. این روند درخصوص برنامه‌های صداوسیما و مشخصا برنامه دوران تحول به‌خوبی دیده می‌شود. آنجا که مدعیان نقد، عملا تبدیل به عمله‌های جناحی می‌شوند، برای آن‌که پروژه‌های سیاسی و انتخاباتی خود را پیش‌برده و سهم بزرگ‌تری از کیک قدرت نصیب‌شان شود.  نگاهی به نام و رزومه منتقدان، نشان می‌دهد که بسیاری از آنها نه چهره‌های نام‌آشنای دنیای هنر یا رسانه و نه حتی افرادی شناخته‌شده در امور فرهنگی، بلکه سفارشی‌نویسانی هستند که ماموریت پیدا کرده‌اند رسانه‌ملی را تضعیف کرده و سوار بر موجی شوند که شبکه‌های فارسی‌زبان معاند علیه تریبون نظام به راه انداخته‌اند. این سفارشی‌نویسان رسانه‌ملی را با دیگر مجموعه‌هایی که از آنها باج می‌گیرند اشتباه گرفته‌اند!

شاید اگر منافع دست‌های پشت‌پرده این نقدها تامین شده و مصالح سیاسی‌شان در سال انتخابات در نظر گرفته شود، همه این منتقدان، مجیزگویانی شوند که زبان جز در مدح صداوسیما نمی‌گشایند.

تازه‌ترین نمونه این نقدها را می‌توان در رسانه دانشگاه‌آزاد یافت. رسانه‌ای که هرچند در تخریب رسانه‌ملی مدام داد بیت‌المال سر می‌دهد اما خودش هم دست در جیب بیت‌المال و شهریه دانشجویانی دارد که از این رسانه، انتظار فرهیختگی دارند، نه رجزخوانی سیاسی!

این روزنامه گمان می‌برد با حمله به صداوسیما می‌تواند بهتر دیده شده و چندصباحی در فضای مجازی مخاطبی برای خود دست‌وپا کند. جالب اینجاست که اگر مدعای این رسانه درباره بی‌مخاطب بودن برنامه‌های تلویزیونی درست بود، با نوشته‌های دست‌وپاشکسته، چنین برای جذب مخاطب نمی‌کوشیدند. به‌نظر می‌رسد هجمه‌های رسانه‌ای این طیف مدعی نواصولگرایی که یک‌پا در جریان غیرانقلابی دارد و یک‌پا درجریان انقلابی، بیشتر از سر استیصال و شکست رسانه‌ای است و برای جذب انگشت‌شمار مخاطبان، سعی می‌کنند دست به دامان برنامه‌های تلویزیونی شوند تا شاید به مدد نام این برنامه‌ها، فرصتی برای دیده‌شدن بیابند. معدود نویسندگان این رسانه که منافع سیاسی را بر نقد هنری ارجح می‌دانند، چنان از نبود برنامه در ساخت تولیدات رسانه‌ملی سخن می‌گویند که گویی خود سابقه‌ای طولانی در طراحی برنامه در رسانه‌های بزرگ دارند، حال آن‌که در پرونده کاری آنها، گاه ارائه برنامه برای انتشار یک صفحه روزنامه‌ای هم دیده نمی‌شود. همکاران رسانه‌ای در روزنامه‌هایی که روی هم به‌اندازه یک برنامه کم‌مخاطب تلویزیون هم مشتری ندارند، بهتر است به‌جای کسب اعتبار از راه تخریب رسانه‌های بزرگ، دغدغه تولیدات باکیفیت در مجموعه‌های رسانه‌ای خود را داشته باشند تا بعدها در حسابرسی بودجه دانشگاه‌آزاد با این اتهام روبه‌رو نشوند که جز حیف‌ومیل اعتبارات فرهنگی و دانشگاهی دستاورد دیگری نداشته‌اند.

در انتها با دانشگاه‌آزاد باید سخن گفت که یا از این فعالیت تخریبی و هجمه‌های غیراخلاقی علیه رسانه‌ملی خبر دارد یا بی‌خبر است؟ اگر از این روند تخریبی خبر دارد و سکوت می‌کند، که تاکنون سکوت کرده است، پس این روند مورد تایید بزرگان این مجموعه است. اگر خبر ندارد که در رسانه‌ای که با پول دانشجویان اداره می‌شود این هجمه‌های سیاسی و بر سر قدرت به رسانه‌ملی می‌شود که باید فاتحه این مجموعه را خواند که نمی‌داند در زیرمجموعه چه اتفاقاتی در حال وقوع است. در پایان ذکر این نکته ضروری است که نقد فعالیت‌های تخریبی جریانات خاص سیاسی علیه رسانه‌ملی البته به این معنی نیست که نباید تریبون اصلی نظام را کمک کرد تا بر کیفیت تولیدات رسانه‌ای بیفزاید اما بی‌تردید اشتباه‌گرفتن این کمک با کنایه‌های کوچه‌بازاری، در شأن فعالیت رسانه‌ای نیست.

مهدی جاوید، روزنامه جام جم