به دنبال ترور سردار قاسم سلیمانی در عراق توسط نیروهای آمریکایی و پس از آن حمله موشکی ایران به پایگاه‌های آمریکا در عراق، سمت‌وسوی تحولات بین تهران-واشنگتن روند پرشتاب‌تری به خود گرفت. هرچند در فاصله ترور سردار سلیمانی تا اقدام موشکی ایران گزینه نظامی یکی از گزینه‌های محتمل بود اما اکنون به نظر می‌رسد که تاحدودی تب جنگ فروکش کرده است. دکتر ابراهیم متقی، استاد دانشگاه تهران در گفت‌وگو با «مثلث» درباره ترور سردار سلیمانی و تبعات آن گفت که ترور سردار سلیمانی تاثیر خود را بر فضای امنیت منطقه‌ای برجای گذاشت؛ اگر چه در شرایط موجود نشانه‌هایی از تعادل نسبی در فضای راهبردی منطقه مشاهده می‌شود اما چنین شرایطی کاملا ماهیتی ناپایدار دارد. او معتقد است که به‌طور کلی فضای موجود التهاب امنیتی را تشدید کرده و ایالات متحده با ترور سردار سلیمانی دچار یک اشتباه راهبردی شد چون سردار سلیمانی می‌توانست نقش کنترل‌کننده، متعادل‌کننده و موازنه‌کننده الگوی رفتاری بازیگران جبهه مقاومت را داشته باشد.دکتر متقی تاکید دارد که در فضای پساسلیمانی محیط امنیت منطقه‌ای با ناآرامی‌های بیشتری همراه خواهد بود. همچنین این استاد دانشگاه با اشاره به توافق برجام توضیح داد که به اعتقاد وی اگر قابلیت‌های هسته‌ای ایران باقی می‌ماند، هیچ‌گاه ترامپ به خود اجازه ترور سردار سلیمانی یا گسترش بحران منطقه‌ای را نمی‌داد.

بدون سردار سلیمانی منطقه هر روز ناآرام‌تر می‌شود
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

دونالد ترامپ (Donald trump) از ترور قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس در عراق چه اهدافی را دنبال می‌کند و چرا اقدام به ترور یک شخصیت بلندپایه نظامی کرد؟
موضوع ترور سردار سلیمانی (qasem soleimani) همواره یکی از بحث‌های بسیار جدی سرویس‌های اطلاعاتی ایالات متحده، اسرائیل و حتی کشورهای منطقه بوده و به همین دلیل سرویس‌های ماهواره‌ای و اطلاعاتی‌شان تلاش می‌کردند تا اطلاعات تردد و همچنین مکان‌های تماس و ارتباطات ایشان را کنترل کنند اما نکته‌ای که وجود دارد این است که زمان و مکان مربوط به ترور سردار سلیمانی یکی از بحث‌های جدی است که بین سرویس‌های اطلاعاتی و مقامات حکومتی کشورها مورد بحث قرار گرفته؛ حتی رئیس موساد در مصاحبه یک ماه گذشته‌اش به این موضوع اشاره کرد که هیچ دلیلی برای ترور زودهنگام سردار سلیمانی وجود ندارد و مقامات حکومتی، قدرت‌های بزرگ و سرویس‌های منطقه در این مورد هنوز به جمع‌بندی نرسیده‌اند. این اقدام توسط ایالات متحده و مسئول میز ایران در سازمان اطلاعات مرکزی که اصطلاحا آیت‌الله مایک نامیده می‌شود، طراحی و اجرا شد. طبیعی است که امروز مجموعه‌ای که در کاخ سفید مسئولیت امور ایران را دارند دارای رویکرد تند، تهاجمی و رادیکال بوده و حتی دونالد ترامپ از این رویکرد برخوردار است که موضوعات راهبردی را به سطح فردی تنزل می‌دهد. واقعیت این است که ترور سردار سلیمانی به‌هیچ‌وجه مربوط به توافق جمعی نهادهای آمریکایی نبوده و آن را باید بخشی از سیاست فردی دونالد ترامپ تلقی کرد. در این شرایط و فضای سیاسی بود که ترامپ به این جمع‌بندی رسید که موازنه قدرت باید تغییر پیدا کند و تغییر موازنه قدرت را از طریق حذف سلیمانی می‌دانست. وی بر این اعتقاد بود که سردار سلیمانی یکی از نقاط ثقل راهبردی جمهوری اسلامی ایران است. در چنین فضایی بود که زمینه برای عملیاتی‌کردن پروژه ترور به وجود آمد. این موضوع بخشی از رویکرد تیم حوزه امنیت ملی ترامپ است و حتی وزارت دفاع وقتی بیانیه لازم را درباره ترور سردار سلیمانی منتشر کرد به دو نکته توجه کرد؛ نخست، قانون آمریکا که در آن سپاه پاسداران به‌عنوان یک مجموعه تروریستی تلقی می‌شود و دوم، دستور رئیس‌جمهور به‌عنوان فرمانده کل قوا که به آن مساله استناد داشت. در نتیجه آمریکا در فضایی قرار گرفت که بعد از ترور با واکنش گروه‌های اجتماعی داخل این کشور و ساختار امنیتی و راهبردی روبه‌رو شد. 

