محسن کوهکن درگفتوگو با مثلث
درباره ترکیب شورای ائتلاف در حال مذاکره هستیم
«اصلا ضرورتی ندارد که اصولگرایان درباره موضوع انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم همه یک حرف بزنند.»
بررسی اظهارات و موضعگیریهای نیروهای اصولگرا این جمعبندی را حاصل میکند که با وجود حدود 8 ماه مانده به زمان ثبت نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری اما انسجام تشکیلاتی در این اردوگاه سیاسی مشاهده نمیشود و هر کسی بنا به برداشت و تحلیل شخصیاش مباحثی را مطرح میکند. برخی حمایت مشروط از آقای روحانی را پیشنهاد میدهند، در مقابل عدهای هم هستند که میگویند نامزد اصولگرایان کسی جز آقای روحانی خواهد بود، برخی دودورهای بودن ریاستجمهوری آقای روحانی را قطعی میدانند، اما برخی تکدورهای شدن او را قریب به واقع تصور میکنند، در مجموع بفرمایید چرا اظهارنظرهای اصولگرایان اینقدر فردی شده است؟
ضرورتی ندارد که اصولگرایان درباره این موضوع همه یک حرف بزنند.
بالاخره وقتی خط مشی تشکیلاتی مشخص باشد، همه در همان قالب اظهارنظر و طرح پیشنهاد میکنند، این را قبول ندارید؟
یعنی همین الان اصولگرایان کاملا واضح و شفاف بیایند برنامه انتخاباتی خود را شفاف بگویند و به عبارت بهتر دستشان را برای رقیب رو کنند؟ چنین اتفاقی مطلوب نیست.
منظور این نیست که اصولگرایان کلیات و جزئیات برنامههای خودشان را مو به مو برای مردم بگویند، اما محور حرکتهای انتخاباتی خودشان را که میتوانند مشخص کنند مثلا اگر تصمیم به معرفی نامزد اختصاصی باشد دیگر همه نیروهای اصولگرا در همین چارچوب مدل رسیدن به نامزد مطلوب را پیشنهاد میکنند، اما الان این وضعیت وجود ندارد. هر کس از هر زاویهای درباره مدل ورود اصولگرایان به انتخابات ریاستجمهوری سال 96 طرح دیدگاه میکند و بعضا این دیدگاهها با هم در تقابل هستند، شما چنین برداشتی ندارید؟
اشکال کار رسانهها شاید این باشد که فکر میکنند اصولگرایی مصادف با حزبگرایی است، در حالیکه این طور نیست که اصولگرایان یک حزب منسجم بزرگ و فراگیر داشته باشند و زمان انتخابات ریاستجمهوری مباحث به صورت رفت و برگشت در یک چارچوب و مکانیزم تعریف شده تشکیلاتی به نقد و تبادل نظر گذاشته شود. در نهایت یک جمعبندی واحد حزبی به دست آید و سپس اعلام شود «تمام کسانی که در این حزب هستند باید از مشی حزب با این جزئیات حمایت کنند». از آنجایی که اصولگرایی معادل حزبگرایی نیست، چنین توقعی نمیتوان داشت. الان که 5/9 ماه تا انتخابات ریاستجمهوری زمان باقی است طبیعتا وقتی رسانهها با فعالان سیاسی اصولگرا تماس میگیرند و مصاحبه میکنند، هر کسی نظرات شخصی خودش را میدهد. یک زمانی اصولگرایان طبق یک فرآیندی مثل 8+7 یا 5+6 دور هم مینشینند و تصمیم میگیرند. آن زمان میگوییم نظر اکثر اصولگرایان این است چون آخر کار بالاخره شاید بعضی اصولگرایان به فرآیند تعریف شده ورود پیدا نکنند یا نباشد. پس امروز تمامی نظراتی که مطرح و اعلام میشود شخصی است یا دیدگاههای اشخاصی است که با یک جمعی صحبت کردند. حالا انعکاس این نظرات و دیدگاهها در
