پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

سعید سبحانی در مثلث نوشت:

محمد‌بن‌سلمان ولیعهد جوان عربستان سعودی که خود را برای پادشاهی این کشور آماده می‌کند، اخیرا اظهارات قابل تاملی را در خصوص قدرت جمهوری اسلامی ایران بیان کرده است. ولیعهد عربستان وضعیت حکمرانی بر جامعه سعودی را واکنشی به انقلاب اسلامی ایران دانست که رهبران قبلی این کشور نمی‌دانستند چگونه با آن برخورد کنند. محمد‌بن‌سلمان در گفت‌و‌گو با روزنامه گاردین بیان کرده است: «وضعیت عربستان در طول سه دهه اخیر عادی نبوده است. ‌این مساله حاصل دکترین‌های سفت و سخت در واکنش به انقلاب اسلامی ایران بوده که بر جامعه (ما) حکومت کرده است. چیزی که رهبران قبلی نمی‌دانستند با آن چگونه مواجه شوند. آنچه در 30 سال گذشته اتفاق افتاد، عربستان سعودی نیست. آنچه در منطقه طی 30 سال گذشته روی داد، خاورمیانه نیست. پس از انقلاب ایران در سال 1979 مردم می‌خواستند که این مدل را در کشورهای دیگر اجرا کنند که یکی از آنها عربستان سعودی بود. ما نمی‌دانستیم چطور با آن کنار بیاییم و این مشکل در سراسر جهان گسترش یافت. اکنون زمان آن است که از آن خلاص شویم. اینکه حکومتی در طول سه دهه گذشته بیش از حد محافظه‌کار بوده مساله‌ای عادی نیست و اکنون من می‌خواهم عربستان را به دوران اسلام میانه‌رو بازگردانم.»

همچنین ولیعهد عربستان سعودی خواستار حمایت جهانی از اصلاحات در کشورش شده است. در خصوص اظهارات اخیر محمد‌بن‌سلمان نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد‌. نخست اینکه اذعان ولیعهد عربستان سعودی نسبت به قدرت ایران در منطقه، واقعیتی است که ریاض مدت‌ها حتی از پذیرش ظاهری آن سر

باز می‌زد. واقعیت امر این است که اصول و مبانی انقلاب اسلامی ایران به اندازه‌ای محکم است که صاحبان زر و زور در عربستان سعودی و با استناد به دلارهای نفتی خود و حمایت بیگانگانی مانند ایالات متحده آمریکا و رژیم‌صهیونیستی نتوانستند در مقابل آن ایستادگی کنند. امروز جمهوری اسلامی ایران قدرتمندتر از هر زمان دیگری در منطقه حضور دارد و مانع از تحقق اهداف شوم ایالات‌متحده و متحدان آن شده است. امروز کشورهای سوریه، یمن، بحرین و عراق هر یک به نمادهای شکست آل‌سعود و حامیان غربی آن تبدیل شده‌اند. این پیروزی‌ها، بر‌گرفته از اعتقادات و اندیشه‌هایی بوده است که به واسطه انقلاب اسلامی ایران در منطقه تبلور پیدا کرده است.

آل‌سعود از ابتدا به‌دنبال تسلط بر معادلات غرب آسیا بوده است‌ اما به واسطه افکار خطرناک علمای وهابی و رویکرد کلی ریاض مبنی‌بر تزریق خشونت در منطقه، این خواسته تحقق پیدا نکرده است. «هژمونی منطقه‌ای» خواسته‌ای بوده که سعودی‌ها با استناد به دو فاکتور نفت و درآمدهای ناشی از حضور حجاج به‌دنبال آن بوده‌اند‌. بنابر این جدا از نوع تعلق خاطر سعودی‌ها به ایالات متحده آمریکا و رژیم‌صهیونیستی، سعودی‌ها سعی دارند رفتار کشورهای منطقه را در طول اراده خود تعریف نمایند. سعودی‌ها پس از افول جایگاه شخصیت‌های جهان عرب از جمله «جمال عبدالناصر»، «ملک حسین» و «یاسر عرفات» این حس «خودبرتر بینی» را در خود تقویت کردند. هم‌اکنون محمد‌بن‌سلمان نیز این حس کاذب را در خود تقویت کرده است، فراتر از آنکه واقعیات جاری در منطقه و نظام بین‌الملل از یک سو و ساختار رو به اضمحلال حاکم در دربار آل‌سعود جایی را برای موفقیت وی باقی نخواهد گذشت. مروری بر آنچه در منطقه غرب آسیا می‌گذرد، خود بیانگر حقایق موجود در این خصوص است‌؛ اینکه مقامات سعودی نه‌تنها در عرصه گفتمان‌سازی، بلکه در عرصه نظامی نیز در منطقه شکست ‌خورده‌اند.‌

