مریم خالقی نژاد در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: حرکت های هرچند اولیه حکومت عربستان برای برخی تنش زدایی ها به خصوص با رقیب منطقه ای خود یعنی ایران بدین سمت در حال حرکت است که ولیعهد محمد بن سلمان علاقه مند است که بر دوران رئیس جمهوری پیشین دونالد ترامپ و گام های قبلی خود خط بکشد و دولت جدید را متقاعد کند که می تواند از نو شروع کند و به نظر چیزی غیر از این را نشان نمی دهد.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

دیپلماسی ایرانی: افزایش ارتباطات دیپلماتیک با مشارکت ایران، سوریه و ترکیه و گرم شدن مداوم روابط با دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس، این سوال را به وجود آورده که آیا تغییرات اخیر در سیاست خارجی عربستان سعودی استراتژیک است یا تاکتیکی و چیزی بیش از واکنش به روی کار آمدن دولت بایدن؟

مطمئنا  بر اساس اقدامات اخیر، حرکت های هرچند اولیه حکومت عربستان برای برخی تنش زدایی ها به خصوص با رقیب منطقه ای خود یعنی ایران بدین سمت در حال حرکت است که ولیعهد محمد بن سلمان علاقه مند است که بر دوران رئیس جمهوری پیشین دونالد ترامپ و گام های قبلی خود خط بکشد و دولت جدید را متقاعد کند که می تواند از نو شروع کند و به نظر چیزی غیر از این را نشان نمی دهد؛ اگرچه این احتمال را باید داد که این اقدامات صرفا تاکتیکی برای برخی دیگر از اهداف هم باشد. اما این نکته قابل توجه است که تمرکز مجدد سیاست های منطقه ای دولت عربستان و کاهش از پیمودن راه پرتلاطم دوره ترامپ، به طور قابل توجهی قبل از انتقال قدرت در واشنگتن است و بازتاب افزایش احساس عدم اطمینان و آسیب پذیری در ریاض از حداقل سال 2019 است. 

برای درک و متناسب سازی اقدامات و تغییرات فعلی سیاست¬های اخیر عربستان، لازم است حملات به مناطق دریایی و انرژی در عربستان سعودی و امارات متحده عربی یادآوری شود. با حملات به خط لوله شرق و غرب عربستان و حمل و نقل در 2019 به خصوص مورد حمله قرار گرفتن تاسیسات فراوری نفتی و میدان نفتی عربستان در ماه سپتامبر خسارات زیادی را به عربستان وارد کرد و واکنش امریکا نیز به این حملات و عکس العمل آن به عنوان یکی از متحدان عربستان به شدت تلنگر مهمی را به مسیر تصمیمات سیاست خارجی عربستان وارد کرد. چند روز بعد از  حملات، رئیس جمهوری وقت امریکا یعنی ترامپ اعلام کرد، "این حمله به عربستان سعودی بود و این حمله به ما نبود." این واقعیت که هیچ واکنش قابل تشخیص آمریکایی در برابر حمله به ضربان قلب انرژی عربستان سعودی وجود ندارد و عدم واکنش آشکار ایالات متحده از سوی ترامپ بین منافع آمریکا و عربستان بی گمان باید شوک قابل توجهی برای محمد بن سلمان (و همچنین محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی) در آن زمان بوده باشد. تا سال 2019، تصور غالب بسیاری بر این بود که منافع آمریکا از منافع شرکای منطقه ای در خلیج فارس، به ویژه هنگام ورود به ایران، بسیار کمتر است. از قضا، شوک به ریاض و ابوظبی از زیر سوال بردن ناگهانی قابلیت اطمینان چتر امنیتی ایالات متحده (و بازدارندگی منطقه¬ای که تصور می شد برای ایجاد آن است)، نمایانگر این نگرش اشتباه بود و تلاش برای گسترده کردن چتر حمایتی امریکا با روی کار آمدن بایدن مقداری تغییر کرد و منجر شد تا عربستان به گزینه های دیگری به غیر از چتر حمایتی امریکا در منطقه برای حرکت هایی در راستای صلح و آشتی و امنیت منطقه ای بپردازد.