در داخل آمریکا نگاه‌ها -چه مردم و چه سیاستمداران- به مساله ترور سردار سلیمانی و تشدید تنش‌ها بین ایران و آمریکا به چه صورت است؟
مساله اصلی این است که راهبرد حوزه‌های دفاعی و امنیتی آمریکا معطوف به جنگ با ایران نیست. مجموعه‌های کارگزاری به این جمع‌بندی رسیده‌اند که اگر تصاعد بحران به‌وجود آید، در آن شرایط، زمینه برای جنگ و منازعه اجتناب‌ناپذیر می‌شود. در چنین فضایی مساله دیپلماسی راهبردی در دستور کار قرار گرفته است، یعنی عراق و قطر در بین کشورهای منطقه و مجموعه‌های اروپایی وارد عرصه میانجیگری کنترل حوزه راهبردی شده‌اند. در این فضا بود که اقدامات ایران ماهیت تاکتیکی و کم‌شدت پیدا کرد و در نتیجه ایران توانست اقدامی مبتنی بر کنش انتقامی را به انجام برساند و وزیر امور خارجه ایران این موضوع را مطرح کرد که انجام اقدام انتقامی مبتنی بر ماده ۵۱ منشور بوده و در چارچوب اقدام متقابل انجام شده و موضوع از طرف ایران پایان‌یافته تلقی می‌شود. این مساله به‌عنوان نماد کنش دیپلماتیک ایران محسوب شد و در نتیجه سخنرانی دونالد ترامپ را به دنبال داشت. رئیس‌‌جمهور آمریکا مثل همیشه خود را برای اقدامات انجام‌داده محق دانست و بر اساس این حقانیتی که برای خود قائل می‌شود به ادامه مسائل ایران و آمریکا پرداخت و سیگنال همکاری برای آینده را ارائه داد. طبعا چنین سیگنال‌هایی صرفا برای گذار از بحران ارسال می‌شود و نمی‌تواند بار معنایی پایدار و راهبردی در رابطه با کشورها داشته باشد؛ بنابراین تهدید ایالات متحده همچنان باقی خواهد ماند اما آمریکایی‌ها باوجود آنکه ترامپ توییت کرده بود که ۵۲ نقطه حیاتی ایران را خواهد زد، اقدام متقابل ایران را پذیرفتند.
با شدت‌گرفتن تنش‌ها بین ایران و آمریکا هر کدام از دولت‌های منطقه مانند عربستان، امارات، ترکیه و رژیم صهیونیستی چه نگاهی به این تحولات دارند؟
به نظر می‌رسد که دولت‌ّهای منطقه‌ای دریافته‌اند که موازنه‌ای جدیدی در حال شکل‌گیری است که در این موازنه، تحرک عملیاتی ایران کاهش پیدا خواهد کرد. با کاهش تحرک عملیاتی ایران زمینه برای حل برخی از اختلافات فراهم می‌شود اما من چنین رویکرد و فضایی را کاملا ناپایدار می‌دانم، به ویژه اگر آمریکایی‌ها به این جمع‌بندی برسند که ترور سردار سلیمانی قدرت ملی ایران را کاهش داده؛ در آن شرایط اقدامات تاکتیکی بیشتری علیه تهران در آینده سازمان‌دهی خواهند کرد.
