انتخاب/ عوامل متعددی وجود دارند که رهبری سعودی را به محاسبه مجدد مواضع خود در برابر ایران سوق داده است. تلاش سعودی ها برای نزدیکی به ایران شاید به عنوان ضعف این پادشاهی قلمداد شود، اما می تواند مبین این موضوع نیز باشد که ریاض به اندازه ای که دلخواهش هست، در حال حاضر از سمت واشنگتن حمایت نمی شود.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

تایمز اسرائیل نوشت: گزارش های رسانه ای در ماه آوریل نشان داد که مقامات ایرانی و سعودی در این ماه در بغداد دیدار کرده اند. این اولین دیدار مقامات عالی دو کشور پس از قطع روابط دیپلماتیک ریاض با تهران در سال 2016 است. دور دوم مذاکرات نیز در ماه مه در بغداد برگزار شد.

به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: انتظار نمی رود که دو طرف به موفقیت گسترده ای در مسائل منطقه ای در کوتاه مدت دست یابند. به طوری که آنها هنور در مورد اقدامات مشخص توافق نکرده اند.

به گفته آلبرت ولف، استادیار علوم سیاسی در دانشگاه آمریکایی آسیای میانه، این گفتگوها فقط باید با خوش بینی محتاطانه و انتظارات محدود پذیرفته شوند.

اما دو دور اول آنقدر خوب پیش رفته است که برگزاری دور سوم دیدار ها را طی چند هفته آینده تضمین کند. اگر گفتگوها بر درگیری در یمن متمرکز شود، تأثیر زیادی بر اوضاع دیپلماتیک یا امنیتی اسرائیل نخواهد داشت. اما اگر به خارج از عراق منتقل شوند و موضوعات گسترده تر منطقه ای تحت پوشش مذاکرات قرار گیرند، این امر می تواند نشانه ای دلگرم کننده برای تل آویو باشد که در حال تعمیق روابط خود با شرکای جدید عربش است.

تایمز اسرائیل مطلع شده است که یک محل بالقوه برای چنین گفتگوهای گسترده ای، عمان است که همواره نقش یک واسطه را در منطقه ایفا کرده است. به گفته ی منابع، مسقط در تلاش است که دور بعدی مذاکرات تهران-ریاض در این کشور برگزار شود.

جنگ سرد

سعودی ها و ایرانی ها رقبای طبیعی هستند. ریاض خود را رهبر جهان سنی و حتی مسلمان می داند، در حالی که ایران خود را به عنوان پرچمدار اردوگاه شیعیان معرفی می کند و از جنبش ها در سراسر خاورمیانه که عمدتاً مسلح هستند، حمایت به عمل می آورد. این واقعیت که اقلیت شیعه ی عربستان سعودی در استان شرقی نفت خیز این کشور زندگی می کند، نگرانی ریاض را از شبکه های نیابتی منطقه ای ایران افزایش می دهد.

از سوی دیگر، سعودی ها کاملاً در اردوگاه غرب گرا و مورد حمایت آمریکا حضور دارند، در حالی که ایران سرسختانه ضد آمریکایی است و از زمان انقلاب اسلامی 1979 حملات خود را علیه سربازان آمریکایی انجام داده است. به طوری که آمریکا نیز گاهاً از نیروهای نظامی علیه سربازان و پروکسی های ایرانی استفاده می کند. خلاصه اینکه، جنگ سرد بین دو طرف منجر به درگیری در سراسر خاورمیانه از جمله در مرز جنوب غربی عربستان سعودی در یمن شده است.

ائتلاف تحت رهبری عربستان سعودی در تاریخ 25 مارس 2015 وارد جنگ یمن شد، در حالی که حوثی ها تهدید کردند که شهر بندری عدن را به کنترل خود در می آورند. سعودی ها قول دادند که حمله به زودی پایان یابد. شش سال بعد، جنگ هنوز ادامه دارد. برخی برآوردها نشان می دهد که این جنگ حدود 130 هزار کشته بر جای گذاشته است، از جمله بیش از 13 هزار غیرنظامی در حملات هدفمند کشته شده اند.

این جنگ همچنین به درگیری منطقه ای منجر شده است. سعودی ها با استفاده از سلاح های ساخت آمریکا که مورد انتقادات بین المللی است، طی حملات هوایی باعث کشته شدن غیرنظامیان می شوند.

حسین ایبیش، محقق ارشد مقیم اندیشکده «دول عربی خلیج فارس» در واشنگتن دی سی توضیح داد که تمایل سعودی ها برای گفتگو با ایران در درجه اول به یافتن راهی برای خروج از باتلاق یمن مربوط است. این واقعاً عربستان سعودی است که به دنبال کسب حمایت تهران است تا شاید بتواند حوثی ها را تحت فشار قرار دهد و دستیابی به توافق در یمن را تسهیل کند و در نتیجه از جهنم یمن خارج شود.

روی کار آمدن جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده که به مراتب انتقادات بیشتری درباره ی سابقه حقوق بشری سعودی ها نسبت به سلف خود دونالد ترامپ دارد، دلیل عمده ای است که سعودی ها برای دستیابی به راه خروج از یمن مطرح می کنند.