به‌عنوان مثال، آنچه امروز در یمن رخ می‌دهد، نشان‌دهنده پیروزی گفتمان انقلاب اسلامی در مقابل گفتمان کفر‌پرستی آل‌سعود محسوب می‌شود. در ‌یمن، تجاوز آل‌سعود و متحدانش علیه ملت مظلوم و ‌بی‌دفاعی که تنها سلاح‌شان ایمان و اعتقاد به عدم مداخله اجانب است دو سال و نیمه شده است. عربستان سعودی تصور می‌کرد در عرض‌‌10روز خواهد توانست صنعا و عدن را به کنترل کامل خود در آورده و نظام مردمی ‌شکل گرفته در یمن را سرنگون کند. اما نتیجه یک‌سال تجاوز سعودی‌ها، چیزی جز شکست سنگین ریاض و هلاکت تعداد زیادی از نیروهای متجاوز و از همه مهم‌تر، بقای انقلاب یمن نبوده است. صنعا و عدن و مارب امروزه به نمادهای شکست آل‌سعود در یمن تبدیل شده‌اند. حتی آل‌سعود با بهره‌گیری از کمک‌های القاعده نیز نتوانسته‌اند اقدامی ‌در خصوص مصادره انقلاب ملت یمن و نابودی این حرکت عظیم مردمی ‌صورت دهند. فراتر از آن، حمایت‌های ایالات‌متحده آمریکا، آلمان، انگلیس و فرانسه از عربستان سعودی نیز نتوانسته است ریاض را از باتلاق یمن نجات دهد. مشابه این موضوع را در سوریه نیز مشاهده می‌کنیم. از سال 2011 میلادی تا کنون آل‌سعود با ایجاد و تقویت داعش و جبهه النصره و دیگر گروه‌های متوحش تکفیری، سعی در براندازی حکومت سوریه و تبدیل کردن این کشور به جهنمی‌ دیگر در منطقه بود که با سدی محکم به نام جبهه مقاومت رو به رو شد. واقعیت امر این است که نه‌تنها آل‌سعود قدرت گفتمان‌‌سازی در منطقه را نداشته است، بلکه در مقابل گفتمان‌سازی قوی جمهوری اسلامی ایران نیز حرفی برای گفتن نداشته است. هم‌اکنون، مقامات آل‌سعود سعی کرده‌اند نقاب دیگری به چهره بزنند و با اسم رمز «اصلاحات در عربستان» به اقناع افکار‌عمومی منطقه بپردازند. فارغ از موانع فرهنگی و اجتماعی موجود در قبال اصلاحات صورت گرفته در عربستان، باید به این نکته مهم توجه داشت که اصلاحات صورت گرفته از سوی بن سلمان و همراهانش، اصلاحاتی روبنایی محسوب می‌شود. به عبارت بهتر، این اصلاحات اساسا جنبه‌ای زیر‌بنایی و بنیادین ندارد و صرفا تعدیل‌کننده برخی رفتارهاست (نه رویکردها)! از سوی دیگر، بن‌سلمان در صدد است با تکیه بر این اصلاحات ظاهری، حمایت افکار عمومی جامعه را در خصوص حضور خود در قدرت جذب کند. از این رو اصلاحات ظاهرا اجتماعی بن‌سلمان، ماهیتی کاملا سیاسی دارد. حتی ممکن است به محض اینکه وی به قدرت برسد و موقعیت خود را تثبیت کند، از همین اصلاحات روبنایی و ظاهری نیز عقب‌نشینی کند.