اصلاح‌طلبان همراه با فعالیت رسانه‌ای و اصولگرایان بدون فعالیت رسانه‌ای، مهیای انتخابات ۱۴۰۰ می‌شوند. از اصلاح‌طلبان خبر‌های علنی و غیرعلنی با هم می‌رسد و از اصولگرایان فقط گاهی خبر‌هایی از پشت پرده. این میانه، کسانی هم هستند که گفته می‌شود فعالیت ستادهایشان شروع شده و چندان هم معطل تصمیم‌گیری احزاب و جریان‌های سیاسی نمانده‌اند. آن‌ها می‌دانند بسته به نزدیکی فکری‌شان به هر یک از جریانات سیاسی و توافق منافع‌شان با آنها، اگر برنامه‌هایی خوب و عملکرد ستادی قوی داشته باشند، سرانجام کاندیدای اصلی یکی از این جریانات خواهند شد. هم از این‌رو لابی‌ها و توافقات و بده و بستان‌های نهایی می‌ماند برای زمانی نزدیک‌تر به انتخابات که فضایی شفاف‌تر از کاندیدا‌ها و جبهه‌بندی‌ها داشته باشیم. این ابهام و نامعلومی که گاه تا هفته‌های آخر به طول می‌انجامد، نتیجه نبود احزاب قوی و نداشتن سیاست حزبی است که برخی آن را مثبت و برخی آن را منفی می‌دانند و فی الحال موضوع بحث نیست.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

انتخابات، نوروز سیاست است؛ شور، شکوه، هیجان و لباس نو بر تن کرسی جمهوریت نظام است. هر فرد و گروه و جریان و حزبی که برای حضور فعال در انتخابات اقدام می‌کند، صرف نظر از آنکه سمت و سوی سیاسی‌اش به کدام سو است و نگاه منفعت‌طلبانه شخصی و حزبی چقدر در این فعالیت دخیل است و در کل، صرف نظر از انگیزه این فعالیت، در این پوست‌اندازی و نو شدن سیاسی کشور و دمیدن روح امید در جامعه مشارکت دارد، باید فعالیت‌های انتخاباتی را به فال نیک گرفت. مؤید این گزاره، سخنان و دعوت دوراندیشانه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب است که دو روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ فرمودند: «ممکن است بعضی‌ها - حالا به هر دلیلی - نخواهند از نظام جمهوری اسلامی حمایت بکنند، امّا از کشورشان که می‌خواهند حمایت کنند، آن‌ها هم باید بیایند پای صندوق رأی.» یا ۱۶ بهمن سال گذشته و در حالی که حدود دو هفته تا انتخابات مجلس یازدهم زمان داشتیم، فرمودند: «ممکن است یکی، از شخص این حقیر خوشش نیاید، خب نیاید عیبی ندارد، [امّا]ایران را، کشورش را دوست دارد یا نه؟ [پس]باید در انتخابات شرکت کند. هر کسی که امنیت کشور را دوست دارد، هر کسی که حل شدن مشکلات کشور را دوست دارد، هر کسی که گردش نخبگانی صحیح را در کشور دوست دارد باید در انتخابات شرکت کند؛ همه باید شرکت کنند.»

با این حال، انتخابات گرچه به خودی خود جشن سیاسی جامعه است، اما اگر قرار است چهره‌هایی تکراری را به جامعه معرفی کند، یعنی به جای گردش نخبگانی چرخش صندلی‌های مسئولیت بین تعدادی معدود از فعالان سیاسی باشد، نه آن شور امیدوارانه سیاسی را به جامعه می‌بخشد و نه آنچنان لباسی نو بر تن جمهوریت خواهد نمود. گویی پوستر‌های تکراری انتخابات قبل را که زیاد آمده و در انبار مانده، می‌خواهند دوباره بر تن شهر کنند!

تکرار نکنید!

یکی از پس سال‌ها وزارت، دیگری پی سال‌ها وکالت، آن یکی پس از عمری فعالیت عمرانی یا سیاسی یا نظامی یا دولتی و پس از آنکه به قول قدیمی‌ها، آردش را بیخته و الکش را آویخته، با خودش فکر می‌کند راستی چرا من که این همه کاربلد و با تجربه و کاردان و مدیر و مدبر هستم، تاکنون رئیس‌جمهور نشده‌ام؟! تعدادی از آن‌ها هم بعضاً چندین بار کاندیدا می‌شوند و چندباره خود را در معرض انتخاب مردم قرار می‌دهند و ... همین‌هاست که انتخابات را به جای جشنی برای تن کردن لباسی نو بر تن جمهوریت نظام، به بازی تکراری چهره‌هایی تکراری تقلیل می‌دهد و حتی دولت‌هایی تکراری را برای مردم به ارمغان می‌آورد، یعنی همانی که دهه ۷۰ وزیر بوده، در دهه ۹۰ هم وزیر می‌شود، دیگرانی سه دهه معاون رئیس جمهور هستند، آن یکی از استانداری می‌رود وزارتخانه از وزارتخانه می‌رود مجلس، نماینده مجلس صد سال است نماینده است، آخر هم وقتی می‌بیند رأی نمی‌آورد، می‌رود لابی می‌کند برود وزارتخانه. این فرایند‌ها خیلی اوقات عادی هم که اتفاق نمی‌افتد یا در راستای شایسته‌سالاری و ضوابط و این شعار‌های دهان پرکن، با لابی و امتیازدهی است و یادت است من استیضاحت را امضا نکردم، حالا پست معاونتم را امضا کن و ... در چنین شرایطی و با آدم‌هایی که اگر فکر و برنامه‌ای هم داشتند، دیگر تمام شده و حلقه بسته‌ای از قدرت که آن‌قدر به هم پیوند خورده‌اند که دیگر غریبه‌ای! را میان خودشان نمی‌پذیرند، انتظار کدام امید و تحول را داریم؟!