چه کشورهایی از افزایش تنش بین ایران و آمریکا منتفع و چه کشورهایی متضرر خواهند شد؟
زمانی که بحران‌های امنیتی شکل می‌گیرد، شرایط برای تصاعد بحران به وجود خواهد آمد. تصاعد بحران دو نشانه اصلی دارد؛ اولا که شدت بحران افزایش پیدا خواهد کرد، یعنی در برابر چند موشک ایالات متحده چندین موشک شلیک می‌شود. دوم اینکه حوزه جغرافیایی بحران شدت پیدا می‌کند. از آنجایی که بسیاری از کشورهای منطقه بخشی از حوزه اختلاف آمریکا در محیط منطقه محسوب می‌شوند، طبیعی است که اگر ایران در فضای هدف‌های نظامی پردامنه قرار گیرد کشورهای منطقه با نشانه‌هایی از آشوب سیاسی و بحران امنیتی مواجه خواهند شد.
در چنین شرایطی طبیعی به نظر می‌رسد که رویکرد کشورهای منطقه‌ای معطوف به تنش‌زدایی باشد. بسیاری از تحلیلگران کشورهای عربی تمایلی به تصاعد بحران ندارند و بر این اعتقاد هستند که در جنگ میان فیل‌ها، کشتزارها در معرض نابودی قرار می‌گیرند. حتی اسرائیلی‌ها نسبت به گسترش بحران احساس نگرانی امنیتی کردند؛ آنها که از ترور سردار سلیمانی بسیار خوشحال به نظر می‌رسیدند به این موضوع اشاره کردند که در روند ترور هیچ نقشی را بر عهده نداشتند و ایالات متحده به‌تنهایی در این ارتباط تصمیم‌گیری کرده است. به این ترتیب فضای منطقه‌ای کاملا دچار التهاب بوده به گونه‌ای که برخی کشورها درصدد کاهش بحران و التهاب برآمده و در این فضا زمینه شکل‌گیری روند میانجیگری به وجود آمد. میانجیگری در فضای بحران را می‌توان از سوی کشورهایی چون فرانسه و انگلیس مشاهده کرد. آلمان در شرایط موجود به حمایت از ایالات متحده و سیاست‌های آشوب‌ساز ترامپ پرداخت؛ البته چنین رویکردی دور از ذهن به نظر می‌رسید و مشخص نیست که آلمانی‌ها به چه دلیلی در فضای موجود، سیاست اروپایی را نادیده گرفته و از الگوهای تهاجمی فردی ماجراجو حمایت به عمل آوردند. 
تحولات اخیر چه تاثیری بر موقعیت ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری دارد؟ 
اگر ترامپ در برخورد با ایران و کشورهای منطقه درگیر کنش نظامی و امنیتی پرشدت شود اتفاقا اعتبار بیشتری در فضای سیاسی و اجتماعی آمریکا کسب خواهد کرد. اگر در ارتباط با ترور سردار سلیمانی واکنش‌هایی نسبت به ترامپ انجام شد، این واکنش‌ها از سوی گروه‌های اجتماعی و لایه‌های مردمی نبود بلکه حوزه ساختاری قدرت، روشنفکران، هالیوود و فضای نخبه آمریکا که درک راهبردی دقیق‌تری نسبت به موضوعات منطقه‌ای و بین‌المللی دارد به این مساله واکنش نشان داد. شخصیت ترامپ و الگوی رفتاری او کاملا ماهیت پوپولیستی و تهاجمی دارد و به‌کارگیری پرچم آمریکا در صفحه توئیتر وی، پس از ترور سردار سلیمانی به معنای این بود که آمریکا نماد قدرت و مقابله با تهدیدات فراروی خود است. 
