جواد صالحی‌اصفهانی استاداقتصاد دانشگاه ویرجینیاتک در گفت‌وگو با تجارت فردا وضعیت اقتصاد ایران را بررسی کرد.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

 به گزارش اقتصادنیوز گزیده این گفت‌وگو به این شرح است:

*[در پاسخ به این پرسش که در حالی که ارزیابی مقامات رسمی ایران از آغاز خروج اقتصاد از رکود حکایت دارد و رئیس‌جمهور روحانی پیش‌بینی کرده رشد اقتصادی کشور در نیمه نخست سال 1398 مثبت باشد، ارزیابی جدید صندوق بین‌المللی پول می‌گوید ایران در سال 2019 شدیدترین رکود خود پس از جنگ هشت‌ساله را تحمل خواهد کرد؛ ریشه این تفاوت برداشت کجاست و شما با کدام یک از این دو اظهار نظر بیشتر هم‌عقیده‌اید؟] واقعیت این است که من از گزارش صندوق بین‌المللی پول بسیار گیج شدم. حدس می‌زنم مدل IMF برای پیش‌بینی رشد اقتصادی ایران بسیار به صادرات نفت حساس است؛ تا زمانی که معافیت‌های تحریمی ایالات‌متحده وجود داشت، IMF فکر می‌کرد صادرات نفت ایران به حدود یک‌میلیون بشکه برسد، اما وقتی این معافیت‌ها لغو شد و اروپایی‌ها نتوانستند کاری در قبال آن بکنند و ایران غنی‌سازی اورانیوم با درصدهای بالاتر را آغاز کرد، انتظار IMF از صادرات نفت ایران پایین آمد و به حدود 300 هزار بشکه در روز رسید. به نظر می‌رسد وقتی ارزیابی جدید در مدل صندوق بین‌المللی پول قرار گرفته، افت بسیار شدید GDP ایران را پیش‌بینی کرده است. ظاهراً مدل مورد استفاده IMF حالتی مکانیکی دارد که اگر صادرات نفت 900 هزار بشکه باشد، یک رشد اقتصادی را نتیجه می‌دهد و اگر 300 هزار بشکه باشد رشد اقتصادی دیگری را؛ اما این کار دقت چندانی برای ارزیابی وضعیت اقتصاد ایران ندارد.

*نکته دیگر این است که صندوق بین‌المللی پول درباره «تولید ناخالص داخلی کل» صحبت می‌کند، ولی رئیس‌جمهور روحانی احتمالاً به فعالیت اقتصادی در ایران اشاره دارد که «تولید ناخالص داخلی غیرنفتی» نامیده می‌شود. تفاوت این دو شاخص در آن است که مثلاً پارسال افت تولید ناخالص داخلی کل 9 /4 درصد بود، اما افت تولید ناخالص داخلی غیرنفتی تنها 3 /2 درصد. این نشان می‌دهد که فعالیت‌های اقتصادی داخل ایران کمتر از بخش نفت ضربه می‌بیند. ولی وقتی عمده تمرکز روی بخش نفت باشد، اثرات ناشی از تحریم‌های نفتی بر افت تولید ناخالص داخلی کل را اغراق‌آمیز ارزیابی می‌کند.

*مهم‌ترین نکته این است که ظاهراً مدل IMF امکانات جابه‌جایی در اقتصاد ایران را در نظر نمی‌گیرد. می‌دانید که در اقتصاد، قیمت‌های نسبی اهمیت زیادی دارد و یک مدل باید «به اندازه کافی پیچیده» باشد تا وقتی قیمت‌های نسبی تغییر می‌کند و بهره‌وری و سودآوری در بخش‌های مختلف اقتصاد بالا و پایین می‌رود، بتواند ورودی‌ها (عوامل تولید) را جابه‌جا کرده و ساختار تولید را تغییر دهد. این یک مساله پیش پا افتاده در تحلیل اقتصادی است، اما به نظر می‌رسد IMF -که در هر دوره سه‌ماهه 200 کشور را مورد بررسی قرار می‌دهد- از مدل‌های به اندازه کافی پیچیده استفاده نمی‌کند.

