رضاشاه و توهم بی‌طرفی

توهم بزرگ رضاشاه در تحلیل روزنامه ایزوستیای شوروی
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

روزنامه ایزوستیای شوروی دهم آوریل ۱۹۴۰ در تحلیل واقعیت‌های جنگ (جهانی دوم) نوشته بود بی‌طرفی دولت‌های ضعیف چیزی جز توهم نیست و فقط کشورهایی می‌توانند واقعا و در عمل بی‌طرف بمانند و در زمان بحران استقلال خودشان را حفظ کنند که از قدرت نظامی کافی برخوردار باشند؛ شرایط و الزامات جنگ، بی‌طرفی، آن‌هم برای چنین کشورهایی را ناممکن می‌کند و احتمال مستقل ماندن‌شان را به حداقل می‌رساند.
به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «علاقه شخصی رضاشاه و برخی دیگر از مردان موثر حکومت او به آلمان، در سیاست خارجی آن عصر تأثیر محسوسی گذاشت. البته چنین نبود که آنها بخواهند یا بکوشند که با انگلیس یا شوروی گلاویز شوند اما همین گرایش نصفه و ‌نیمه به آلمان هم باعث آزردگی انگلیسی‌ها و شوروی‌ها شد. جنگ دوم جهانی که شروع شد، همین مساله در آغاز مشکلات و در ادامه بحران‌ها و خطراتی را برای ایران به همراه داشت. دولت ایران در بیانیه‌ای رسمی اعلام بی‌طرفی کرد و از جنگی که چندان ارتباطی به ما نداشت، فاصله گرفت. به قول شیدا صابری «برداشت ایران از بی‌طرفی این بود که رفتارش با دو طرف متخاصم یکسان باشد، یعنی همان‌گونه که با آلمان و اتباع آن رفتار می‌شود با متفقین و اتباع آنان نیز برخورد کنند.» اما نه آلمان و متحدانش این بی‌طرفی را پسندیدند، نه انگلیس و شوروی آن را باور کردند. بیشتر از همه این انگلیسی‌ها بودند که به دولت ایران معترض می‌شدند و اخراج همه آلمانی‌های مقیم ایران و حتی قطع کامل ارتباطات و مناسبات سیاسی و اقتصادی میان تهران و برلین را مطالبه می‌کردند.
رضاشاه و کسانی که به او مشورت می‌دادند و خبرها را به گوشش می‌رساندند، تردیدی نداشتند که هیتلر برنده نهایی جنگ خواهد بود. اما به امید کسب رضایت انگلیسی‌ها، کمی بیشتر به آلمانی‌های ساکن ایران سخت گرفتند و محدودیت‌هایی در داخل کشور و مرزها برای‌شان ایجاد کردند. چندی بعد، چنان که محمدعلی فروغی و عده اندک دیگری پیش‌بینی می‌کردند، آلمانی‌ها در جبهه شرق زمین‌گیر شدند و انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها برای کمک به شوروی به راه‌های ارتباطی ایران نیاز پیدا کردند. فروغی می‌گفت متفقین خطوط مواصلاتی ایران را می‌خواهند و اگر به صلح به آنها دسترسی نیابند، با جنگ و به زور تصاحب‌شان می‌کنند. در عمل نیز چنین شد. روس‌ها از شمال و انگلیسی‌ها از جنوب، به مرزهای ایران تجاوز و کشور ما را اشغال کردند.
روزنامه ایزوستیای شوروی، چندی قبل از آن، دهم آوریل ۱۹۴۰ در تحلیل واقعیت‌های جنگ نوشته بود بی‌طرفی دولت‌های ضعیف چیزی جز توهم نیست و فقط کشورهایی می‌توانند واقعا و در عمل بی‌طرف بمانند و در زمان بحران استقلال خودشان را حفظ کنند که از قدرت نظامی کافی برخوردار باشند؛ شرایط و الزامات جنگ، بی‌طرفی، آن‌هم برای چنین کشورهایی را ناممکن می‌کند و احتمال مستقل ماندن‌شان را به حداقل می‌رساند.
شاید رضاشاه که خودش جنگ اول جهانی را به خوبی و واضح به یاد می‌آورد، می‌خواست ایران را از تباهی‌ها و خسارت‌های جنگ و جاه‌طلبی ابرقدرت‌ها دور نگه دارد اما نتوانست. ارتشی که او آن همه برایش هزینه و تبلیغات کرده بود، توانی بیشتر از سرکوب ایلات و عشایر و ایجاد هراس در مردم بی‌سلاح و عادی جامعه نداشت.
اسماعیل فردوسی در شعری سست و کم‌مایه، سیاست رضاشاه در آن روزها را نکوهش می‌کند:

طرفه ایران بین که ماند از فرط غفلت بی‌طرف

تا شدند از هر طرف، همسایگان با وی طرف

تا کنند این بی‌طرف را با طرفداران طرف

انگلیس از یک طرف بگرفت و روس از یک طرف

اما احتمالا رضاشاه هر تصمیم دیگری - شاید جز تسلیم بی‌قید و شرط به خواسته‌های متفقین - می‌گرفت، باز هم فرجام کار همین می‌شد. زیرا بهانه‌جویی‌های متفقین تمامی نداشت و آتش جنگ، خواه‌ناخواه به کشور ما هم سرایت می‌کرد.»