صنم وکیل، معاون برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در چاتم هاوس لندن، گفت: عوامل متعددی وجود دارند که رهبری سعودی را به محاسبه مجدد مواضع خود در برابر ایران سوق داده است. تلاش سعودی ها برای نزدیکی به ایران شاید به عنوان ضعف این پادشاهی قلمداد شود، اما می تواند مبین این موضوع نیز باشد که ریاض به اندازه ای که دلخواهش هست، در حال حاضر از سمت واشنگتن حمایت نمی شود. اما روند جدا شدن آمریکا از عربستان و منطقه از ژانویه آغاز نشد. طی سه دولت گذشته، ایالات متحده از تعهدات خود در خلیج فارس کاسته است و سعودی ها به خوبی از این موضوع آگاه هستند.

حتی در زمان دولت ترامپ نیز این روند مشخص بود. اگرچه ترامپ از نظر لفظی کاملاً از ریاض حمایت می کرد و در اولین سفر خارجی خود به عربستان سعودی رفت، اما او اغلب از استفاده از نیروی نظامی در برابر حملات مورد حمایت ایران امتناع می ورزید. نیروهای واشنگتن به سرنگونی هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی در سال 2019 بر فراز تنگه هرمز یا حملات به نفت کش ها در خلیج فارس پاسخ نظامی ندادند. در همان سال، ترامپ ترجیح داد از پاسخ نظامی به حملات هواپیماهای بدون سرنشین به تأسیسات فرآوری نفت آرامکو در عربستان سعودی که به طور موقت تولید نفت این کشور را به نصف کاهش داد، چشم پوشی کند. همچنین دولت ترامپ استفاده از نیروی نظامی علیه ایران و نمایندگان آن را در پاسخ به کشته شدن سربازان و پیمانکاران آمریکایی محدود کرد.

دلایل اقتصادی نیز برای ریاض وجود دارد که تلاش می کند آرامش در مرزهای خود ایجاد کند. رشته حملات به عربستان سعودی در سال 2019، همراه با تشدید تنش ها بین ایران و ایالات متحده، برای سعودی ها که به عنوان بخشی از برنامه چشم انداز 2030 خود تلاش می کنند اقتصاد خود را متنوع کنند، بی ثبات کننده است. گفتنی است، رکود اقتصادی جهانی در سال 2020 به دلیل همه گیری کووید-19 نیز برنامه چشم انداز 2030 ریاض را پیچیده تر کرد.

یک تحلیلگر در اندیشکده چتم هاوس گفت: من فکر می کنم بخشی از انگیزه های ریاض برای تماس مجدد با ایران و تعدیل روابطش با تهران، به تمرکز بر روی مسائل اقتصادی و ارتقای ثبات منطقه ای ربط دارد تا به نوبه خود فضای اقتصادی مطلوب تری را ایجاد کند. به این ترتیب، عربستان فعالانه عمل می کند و به دنبال منافع خود است.

اقتصاد ایران وضعیت بسیار بدتری دارد، زیرا تحت تحریم های ناشی از فشار حداکثری ترامپ است که صادرات را به شدت کاهش و تورم را افزایش داده است. یکی از اهداف اصلی ایرانیان در مذاکرات با عربستان سعودی، دستیابی به فرصت های تجاری جدید با کشورهای غربی است که در حال حاضر به واسطه ی تحریم های ایالات متحده محدود شده است. در عین حال، ایران علی رغم مشکلات اقتصادی، تا حدودی احساس جسارت می کند. زیرا یک دوره بسیار چالش برانگیز را در دوران ترامپ بدون فروپاشی اقتصادی یا سیاسی پشت سر گذاشت و الان در حال مذاکره غیرمستقیم با دولت ایالات متحده است که مصمم به بازگشت به توافق هسته ای است.

منفعت عراق از میزبانی گفتگوها این است که ثبات منطقه ای به وجود بیاید، زیرا از سال 2003 خاورمیانه توسط ایالات متحده، تروریست های سنی و شبه نظامیان مسلح بی شمار به میدان جنگ تبدیل شده است.

با توجه به تمامی آنچه در بالا گفته شد می توان این طور نتیجه گرفت که ریاض و تهران هر دو انگیزه های کافی برای برقراری مجدد روابط دارند. به طور مثال، استقبال تهران از تغییر لحن محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی که خواستار یک رابطه خوب و ویژه با تهران شده بود را می توان در همین چارچوب تجزیه و تحلیل کرد.

نشانه های یک چارچوب منطقه ای

واقعیت این است که اگر گفتگوهای ریاض و تهران به موضوعات خاص و دو جانبه مانند یمن محدود شود، تأثیر مهمی بر امنیت اسرائیل نخواهد داشت. از سوی دیگر، اگر گفتگوها در بغداد باقی بماند، تمرکزش بر یمن خواهد بود. اما اگر مذاکرات به خارج از بغداد منتقل شود و به مسائل منطقه ای دیگر گسترش یابد، می توانند اثر آرام بخشی در مرزهای اسرائیل در سوریه و لبنان داشته باشند. در هر دو کشور، ایران می تواند به طور مستقیم و یا از طریق نیروهای نیابتی اش، شرایطی را برای تمرکز بر بازسازی و بهبود اوضاع ناشی از بیماری کووید-19 ایجاد کند.

دستور کار مذاکراتی جامع تر می تواند شامل امنیت راهبری دریایی، تجارت  با کشورهای خلیج فارس، تشکیل چارچوبی برای گفتگوهای منظم و کاهش خشونت ها در خاورمیانه باشد.