رسانههای عمومی میخواهد حاصل مشورت با یک جمع محدود یا حاصل ارزیابی شخصی افراد براساس تجارب گذشته باشد اشکالی ندارد. حتی به اعتقاد من اگر یک مجموعهای قصد و هدف کار سیاسی دارد باید پیشدرآمد تدوین برنامههایش جمعبندی نظرات مختلف باشد چون پیروی از این رویکرد بهتر در عرصه سیاسی کشور جواب میدهد تا آنکه فارغ از نظرات دیگران بگوید من میخواهم این کار را انجام دهم. پس درباره نوع ورود اصولگرایان به انتخابات ریاستجمهوری سال 96 نیز فرضهای متفاوت مطرح میشود و اصلا ضرورتی ندارد در ابتدای کار تحلیل همه به سمت و سوی جمعبندی جامع و واحد برود. دلیل هم این است به فرض الان اصولگرایان نشستند، بررسیهایشان را کردند و مشخص شد که میخواهند از فلان شخص در انتخابات ریاستجمهوری حمایت کنند، رسانهها هم با هر کسی تماس بگیرند همه میگویند فلان شخص نامزد اصولگرایان در انتخابات ریاستجمهوری خواهد بود. آیا بعد از این مرحله کار تمام میشود؟ خیر بلافاصله آن شخص به سیبل تخریبها، نقدها و سوالات تبدیل میشود، نهایت کار چه اتفاقی میافتد؟ این اتفاق میافتد که فضا از 5/9 ماه مانده به انتخابات 29 اردیبهشت سال 96 به سمت و سوی نامطلوبی
پیش میرود. در ثانی معتقدم همه نظرات مطرح شده تاکنون از ناحیه اصولگراها با هم قابل جمع است. یعنی یکی میگوید «ما باید پارلمان اصولگرایی درست کنیم»، دیگری میگوید «تجارب گذشته قطعا باید ملاک توجه باشد»، فرد سومی معتقد است که «باید از خردجمعی در تصمیمگیری استفاده کرد». شخصی هم تاکید میکند «ما نباید بایستیم افراد خود تصمیمگیر در صحنه انتخابات اعلام نامزدی کنند و بعد تشکلهای اصولگرا از بین آنها یکی را انتخاب کنند». پس همه این اظهارات مقابل یکدیگر نیستند. بله اگر یک کسی بیاید بگوید «ما جمعی از اصولگرایان تصمیم گرفتیم در انتخابات شرکت نکنیم» خب این حرف زیر علامت سوال است چون معمولا این حرکات و حرفها از جانب کسانی مطرح میشود که خود را زیر سقف نظام تعریف نمیکنند. در واقع حرفها و حرکتهای ضدانقلابی میزنند. در کل به اعتقاد من مجموعه حرفها و نظراتی که نیروهای اصولگرا بیان میکنند در زمان خودش قابلجمع است. از آن طرف باید واقعگرا بود. در کشوری که افراد آزاد هستند و حرف خودشان را میزنند، امکان دارد آخر کار یک عدهای از دوستان نتوانند یک جواب اقناعی داشته باشند و یک بخشی هم تا آخر کار اقناع نشوند یا به هر
جهت نپذیرند. به عبارت بهتر شاید کسی تحلیلی را بیان کند که یک روی آن منفی اما روی دیگر تحلیلش حسن باشد. حسنش چیست؟ حسنش این است که خودمان هستیم و تصمیم میگیریم. مانند برخی کشورها نیستیم که یک سرنخی به بیرون دارند یا عوامل قدرت در پس پرده مینشینند، میگذارند همه حرف بزنند و دعوا کنند بعد آن قدرت پسپرده تصمیم بگیرد و بگوید مسیر این است و یکدفعه ببینیم همه دعوا را کنار گذاشتند و یک حرف میزنند. در چنین کشورهایی کاملا پیداست که اینها خودشان تصمیم نگرفتند و تصمیم را به آنها دیکته کردند. مردم ما باید بدانند در نظام جمهوری اسلامی این طور نیست. من چند دوره نماینده در مجلس شورای اسلامی بودم، مرتب روزی یکی، دو تا و سه تا مصاحبه دارم. مردم ما باید بدانند خلاف آنچه گاهی اوقات دشمنان آنها یاضد انقلاب میگوید تا به امروز یک نفر به من نگفته که این حرفی که زدم خوب یا بد بوده است. یعنی من واقعا وقتی مصاحبه میکنم، خودم را در یک فضای کاملا آزاد احساس میکنم که نگرانی و دغدغهای درباره هیچ یک از حرفهایی که میزنم ندارم.