در چنین شرایطی ترامپ اگر در ماه‌های آگوست، سپتامبر و اکتبر درگیری نظامی با ایران نداشته باشد، طبیعی است که در دوره آینده ریاست‌جمهوری خود وارد مرحله تعامل و الگوهای همکاری‌جویانه خواهد شد. در نظر بگیریم که باراک اوباما، رونالد ریگان و بیل کلینتون نیز از این الگوی رفتاری بهره گرفته‌ بودند. همچنین نگاه جورج بوش پدر در برخورد با ایران ماهیت ژئوپلیتیکی داشت و در نتیجه روابط اقتصادی و راهبردی با ایران را گسترش داد. در دوران ریاست‌جمهوری بوش پسر نیز شاهد این بودیم که در دوره اول بحث مربوط به محور شرارت برجسته شده بود و ایران در محور شرارت قرار گرفت، در حالی که در دوره دوم، بوش بحث مربوط به خاورمیانه جدید را پیگیری می‌کرد که در این راستا فشار محدودتری علیه ایران اعمال می‌شد؛ بنابراین به نظر می‌رسد اگر ترامپ عملیات نظامی یا فشارهای پرشدت امنیتی کمتری را در ارتباط با ایران در ماه‌های آگوست تا اکتبر به انجام نرساند، فضای کنش سیاسی ترامپ در دوره آینده با نوعی عقلانیت، صبر، حوصله و تلاش برای سازندگی بیشتر در کاهش تنش‌ها همراه خواهد بود.
درباره اینکه چرا روسای‌جمهور در دوره اول با عقلانیت و حوصله بیشتری سیاست خارجی را دنبال می‌کنند، باید گفت که اولا سیاست‌های دوره دوم برای تقویت کارنامه است، یعنی از سازوکارهای عملیاتی و تهاجمی که مبتنی بر فشار روانی است، اجتناب می‌کنند. نکته دوم اینکه به اجماع بیشتری در حوزه سیاست‌گذاری نایل می‌شوند، یعنی تغییراتی را در ساختار وزارت خارجه، وزارت دفاع و مشاور امنیت ملی به‌وجود می‌آورند.
در نهایت اینکه دوره دوم ماهیت زمینه‌سازی برای نوعی رزومه دارد که بتواند رئیس‌جمهور را با هزینه‌های کمتری روبه‌رو کند. به عبارت دیگر اعتمادبه‌نفس روسای‌جمهور همیشه در دوره دوم بیشتر از دوره نخست است.
آیا روندی که در منطقه درخصوص بحث خروج نیروهای نظامی آمریکا از کشورهای منطقه شاهد هستیم، ممکن است به اخراج آنها و خروج کامل‌شان منتهی شود؟
از اوایل قرن 16 تا به امروز خلیج‌فارس، دریای عمان، دریای عرب و اقیانوس هند با حضور قدرت‌های بزرگ اداره شده‌اند، یعنی همواره قدرت‌های مسلط نظام جهانی همانند پرتغال، هلند، انگلیس و فرانسه در برخی دوره‌های تاریخی حضور دریایی و منطقه‌ای خود را در حوزه خلیج‌فارس تثبیت کرده‌اند. در فضای موجود نیز چنین وضعیتی نوعی ایده‌آل محسوب می‌شود که آمریکا از منطقه خارج شود؛ همچنین واقعیت‌های راهبردی آمریکا چنین فضایی را به ما نشان نمی‌دهد. ممکن است نیروهای نظامی آمریکا در عراق کاهش پیدا کرده یا جابجا شوند اما خروج تمام‌عیار چنین نیروهایی در فضای موجود امکان‌پذیر نخواهد بود.