با روی کار امدن دولت جدید امریکا و سیاست¬های متفاوت در مقابل خاورمیانه اعم از تلاش برای احیای برجام و خروج از افغانستان به اقداماتی متفاوت منجر شد. این موارد پس زمینه تلاش های اخیر برای نشان دادن محمد بن سلمان به عنوان یک دولتمرد که می تواند در دیپلماسی منطقه¬ای شرکت کند و از بسیاری از گام های اشتباه که باعث شکوفایی وی در عربستان سعودی بین 2015 و 2018 شده است، پیروز شود را بوجود خواهد آورد.

بنابراین ممکن است با توجه به تحولات منطقه ای و بین المللی از سال 2019، میزان موفقیت در دیپلماسی سعودی کمی تعجب آور باشد. تحولات اخیر پس از بیش از سه سال سکون سعودی ها به اختلاف در شورای همکاری خلیج فارس (GCC) پایان دادند و محمد بن سلمان را در مقابل و مرکز آشتی قرار داده است. تا آنجا که در اخبار و گزارش های مربوطه اعلام شده به ارتباط سعودی با ایران و سوریه و احتمال دلبستگی با ترکیه، موضوع مشترک قابل تشخیص وجود دارد و احتمالا گرایش به مدیریت بهتر "پرونده ها و مسائل" منطقه ای پس از یک دوره تلاطم غیر معمول در منطقه و عرصه بین المللی وجود خواهد داشت.

از سویی هم برخی اقدامات امریکا و تحولات منطقه¬ای نیز این تغییر استراتژیک را الزام آور به نظر رسانده از منظر ریا، دولت بایدن در قبال ادامه حملات حوثی های آغاز شده از یمن، ایالات متحده را بار دیگر در دفاع از عربستان سعودی متعهد کرده است. چنین اقدامی مزایای همکاری نزدیک با شرکای بین المللی در امور منطقه را نشان می دهد و همچنین می تواند در جلسات مقامات سعودی و ایرانی یک هدف باشد. محمد بن سلمان باید راهی پیدا کند تا مساله یمن بدون اینکه یک شکست استراتژیک یا عملیاتی به نظر برسد از آنجا خارج شود. علاوه بر این، مقامات سعودی می توانند به طور بالقوه با همتایان ایرانی خود (و عمانی) درگیر راه های تشویق حوثی ها برای ورود به مذاکرات یا حداقل تلاش برای ایجاد تعادل در درون جنبش حوثی¬ها به نفع افرادی باشند که به یک نهاد سیاسی و نه نظامی متعهد هستند. بنابراین دست یابی به یک راه حلی در یمن بسیار برای عربستان مهم است و معلوم است که سعودی ها گزینه های زیادی در یمن ندارند. به علاوه ، هزینه های ادامه جنگ می تواند به طرز آشکاری به اقدامات داخلی برای حمایت و تسریع بهبود اقتصادی پس از همه گیری کرونا هدایت شود و به چشم انداز مثبت تری از دولت و حکومت کنونی در عربستان منجر بشود.

در یک جمع بندی عربستان که از سال 2019 متوجه برخی حرکات شرکای خود در عرصه بین المللی  و منطقه ای شد حالا تحولات منطقه ای و ارتباطات کشورهای مختلف با هم اگر به عرصه عمل نرسد به تغییر رویه و حداقل تامل دولت عربستان و برخی اقدامات اولیه برای دیپلماسی و سیاستی متفاوت در منطقه منجر شده است. شاید بزرگترین عوامل تاثیرگذار را باید در واکنش های دولت های متحد با عربستان دانست که مثال بارز آن تغییر دولت در امریکا و یا مقابله عربستان با امارات در یمن است. 

از سویی هم مساله یمن برای عربستان بیش از یک بحران هزینه آور شده و گویی آن را در درون باتلاقی عمیق تر فرو خواهد برد؛ لذا این دولت مجبور است که برای حفظ عملکرد خود هرچه زودتر به راه حلی مناسب در این منطقه دست بیابد. همه موارد گفته شده تا کنون از برخی تغییر رویه های عربستان در سیاست های خود در منطقه نشان دارد که روشی متفاوت تر و به دور از تنش را می خواهد پیش بگیرد.