شما میگویید اظهارات و دیدگاههای نیروهای اصولگرا که در قالب گفتوگو با رسانهها مطرح میشود با هم قابل جمع است، مصداق بیاوریم فکر کنم قضیه بیشتر روشن میشود، آقای باهنر اخیرا گفته «ما آقای احمدینژاد و آقای روحانی را در لیست سی نفره خودمان داریم و الان هم نام آنها را خط نمیزنیم» اما آیتالله موحدیکرمانی اعلام کرده «ما نه از آقای احمدینژاد و نه از آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری حمایت نمیکنیم». این دو حرف چطور با هم قابل جمع است؟
من مصاحبه آقای موحدیکرمانی را دیدم، ایشان از جمله «بعید است از آقای احمدینژاد و آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری حمایت کنیم» استفاده کردند. پس این طور نبوده که بگوید «مطلقا اصولگرایان از آقایان احمدینژاد و روحانی حمایت نمیکنند» بلکه گفته «بعید میدانم از آقای روحانی یا آقای احمدینژاد حمایت کنیم»، پس مفهوم این دو جمله با هم فرق میکند. ضمن آنکه باید یک نکته را مورد توجه قرار داد، یک زمانی کسی میخواهد داوطلب نمایندگی مجلس شورای اسلامی شود از آنجا که میخواهد اوضاع را بررسی کند و با ما نیز رفاقت دارد و مطمئن است که ما به صحنه نمیآییم ضرورتی هم ندارد که این را مطرح کند. حالا یک کسی که خیلی خاطرخواه نامزدی یک شخصیت سیاسی است و به وقوع این اتفاق هم اصرار دارد شاید یک نوع مصاحبه کند و سایرین که چنین نگاهی ندارند شاید طور دیگری مصاحبه کنند. من اصلا و ابدا تضادی بین پاسخهای آقای باهنر و آقای موحدیکرمانی نمیبینم. چون آقای باهنر را میشناسم و میدانم چگونه حرف میزند چون من هم مصاحبه کردم و این مطلب را به نوع دیگری گفتم. من هیچگاه نگفتم به هیچ عنوان و اصلا و ابدا به سمت آقای روحانی نمیرویم. من گفتم
یک سال زمان باقی است اگر آقای روحانی در یک سال موفق شود کشور را از رکود خارج کند و اجرای برجام را که به بدعهدیهای آمریکاییها انجامیده و هیچگونه نقشی در زندگی مادی مردم ندارد از این وضعیت خارج کند و به اوضاع اقتصادی کشور سروسامانی دهد و یک رضایتمندی را در مردم به وجود آورد، طبیعی است که هر انسان عاقلی باید این موارد و مسائل را در تصمیمگیریهایش مدنظر قرار دهد. مگر ما شخصپرست هستیم که بگوییم این آقا را دوست داریم، رئیسجمهور شود آن آقا را دوست نداریم رئیسجمهور نشود. هر رئیسجمهوری که بتواند به وعدهها و قولهای خود عمل و رضایتمندی مردم را جلب کند از او حمایت میکنیم. معنی این کار آن است که ما در پوسته تنگ تعصب حزبی نیفتادیم. یک نکته مثبت دیگری هم که از این رویکرد حاصل میشود آن است که مردمی که این موضع را میشنوند ارزیابی مثبت از رویکرد ما خواهند داشت چون میگویند سیاسیون ما درباره حمایت یا عدمحمایت از یک نامزد به میزان رضایتمندی ملت توجه میکنند بنابراین چنین رویکردی امیدواری مردم به احزاب و اشخاص سیاسی را بالا میبرد و واقعا هم باید همین طور باشد و اصولگرایی هم ترجمانش همین است و غیر از این
نیست.