*اتفاقی که امروز در اقتصاد ایران رخ داده شبیه چیزی است که در سال 2012 رخ داد: وقتی ریال افت کرد و قیمت کالاهای وارداتی به شدت بالا رفت، تقاضا به سمت کالاهای داخلی حرکت کرد و چون در اکثر بخش‌های تولیدی ما ظرفیت مازاد و نیروی کار وجود داشت، توانستند تولید را بالا ببرند. در وبلاگم به این مثال اشاره کرده‌ام: تابستان سال گذشته که در ایران بودم، وقتی می‌خواستم کورن‌فلکس بخرم، نوع خارجی آن را که چندان گران‌تر از نوع ایرانی نبود، می‌خریدم، چون کیفیت بهتری داشت. ولی تابستان امسال تفاوت قیمت خیلی زیاد شده و البته کیفیت کالای ایرانی هم کمی بهتر شده بود، بنابراین کورن‌فلکس ایرانی را خریدم. فکر می‌کنم این اتفاق در اکثر کالاهای مربوط به صنایع سبک ایران رخ داده است. هرچند ممکن است در صنایعی مثل خودرو و امثال آن رخ نداده باشد.

*آمارهای اشتغال تابستان 98 نشان می‌دهد که تولید در ایران رشد داشته است. در تابستان امسال نسبت به تابستان سال گذشته، اشتغال در بخش صنعت (manufacturing and mining) ایران 6 /4 درصد رشد داشته و اشتغال کل نیز 3 /3 درصد بیشتر شده است. یعنی 430 هزار نفر از تعداد کل بیکاران کاسته شده است. فکر می‌کنم IMF اصلاً این آمارها را مورد توجه قرار نداده است. حال آنکه این آمارها نشان می‌دهد که به احتمال زیاد آنچه علم اقتصاد انتظار دارد، رخ داده است: اگر قیمت‌های نسبی تغییر کنند، تولید داخلی بالا می‌رود.

*من آمار اشتغال را جدی می‌گیرم، چون با نوع کاری که مرکز آمار ایران ارائه می‌دهد آشنا هستم و آن را قابل استناد می‌دانم. وقتی در تابستان 98 نسبت به تابستان 97 رشد اشتغال 3 /3درصدی در اقتصاد ایران مشاهده می‌شود، اگر تولید ناخالص داخلی بالا نرفته باشد، معنایش این است که بهره‌وری نیروی کار به شدت افت کرده که به نظرم غیرمنطقی می‌آید. برعکس، فکر می‌کنم چون صنایع ایران ظرفیت مازاد داشته‌اند، با افزایش اشتغال، بهره‌وری هم بالا رفته است؛ ولی حتی اگر بهره‌وری ثابت مانده باشد، می‌توان حدود سه درصد رشد تولید را انتظار داشت. در حالت بدبینانه، اگر بهره‌وری دو درصد هم پایین آمده باشد، باز رشد مثبت یک‌درصدی تولید مورد انتظار است. بنابراین فکر می‌کنم اقتصاد ایران در شش‌ماهه اول سال 98 رشد مثبت اقتصادی ولو در ارقام خیلی پایین را تجربه کرده است.

*خیلی شک دارم که پیش‌بینی IMF درست باشد. واقعیت این است که نمی‌توان آینده را پیش‌بینی کرد و نمی‌خواهم با قطعیت حرف بزنم، ولی فکر می‌کنم صندوق بین‌المللی پول به اندازه کافی به بخش غیرنفتی و امکانات جابه‌جایی عوامل تولید در اقتصاد ایران توجه نکرده و همین می‌تواند باعث شود ارزیابی‌هایش اشتباه از آب درآید.

*مشکلات اقتصاد ایران کم نیست و تحریم‌ها مزید بر علت شده است. یکی از راه‌های بهره جستن از ریال ارزان (devaluation) این است که کالاها به بازارهای خارجی فرستاده شود (چون سودآوری در این بازارها خیلی سریع‌تر از اقتصاد داخلی بالا می‌رود). اما به علت وجود انواع و اقسام تحریم‌ها روی تحرک پول و انتقال کالاهای واسطه‌ای، این جنبه جابه‌جایی در اقتصاد ایران سخت شده است. یعنی ما امروز اقتصاد متحرکی نداریم که به محض تغییر قیمت‌های نسبی، بلافاصله تولیدکنندگان از آن بهره‌مند شوند.

علاوه بر مشکلاتی که تحریم‌ها برای جابه‌جایی عوامل تولید و افزایش صادرات ایجاد کرده، مشکلات داخلی هم وجود دارد. اقتصاد ما از بسیاری از نظرها بسته به حساب می‌آید و میزان رقابت در آن کم است. شرکت‌های کوچکی که در این موقعیت می‌توانستند خیلی سریع از تغییر قیمت‌های نسبی استفاده کرده و رشد کنند، با مشکلات زیادی مواجه‌اند؛ چراکه فضای کسب‌وکار در ایران به هیچ‌وجه مطلوب نیست. ضمن اینکه سیاستگذاری اقتصادی در داخل کشور هم چندان پایدار به نظر نمی‌رسد و انسجام سیاسی درباره آن وجود ندارد. امروز می‌بینیم که با سیاست ارزی بانک مرکزی -که سعی می‌کند قیمت دلار را در محدوده 11 تا 12 هزار تومان تثبیت کند- مخالفت زیادی می‌شود. در ایران همیشه کسانی فکر می‌کرده‌اند که باید نرخ ارز و نرخ بهره پایین باشد تا اقتصاد رشد کند. ولی این فکر، اشتباه است و سیاست امروز بانک مرکزی که سعی می‌کند به تولیدکنندگان داخلی و صادرکنندگان میدان بدهد، خیلی بهتر کار خواهد کرد. عدم انسجام عقیده در مورد سیاستگذاری اقتصادی عاملی است که می‌تواند ناظران خارجی را درباره اقتصاد ما بدبین کند.

