خاکستریها؛ ویژگی فیلم سعید روستایی است
فیلم متری شیشونیم؛ دومین ساخته سعید روستایی است که این روزها آخرین فرصتهای اکران خود را میگذراند؛ بیش از 25میلیارد تومان فروش داشته و درعینحال توجه عده زیادی از اهالی سینما را نیز به سوی خود جلب کرده است؛ یک اکران به تمام معنا.
اکثرمان به خاطر داریم که ورود درخشان سعید روستایی به سینما با کارگردانی فیلم ابد و یک روز همراه بود؛ محصولی حرفهای در ژانر اجتماعی سینمای ایران که چه در جشنواره فجر و چه در فروش گیشه، بهخوبی دیده شد، درخشید و پس از آن نیز در سینمای خانگی آرام گرفت. سعید روستایی بهعنوان یک کارگردان فیلم اولی توانست در ژانری غیر از کمدی، فیلمی بسازد که بتواند با عموم مردم ارتباط برقرار کند، بر سر زبانها باشد و اغلب مخاطبان در کنار نام فیلم و بازیگران، با نام کارگردان نیز آشنا باشند که این یک موفقیت بزرگ و البته مهم به حساب میآمد؛ موفقیتی که در روزگار کمدیهای کافه و کابارهای به کمتر کارگردانی میرسد.
روستایی برای ساخت فیلم ابد و یک روز که نخستین کارش بود، مورد توجه رسانهها و منتقدان قرار گرفت. او توانست با همین فیلم، تمامی جوایز کارگردانی و فیلمنامه را از کلیه جشنوارههای معتبر داخلی کسب کند. او در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر؛ چهار سیمرغ را از آن خود کرد. پس از آن نیز، 9جایزه داخلی و خارجی برای ابد و یک روز دریافت کرد که این تعداد جوایز برای یک کارگردان در تاریخ سینمای ایران بیسابقه است.
مرور نظرات اهالی سینما و ناقدان بهخوبی نشان از آن دارد که کمتر کسی در سینما ابد و یک روز را دوست ندارد؛ فیلمی که با یک داستان نسبتا تکراری و شنیدهشده پیش روی شما استارت میخورد؛ اما زاویه روایتگری را بهصورتی تنظیم و بیانی از بازیگران را درگوشتان نجوا کرده که در نهایت منجر به تفاوت عمده با دیگران شده است. کارگردان 26ساله این فیلم، ایدهای را در ذهن خود پرورانده که مطمح نظر بسیاری از افراد دیگر هم بوده و هست؛ داستان خانوادهای از طبقه پایین شهر که قرار است با ورود یک خواستگار و مسائلی که درباره این اتفاق رخ میدهد، تماشاگر را به دنیای تاریک این خانواده هدایت کند و زندگیشان را مقابل دیدگان مخاطب قرار دهد. آنچه ابد و یک روز را از دیگر آثار مشابه متمایز کرده، شیوه پرداخت روستایی به این ماجرای ساده و پرتکرار است.
تفاوت مهم و عمده ابد و یک روز با دیگر آثاری که در این حال و هوا ساخته شده، در این است که اینبار کارگردان بهخوبی شخصیتهای داستانی و جغرافیایی که داستان در آن رخ میدهد را شناخته است. سعید روستایی با تسلطی که بهندرت میتوان در یک کارگردان اجتماعی جستوجو کرد، شخصیتهای پرتعداد داستانش را بهحدی خوب و درست پرورش داده که مخاطب را بهراحتی با آنها همراه کرده و به میانه میدان آورده است و وقتی احساس اعتماد در دل مخاطب گرم شد و برق نگاهش را به سعید روستایی سپرد، داستان دردها و ناراحتیهای شخصیتها را برای مخاطبش روایت میکند. روند این روایت بهقدری روان و سیال پیش رفته که تمام این گرهها تبدیل به دردهای ذهنی مخاطب در هنگام تماشای فیلم میشود.