نکته همین است که اگر همه شروط شما محقق شود یعنی دیگر اصولگرایان رقیبی را بهطور تشکیلاتی برای رقابت با رئیسجمهور مستقر در سال 96 به میدان نمیفرستند؟
من عرض میکنم اگر موارد اتفاق افتاد معنی و مفهومش این است که بخش قابلتوجهی از ایدهها و برنامههای اصولگرایان تحقق پیدا کرده است. قطعا این مسیر را برای حمایت اصولگرایان از آقای روحانی هموار میکند، البته عکسش هم وجود دارد یعنی اگر اتفاقی نیفتد، به هر جهت مردم باید بدانند که جریان اصولگرا میزان و دوز حمایت از آقای روحانی را به میزان رضایتمندی آنها وصل کردند. آن نکتهای هم که آقای نبوی درباره شوراها اشاره کرد، حرف درستی است، من هم اعتقاد دارم قطعا و یقینا باید همه تلاش خودمان را روی انتخابات شوراها بگذاریم. منظور هم حوزههایی نیست که سه نفر یا بیشتر عضو شورا هستند. به هر جهت، برای موفقیت در انتخابات شوراها حوزههایی همچون تهران، چند کلانشهر و شهرهای بزرگ باید تلاش کرد. طبیعی است که این سازماندهی که برای امر شوراها میشود بازخورد و اثرات مثبت خودش را هم قطعا در انتخابات ریاستجمهوریخواهد داشت.
همین الان داخل اردوگاه اصولگرایان روی مرجع تصمیمگیری درباره انتخابات ریاستجمهوری بحث است، برخی میگویند همان شورای 22نفره مجلس شورای اسلامی تصمیم میگیرد، برخی میگویند باید آن ترکیب عوض شود و به نظرات و دیدگاههای نیروهای جوان بها داد، چون آنها قرار است در فضای سیاسی از تصمیم جمعی اصولگرایان پشتیبانی کنند، پس حرف آنها باید شنیده و در تصمیمگیری نهایی لحاظ شود، نظر شما چیست؟
من جمع هر دو دیدگاه را قبول دارم. در عالم سیاست اگر کسی بگوید باتجربهها کنار روند و جوانها بیایند، این حتما حرف جناح رقیب است. اگر هم کسی بگوید جوانها تجربه ندارند و نباشند معنیاش این است اگر 5 سال دیگر باتجربهها به رحمت خدا رفتند آن وقت کار روی زمین میماند. پس به حالت ترکیبی معتقدم.
یعنی ترکیب شورای ائتلاف اصولگرایان اصلاح میشود؟
با صحبتهایی که شده من پیشبینیام آن است که تعدیل و ترمیم شود و همین مطلب که اشاره شد، نیروهای تازهنفس بیایند هم در انجام کارها مشارکت کنند و هم از اصطلاحات و تجارب افراد باسابقه در کار ستادی بهرهمند شوند. پس حتما شورای ائتلاف اصولگراها باید ترکیبی از هر دو گروه باشد و حتما از نیروهای جوان و تازهنفس هم استفاده شود.
چه زمانی ترکیب جدید شورای ائتلاف اصولگرایان نهایی میشود؟
آقایان در حال مذاکره هستند، در زمان خودش رسانهها این خبر را میگیرند و اطلاعرسانی میکنند.