بنابراین باید از آدم‌های تکراری خواست کاندیدا نشوند؛ باید از احزاب و جریان‌ها خواست پشت حمایت از آدم‌های تکراری نایستند و باید از مردم خواست به آدم‌های تکراری رأی ندهند. مردم البته تقصیر کمتری دارند، وقتی آدم‌های جدید نمی‌بینند، لاجرم از میان تکراری‌ها دست به انتخاب می‌زنند. باز باید دعا به آخرت تدوین‌کنندگان قانون اساسی کرد که اجازه نداده‌اند پس از دو دوره، رئیس جمهور مستقر باز هم به شکل متوالی کاندیدا شود!

اگر کسی بتواند کاری پیش ببرد در چهار سال که هیچ، در کمتر از آن هم موفق خواهد بود و نیازی به تکرار منصب او نیست. مقام معظم رهبری شهریور سال ۸۴ در اولین دیدار خود با دولت نهم که تازه بر سر کار آمده بود، می‌فرمایند: «شما چهار سال، یعنی حدود ۱۴۵۰ روز وقت دارید. هر یک روزتان غنیمت است. این ۱۴۵۰ روز، چشم‌انداز و گستره وسیعی است. برای این مدتِ نسبتاً طولانی خیلی کار‌ها می‌شود کرد. امیرکبیر که یک چهره ماندگار در تاریخ ماست و واقعاً کار‌ها بزرگی هم کرده، همه حکومت او سه سال بود؛ یعنی یک سال از مدتی که بناست علی‌العجاله شما در این مسئولیت مشغول باشید، کمتر است؛ اما آن‌قدر این کار، مهم و بزرگ و جدی بود که تاریخ امیرکبیر را فراموش نمی‌کند.»

فرصت دمیده شدن روحی تازه

اجازه دادن به جوان‌ها برای ریاست جمهوری و مناصب دیگر آن‌قدر در سخنرانی‌های شعاری تکرار شده که بیانش هم مخاطب را دلزده می‌کند. حرجی هم بر آنان نیست؛ جوانگرایی اتفاقی است که باید در جغرافیای عمل بیفتد و نه پشت تریبون و حرف و سخنرانی و شعار. اصلاح‌طلبان هنوز دنبال کاندیداتوری محمد خاتمی هستند؛ اگر فرض کنیم سابقه فتنه لحاظ نشود و صلاحیت او برای ریاست جمهوری احراز شود، او اکنون ۷۷ سال سن دارد و آیا مناسب کاری در قد و قامت مدیر اجرایی کشور است؟! اصولگرایان هم گرچه نه به این پیری، اما تاکنون چهره جدید رو نکرده‌اند؛ بهاری‌ها هم که همچنان خواب ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد را می‌بینند. با وجود این، کدام اتفاق تازه قرار است رقم بخورد؟ همان آدم‌های قبلی یا تیم‌های قبلی و برنامه‌های قبلی می‌آیند که ما را به دنیای قبل ببرند! (حالا بماند که هر چه به قبل برویم بهتر از این اوضاعی است که تدبیر و امیدی‌ها رقم زده‌اند؛ بحث‌مان حرف دیگری است!)

کشوری که رو به پیشرفت و توسعه است و دورنمای روشنی را برای خود تعریف می‌کند، نمی‌تواند از گردش نخبگانی، از فرصت دادن به چهره‌ها و برنامه‌ها و تیم‌های جدید خود را محروم کند. جوانی هم منظورمان ۲۰ ساله‌ها نیست؛ همین‌که ۶۰- ۷۰ و بلکه ۸۰ ساله‌های تکراری نیایند، راضی هستیم! جوانی خامی نیست، شور انگیزه‌های بیشتر برای کار است. مردم هم وقتی چهره‌های تازه ببینند امیدوارتر خواهند شد؛ اما با چهره‌های تکراری یا با پیرمردان سیاسی نمی‌شود، ممکن است انگیزه‌ای برای شرکت در انتخابات نداشته باشند. هدف اول فعالیت انتخاباتی هر فرد و گروهی هم باید بالا بردن مشارکت مردم باشد، پس جوان‌گرایی و سپردن فرصت به جوان‌ها برای آنکه روحی جدید و تازه در فضای سیاسی کشور دمیده شود، اهمیت دو چندان می‌یابد.