ابد و یک روز شاید نمونه خوبی از درک محیطی کارگردان باشد؛ اینکه کارگردان اصراری به قطبیسازی کاراکترها ندارد. او بهخوبی میداند که برای روایت داستان آدمهای معتاد، خانوادههای فقیر و قشر پایینشهری، نیازی به سفید و سیاه کردن آنان ندارد. او انسان را در رنج دیده، نوشته و برای مخاطب روایت کرده. انسانهایی که دردهای مشترکی دارند، اما هرگز برای رسیدن به مقاصدشان یک هیولای ترسناک نمیشوند. او همچنین عنایات ویژهای به اقشار پاییندست اجتماع دارد که بهروشنی در پردازش شخصیت نوید جلوهگر شده است؛ شخصیتی که برخلاف فضای تیره و تاریک داستان، کاملا یک تیزهوش است. نوید در یک خانواده نهچندان معمولی به دنیا آمده و بزرگ شده است. فیلمساز با خلق او میخواهد این پیغام را به جامعه بدهد که افراد باهوش متعلق به قشر یا طبقه خاصی از اجتماع نیستند، بلکه واقعیتهای زندگی در همهجا عادلانه وجود دارد.
شخصیتهای ابد و یک روز در متری شیشونیم ادامه دارند. پلیس هنوز خاکستری است
شخصیتها ابعاد متفاوتی دارند و یکی از مهمترین آنها، نقش اول داستان است. ناصر خاکزاد تا حدود زیادی ادامه همان محسن ابد و یک روز است که حالا برای انتقام از تمام کمبودهای زندگیاش آنقدر در تولید و فروش شیشه پیش رفته که به راس هرم رسیده است؛ رویهای در زندگی این دست شخصیتها که برای روستایی جالب و برای مخاطبانش دیدنی و شنیدنی است. او درصدد است زندگی آدمها و خانوادههایی را روایت کند که تفاوت زیادی با زندگیهای روتین دارند؛ روایتی که اصلیترین دلیل جذابیت فیلمهای روستایی به حساب میآید.
تلاش کارگردان برای خاکستری نشاندادن شخصیتها، منجر به یک نقد، آسیب اجتماعی یا انتقاد در متری شیشونیم شده است. روستایی تلاش زیادی کرده تا شخصیت مثبت و منفی داستان را از زوایای دیگر نیز به مخاطب نشان دهد. او دو شخصیت اصلی را خاکستری طراحی کرده و در جریان این تلاش، پرداخت موفقتری درباره پلیس داشته است. پلیسی که در متری شیشونیم میبینیم، شباهت چندانی به پلیسهای سینمای ایران ندارد. او از همان ابتدا یکبعدی نیست. در واقع کارگردان تلاش زیادی برای خلق شخصیت او میکند که این در تمام صحنههای حضور پیمان معادی روشن است؛ اما جایی که روستایی در پرداخت شخصیت ناصر خاکزاد بهسوی خاکستریشدن میرود، پای فیلمنامه روی پوست موز میرود.
کارگردان در پرداخت شخصیت ناصر خاکزاد دچار ایراداتی شده، او اگرچه ناصر را یک خلافکار سنگین در تجارت شیشه معرفی میکند؛ اما در پایان سعی دارد با نشاندادن انگیزههای او از این امر و البته زمینههایی که به اجبار ناصر را وارد این مسیر زندگی کرده، او را هم خاکستری جلوه دهد. هرچند این زاویه نگاه تا حدود زیادی منطبق با انصاف است؛ اما این روایت وقتی به داستان اضافه شده که مخاطب بهخوبی با آن کنار نمیآید؛ ضربهای سهمگین که دیرتر از حد انتظار بر ذهن مخاطب وارد میشود.پازل ذهنی مخاطب درباره ناصر خاکزاد کمی نامعقول چیده میشود. ما از ابتدا اقوال زیادی درباره ناصر خاکزاد میشنویم. اصلا نمیدانیم که فرد مورد نظر پلیس همین ناصر خاکزاد هست یا نه. انتظار داریم که پس از تصور یک آدم باهوش و بسیار بانفوذ، پیچوتاب بیشتری در جریان دستگیری او ببینیم. هرچند که زمان محدود فیلم و داستان، دست و پای کارگردان را بسته؛ اما پیچیدگی داستان در این فراز کمتر از انتظار یک مخاطب سینمایی است. پس از اینکه ناصر خاکزاد با چند بازجویی که روندهایی شبیه به هم دارند، بازداشت میشود، مدام این پرسش در ذهن ما شکل میگیرد که چگونه با این تهدیدها و بازجوییها پیش از این نتوانستند رد ناصر را بزنند؛ یا اگر هم تاکنون آن همه معتاد را مورد بازجویی قرار نداده بودند، بهتکرارافتادن روند بازجوییها انکارناپذیر است و شگرد خاصی را در گیرانداختن ناصر خاکزاد شاهد نیستیم.