اینکه صحبت میشود اصولگراها سیشخصیت در مظان نامزدی برای انتخابات ریاستجمهوری دارند به نظر شما اغراق نیست؟
من فکر میکنم اگر یک تحلیل و یک شناخت درستی از روسایجمهور از آقای هاشمی گرفته تا کنون وجود داشته باشد کسانی در این مملکت هستند که وزن و قد و فهم و توانشان در این ردهها باشد، بنابراین قطعا اصولگرایان بیشتر از سی شخصیت در قامت نامزدی برای انتخابات ریاستجمهوری دارند.
یعنی سی نفر الان در جریان اصولگرا پای کار نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری هستند؟
این جمله من به آن معنا نیست که ما سیداوطلب داریم یا سی نفر الان دارند خودشان را برای ورود به انتخابات ریاستجمهوری گرم میکنند. عرض کردم اگر میانگین آقایان هاشمی، خاتمی، احمدینژاد و روحانی را در نظر بگیریم و بعد بررسی کنیم ببنیم افرادی در این حدها وجود دارد یا خیر، میگویم حتما بیشتر از سی نفر وجود دارد. از بین این سی نفر که خود این آقایان را هم میتوان جزء آن گذاشت، حالا به چه کاندیدایی برسیم بحث بعدی است. ضمن آنکه اشتباه برداشت نشود، معمولا خبرنگاران به سوال شوندگان ناخودآگاه خط میدهند که نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری سال آینده باید حتما از روسایجمهور قبلی و فعلی یا نامزدهای ادوار گذشته باشند، حال آنکه این طور نیست، چه کسی چنین الزامی را گذاشته است؟ باید طرحی نودراندازیم و ببینیم آیا میشود به یک گزینهای رسید که محاسن همه روسایجمهور قبلی و رئیسجمهور فعلی را داشته باشد و نقاط منفی آنها را نداشته باشد.
به نظر شما اصلا چنین پدیدهای در جریان اصولگرا وجود دارد؟
نه این طوری نباید با موضوع مواجه شد، وقتی این سوال مطرح میشود اول نمیرویم بدون احصای نقاطقوت و ضعف روسایجمهور گذشته از آقای هاشمی تا کنون مصداق مشخص کنیم بلکه اول به تفکیک نقاط مثبت و منفی آقایان هاشمی، خاتمی، احمدینژاد و روحانی میپردازیم بعد شخصیتهای سیاسی اصولگرا که در مظان ورود به انتخابات ریاستجمهوری هستند با این مولفهها سنجش میشوند. قطعا هیچ کس نمره 20 نمیگیرد اما اگر به دو نفر رسیدیم که نمرههایشان 16.75 و 14.25 بود طبیعتا کسی نامزد جریان اصولگرا میشود که نمره 16.75 گرفته است.
یک نکتهای را آقای عطریانفر گفته که «اصولگراها از تجربه انتخابات ریاستجمهوری 88 -که اصلاحطلبان سعی کردند رئیسجمهور مستقر را یک دورهای کنند اما در این نیت خود شکست خوردند- استفاده میکنند و چهره شاخص و قوی و حداکثری را برای رقابت با آقای روحانی به میدان نمیفرستند چون میدانند شکست میخورند و شاید این چهره نیز دیگر برای آنها در عرصه ادوار بعدی انتخابات ریاستجمهوری کارآمدی نداشته باشد»، آیا این طور است؟
من فکر میکنم در هریک از انتخابات ریاستجمهوری که اتفاق افتاد شرایط و ویژگیهای خاص خودش را دارد. نمیشود عوامل تعیینکننده قطعی یک انتخابات را تسری به انتخابات دیگر داد. شاید برخی عوامل مشترک باشد اما اینکه همه عوامل ما را به یک نقطه برساند یا از یک نقطه دور کند، این را من خیلی محتمل نمیبینم.
پس شما میگویید معادلات انتخابات ریاستجمهوری در سال 96 با معادلات انتخابات ریاستجمهوری سال 88 متفاوت است؟
بله شرایط فرق میکند.
دیدگاه تان را بنویسید