*بزرگ‌ترین نگرانی من این است که اتفاقات خوبی که در اقتصاد ایران رخ داده، باعث اعتماد به نفس کاذب سیاستگذاران شده و آنها را بیش از حد خوش‌بین کند. این اعتماد به نفس کاذب می‌تواند به دست‌کم گرفتن نقش کالاهای واسطه‌ای -که دسترسی به آنها نیازمند ارز است- و سهل‌انگاری درباره احتمال بازگشت تحریم‌های سازمان ملل بینجامد. این یکی از مشکلاتی است که در فضای سیاسی ایران وجود دارد. برخی می‌گویند ما به اروپایی‌ها نیاز نداریم و برخی می‌گویند نیاز داریم، ولی من فکر می‌کنم مساله بود و نبود اروپایی‌ها نیست. مساله این است که امکان رشد یک اقتصاد کاملاً بسته خیلی کم است. ایران، اقتصادی نسبتاً باز داشته که آمریکایی‌ها سعی کرده‌اند آن را به‌طور کامل ببندند، ولی هنوز موفق نشده‌اند. حالا تغییر نسبی قیمت‌ها باعث شده ما به احتمال زیاد رشد اقتصادی را تجربه کنیم، ولی اگر سهل‌انگاری کنیم و اهمیت باز بودن حتی 30-20درصدی اقتصاد را دست‌کم بگیریم، ممکن است رشدی که می‌توانسته ما را به سمت غیرنفتی کردن اقتصاد سوق دهد، از بین برود. این خطر بسیار بزرگی است. حرکت از اقتصاد نفتی به سمت اقتصاد غیرنفتی 5 تا 10 سال فرصت لازم دارد و نباید فکر کنیم این کار با ضرب و زور و بستن همه راه‌ها ممکن می‌شود.

*بخشی از مراوده با جهان خارج مربوط به مراودات مالی است. اگر طرف مراوده ما نگران باشد که نتواند پول‌هایی را که از ایران منتقل شده به‌جای دیگری ببرد، از معامله با ایران طفره می‌رود. اینکه ما بتوانیم درباره سازگاری با قواعد ضدپولشویی به طرف مراوده خود اطمینان بدهیم و حتی با ادامه تحریم‌های آمریکا، پنجره 30-20درصدی اقتصاد ایران به سوی دنیا را باز نگه داریم، یک مساله حیاتی است. اگر فکر کنیم با درهای کاملاً بسته می‌توانیم به رشد اقتصادی برسیم، سخت اشتباه می‌کنیم.در شرایط امروز، باید رشد اندک بدون نفت را که احتمالاً در شش‌ماهه اول امسال تجربه شده به فال نیک بگیریم و آن را همانند یک نهال کوچک محافظت کنیم و بدانیم که این نهال برای رشد به آب و آفتاب نیاز دارد. اینجا توجه به مساله کسری بودجه دولت و خطر بازگشت تورم بسیار مهم است. ثبات اقتصادی در سطح کلان برای تصمیم‌گیری‌های بخش خصوصی ضرورت دارد. الان یک نگرانی این است که چون وفاق اجتماعی کافی وجود ندارد، دوباره به پوپولیسمی دچار شویم که به دنبال پول‌پاشی می‌رود. چون دولت درآمد نفت را از دست داده، ممکن است دوباره پول چاپ کند و این خطری است که می‌تواند نهال کوچک رشد اقتصادی را از بین ببرد. در دو سه ماه اخیر مشاهده شده که نرخ تورم در حال بازگشت به محدوده 20-10درصدی است و شاید بتوان گفت که چشم‌اندازی امیدبخش در اقتصاد ایران ایجاد شده، اما حفظ این چشم‌انداز منوط به آن است که اولاً روزنه ارتباط با خارج به‌طور کامل بسته نشود و ثانیاً ثبات اقتصادی در داخل به‌خصوص در مورد تورم حفظ شود.