با برداشتن گام پنجم توسط ایران آیا برجام به مرگ خود نزدیک شده است؟ 
گام پنجم فضای اجتناب‌ناپذیر سیاست‌های واکنشی ایران نسبت به روندی است که آمریکا و اروپا در ارتباط با ایران در پیش گرفته‌اند. ایران به این جمع‌بندی رسید که به‌هیچ‌وجه از برجام سودی نبرده، در حالی که تمامی ذخایر راهبردی خود را از دست داده است. من به این موضوع تاکید و اصرار دارم که اگر قابلیت‌های هسته‌ای ایران باقی می‌ماند هیچ‌گاه ترامپ به خود اجازه ترور سردار سلیمانی یا گسترش بحران منطقه‌ای را نمی‌داد. در هر حال شرایط مربوط به گام پنجم را باید در درون خود برجام جست‌وجو کرد. واقعیت برجام با تمام رهیافت‌های روابط بین‌الملل مغایرت داشت؛ به همین دلیل بود که امکان ناپایداری ساختاری و کارکردی برجام وجود داشت و این مساله اقتصاد ایران را دچار بحران کرد. پرسشی که وجود دارد این است که برداشتن گام پنجم چقدر می‌تواند ایران را در فضای قابلیت‌های هسته‌ای قرار دهد به گونه‌ای که این قابلیت‌ها زمینه شکل‌گیری قدرت راهبردی را برای کشور به‌وجود آورد؟ طبعا چنین شرایطی دور از ذهن به نظر می‌رسد زیرا تلاش‌های ایران اولا واکنشی محسوب شده و ماهیت ابتکاری ندارد؛ ثانیا تدافعی بوده و نمی‌تواند منجر به تغییر در الگوی رفتاری آمریکا و کشورهای اروپایی شود و در نهایت اینکه واکنش جمعی کشورهای ۱+۵ را در برابر ایران ایجاد خواهد کرد. 
اگرچه اقدامات و کنش این‌گونه بازیگران تابه‌حال ماهیت محدود و مرحله‌ای داشته اما عبور از دوران التهاب امنیتی موجود که مربوط به پیامدهای ترور سردار سلیمانی است، در آینده دیپلماتیک انعکاس خواهد داشت و مجددا اروپایی‌ها و ایالات متحده در برابر واکنش ایران در چارچوب گام پنجم کاهش تعهدات برجامی، واکنش نشان خواهند داد.
البته واقعیت این است که گام پنجم شاید به‌منزله نوشدارو پس از مرگ سهراب باشد. 
به‌طورکلی سناریوهای پیش رو درباره وضعیت تنش‌ها بین تهران-واشنگتن، وضعیت منطقه و برجام را چطور می‌بینید؟
ترور سردار سلیمانی تاثیر خود را بر فضای امنیت منطقه‌ای برجای گذاشت. اگرچه در شرایط موجود نشانه‌هایی از تعادل نسبی در فضای راهبردی منطقه مشاهده می‌شود اما چنین شرایطی کاملا ماهیت ناپایدار دارد. هرگاه ترور یا بحرانی ایجاد می‌شود، طبیعی است که چنین موضوعی آثار خود را به محیط فراگیر منطقه‌ای تسری دهد. طبعا اقدام ترامپ نه‌تنها واکنش سیاسی و امنیتی را داخل ایران به‌وجود آورد بلکه مشابه چنین ذهنیتی در فضای جبهه مقاومت نیز شکل گرفت. آینده منطقه به‌گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر با درگیری‌های بیشتر همراه خواهد بود، یعنی تعادل نسبی موجود کاملا ماهیت تاکتیکی و مرحله‌ای دارد و ‌آینده منطقه با اقدامات متقابل بازیگران همراه خواهد شد. ایالات متحده که از سازوکارهای کنش نظامی و عملیاتی در برخورد با حشد الشعبی و ایران استفاده کرده این الگو را در ارتباط با سایر بازیگران نیز به کار خواهد گرفت. به همین ترتیب چنین فضا و شرایطی ممکن است از سوی بازیگرانی مانند اسرائیل یا عربستان علیه بازیگران جبهه مقاومت به وجود آید. به‌طور کلی فضای موجود التهاب امنیتی را تشدید کرده و ایالات متحده با ترور سردار سلیمانی دچار یک اشتباه راهبردی شد چون سردار سلیمانی می‌توانست نقش کنترل‌کننده، متعادل‌کننده و موازنه‌کننده الگوی رفتاری بازیگران جبهه مقاومت را داشته باشد. در فضای پساسلیمانی، محیط امنیت منطقه‌ای با ناآرامی‌های بیشتری همراه خواهد بود.