یکی از عوامل تازگی فیلمهای او برای مخاطب، بهتصویرکشیدن زندگی خانوادهها و آدمهایی است که کمتر مخاطبی شاید از نزدیک روند زندگی آنها را دیده باشد.
فیلم تا میانه داستان که دنبال ناصر خاکزاد هستند، کاملا از یک نخ روایی مشخص برخوردار است و ما درگیر روندی هستیم که قرار است به گیرانداختن ناصر ختم شود. وقتی که تقریبا در میانه فیلم، ناصر را در خانه خودش گیر میاندازند، سؤال اینجاست که حال باید دنبال چهچیز در فیلم باشیم؟ در تمام مدت دنبال ناصری بودیم که بهدستآوردنش بهنظر کار راحتی نبود، حال که او را گیر آوردهاند، دیگر مساله ما چیست؟ کمی بعدتر متوجه میشویم که روستایی سعی دارد به ما نشان دهد که گیرانداختن این آدم شاید راهحلی کافی نباشد و هرلحظه این آدم میتواند با دادن رشوه از آنجا بیرون بزند؛ امری که به نظر میرسد ناصر در طول این مدت بسیار انجام داده است و برای همین گیرافتادنش را خیلی جدی نمیگیرد، بنابراین چیزی که ما را در ادامه برای تماشای فیلم ترغیب میکند، این است که آیا صمد پیشنهاد رشوه ناصر را میپذیرد یا نه؛ اما این مساله نیز با ماجراهای فرعی دیگری پیوند میخورد و اساسا ما سرنخ قصه اصلی را گم میکنیم.
مهمترین ماجرایی که به کلی از قصه فیلم جداست و گویی شروع یک فیلم دیگر است، ماجرای کشتهشدن فرزند حمید (همکار پلیس صمد) است. صرفنظر از باورپذیری این موضوع که چرا باید شخصی به نام رضا ژاپنی که یک تولیدکننده شیشه است، فرزند یک پلیس را به گروگان بگیرد و بعد هم آن را از بین ببرد (که ما از جزئیات آن خبر نداریم)، این ماجرا هیچ تاثیری در روند قصه ندارد.
بهعنوان مثال اگر بخواهیم آن را یک داستان فرعی در مسیر فیلمنامه هم در نظر بگیریم، ضمن اینکه میتواند بهکلی از خط اصلی قصه جدا باشد؛ اما باید تاثیری حداقل در تغییر شخصیتها ایجاد کند. اتفاقی که میافتد این است که پس از خودکشی رضا ژاپنی، این ماجرا هم بهکلی فراموش میشود و دوباره به سراغ کلکل صمد و ناصر میرویم. این معضل داستان فرعی را روستایی در فیلم ابد و یک روز هم دارد. داستان فرعی خودزنی پسر خواهر مرتضی برای اینکه بهاصطلاح لاتی خود را پر کند، هیچ تاثیری در روند قصه و حتی روند شخصیتپردازیها ندارد و آنقدر از مسیر اصلی فیلم جداست که میتوان آن را حذف کرد. برداشتهایی از قبیل تقابل آن پسر خواهر قویهیکل از نسل جدید با مرتضی و همچنین پرورشیافتن چنین نسلی در دل این خانواده، مفاهیمی هستند که بهکلی در حاشیه قرار میگیرند و گویی بیشتر من نگارنده سعی دارم آن را به فیلم الصاق کنم درحالیکه در فرم فیلم جایی ندارند.
نکته حائز اهمیت دیگر درباره سعید روستایی، شناخت خوب او از طراحی روند صحنهها در فیلمنامه و حتی در کارگردانی است. این نکته را میتوان بارزترین توانایی او نامید که غالبا در طول مسیر فیلمش صحنههایی را به تصویر میکشد که هرلحظه مخاطب را غافلگیر میکنند و سطح تنش را بالا میبرند. بهعنوان نمونه به صحنه بینظیر تفتیش خانه خردهفروشی به نام رضا دقت کنید. اگر ارزش مثبت را برای زن، لونرفتن موادی که در دامنش قایم کرده است، بدانیم و هرچیزی را که لحظهبهلحظه به لورفتن او کمک کند، منفی؛ آنوقت بیایید بررسی کنیم چندبار این روند مثبت و منفی در طول این صحنه شدت مییابد. ابتدا زن رضا خیلی طبیعی میگوید که خانه را اشتباه آمدهاید (مثبت)، پلیس باور نمیکند و به زور وارد خانه میشود (منفی)، هرچه میگردند در وسایل خانه موادی پیدا نمیکنند (مثبت)، تصمیم میگیرند منتظر رضا بمانند (منفی)، رضا میآید اما جنسی به همراه ندارد (مثبت)، پلیس درخواست سگ میکند (منفی)، زن رضا را وارد ماشین میکنند و سگ، او را نمیبیند و پلیس هم به او شکی ندارد چراکه موقع آمدن رضا با جیغ و فریاد سعی دارد به مامورها القا کند که مواد در دستان رضاست (مثبت)؛ اما ناگهان وقتی سگ بیرون میآید به سراغ زن میرود و مواد را پیدا میکند (منفی). برای ما بهعنوان مخاطب هرکدام از این مثبت و منفیها هربار دلهره و غافلگیری بههمراه دارد که رفتهرفته بیشتر و بیشتر میشود. درواقع چنین صحنهپردازیهایی حال چه از طریق کنش و چه از طریق دیالوگ (بهعنوان نمونه صحنه طولانی دیالوگگویی بین مرتضی و محسن که در پایان به کتکخوردن محسن بهوسیله مرتضی منجر میشود) یکی از عوامل موفقیت سعید روستایی در جذب و درگیرکردن مخاطب با جهان فیلمش است؛ اما شاید افسوس بزرگ درباره فیلم متری شیشونیم همین موضوع باشد که در اواخر فیلم، دیگر نه خبری از چنین صحنههایی است و نه خبری از صمد، پلیس فیلم که به یکباره اواخر فیلم غیب میشود. آنوقت این ایراد وارد است که توالی چنین صحنههایی در پایان به نقطه مشخصی نمیرسد و به یکباره جذابیت فیلم تمام میشود. در پایان ما میمانیم و ترس و لرز از تماشای صحنه اعدام احتمالا برای عبرت گرفتن! هرچند شاید ممیزیها، روستایی را مجبور به نوشتن چنین پایانی کردهاند.
امید است که سعید روستایی بتواند در فیلم جدیدش کمنقصتر ظاهر شود و هربار ما را شگفتزده کند. به هر روی، اتفاق کمی نیست که سعید روستایی در فیلم جدیدش، چه از منظر کارگردانی مانند محدودنبودن به یک لوکیشن مثل خانه فیلم ابد و یک روز و همچنین طراحی و هماهنگی پلانهای شلوغ خیابانی و چه از منظر فیلمنامه که به شخصیتهایی در جایگاه متفاوت با فیلم قبلیاش رسیده، توانسته است به تکرار نیفتد و فیلم متفاوتی را در مقایسه با تجربه اول به نمایش بگذارد؛ فیلمی که با تمام ایراداتش به هرحال میتواند رضایت بسیاری از مخاطبان را جلب کند.
دیدگاه تان را بنویسید