پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

علی عبدالله صالح، رئیس‌جمهور سابق و مستعفی یمن، یک روز پس از زیر پا گذاشتن اتحادش با انصارالله، در حال فرار از صنعا کشته شد. درواقع از مدت‌ها قبل امارات و عربستان با صالح روابط پنهانی برقرار کرده و موفق ‌شده بودند وی را به طرف خود جذب کنند. علی عبدالله صالح دارای یک شخصیت ایدئولوژیک یا ثابت قدم در اصولش نبود. صالح از جمله سیاستمداران دنیای عرب بود که مرتبا در حال عوض کردن اردوگاه و موضعش بود؛ به عبارت دیگر او ائتلافی تشکیل می‌داد و بعد از مدتی همان ائتلاف را به هم می‌زد. به همین جهت طولانی‌شدن ائتلاف کنونی‌اش با انصارالله هم تا حدی مورد سوال واقع شده بود. بنابراین علی عبدالله صالح شخصیتی مذبذب و سست داشت. از طرف دیگر از آنجایی‎که سعودی‌ها در سلسله اقداماتی که در جنگ زمینی و هوایی بر یمن تحمیل کردند، نتوانستند موفق شوند، به سمت جذب علی عبدالله صالح رفتند و به وی وعده‎هایی دادند و در جهت جذبش برآمدند تا از این طریق بتوانند بر انصارالله پیروز شوند. زیرا در حال حاضر انصارالله در صحنه داخلی یمن و مقاومت مردم یک نیروی تعیین‌کننده است. از طرف دیگر بعد از اینکه صالح به سمت عربستان چرخش کرد، حوثی‌ها و انصارالله سعی کردند به او فرصتی بدهند تا دست به این کار نزند. اما او بعد از اینکه حمایت بعضی از قبایل و افراد حزب کنگره را از دست داد و فروپاشی‌ بین طرفدارانش ایجاد شد، در‌صدد فرار به عربستان برآمد و قصد داشت مخالفتش با انصارالله را از بیرون دنبال کند که به دست رزمندگان انصارالله کشته شد. همچنین باید یادآور شد که در داخل یمن دو عنصر دیگر هم وجود دارند؛ قبایل و حزب کنگره که علی عبدالله صالح ریاست آن را به‌عهده داشت. بنابراین انصارالله اگر بتواند یک توازن داخلی از نظر تقسیم قدرت و استفاده از مشارکت آنها در جنگ علیه منصور‌هادی و عربستان تشکیل دهد، احتمال پیروزی‌اش بیشتر است. در این راستا به نظر می‌رسد انصارالله توانسته است بخشی از قبایلی را که قبلا با علی عبدالله صالح پیمان داشتند و بخشی از نیروهای سیاسی که با حزب کنگره بودند را به سمت خود جذب کند. به همین خاطر فقدان علی عبدالله صالح، مشکل عمده‎ای برای مقابله با دخالت خارجی برای انصارالله به وجود نخواهد آورد و حتی ممکن است موضع آنها را تقویت کند. باید توجه کرد که این هفتمین جنگ بین حوثی‌ها و عربستان است که شش جنگ قبلی هیچ کدام برنده نظامی نداشته است. ‌به همین خاطر این موضوع باید با تفاهم، فعالیت سیاسی و گفت‌وگو حل شود. یعنی در تحولات یمن اگر جبهه داخلی مقاومت یمن، بتواند وحدت را حفظ کند و کشته شدن علی عبدالله صالح تنشی بین‌شان ایجاد نکند، به احتمال قوی سبب ایجاد موضع قدرت برای انصارالله خواهد شد تا بتواند همچنان صحنه نظامی را با برتری حفظ کند. بنابراین سناریوهای زیر قابل طرح هستند:

1- افزایش اعتماد به نفس انصارالله در اثر تنبیه علی عبدالله صالح به‌عنوان یک پیمان‌شکن‌ که نحوه استفاده از این امر مهم است:

الف) تلاش برای آشفتگی بیشتر در طرفداران علی عبدالله صالح.

ب) جذب تدریجی بخش بزرگی از قبایل حامی ‌صالح.

 ج) عدم تاثیر این افزایش اعتماد به نفس بر صحنه مبارزه.

2- عقب‌نشینی نیروهای وابسته به صالح از برخی مناطق تحت تصرف در اثر فروپاشی روحیه ناشی از شوک وارد شده. نحوه اقدام و تحرکات انصارالله مهم است که با دیدی حکومتی به تحولات یمن بنگرد. البته ممکن است در پی عملکرد ناصحیح انصارالله ‌یا فشار خارجی، بر خلاف این پیش‌بینی نیز اتفاق افتد و حامیان علی عبدالله صالح و مخصوصا‌ عناصر اصلی با یکدیگر متحد شوند و یک جبهه مقاومت در مقابل انصارالله تشکیل دهند.

3- تشکیل اتحادیه جدیدی از انصارالله و حزب کنگره از طریق عناصر تاثیرگذار این حزب به منظور تقویت قدرت جبهه مقاومت علیه ائتلاف.

4- اذعان به قدرت انصارالله و آغاز مذاکرات توسط عربستان. یعنی با کشته شدن علی عبدالله صالح، شلیک موشک به ریاض و تجربیات و نتایج حاصل از جنگ در سه سال گذشته، عربستان باتوجه به اوضاع داخلی خود و نیاز به آرامش برای انجام اصلاحات و انتقال قدرت به محمد بن سلمان برای پایان بحران یمن مذاکرات را آغاز کند. اگر چه این سناریو باتوجه به بافت قدرت و نحوه سیاست و حکومت در عربستان خوشبینانه است، اما شاید تنها گزینه معقول برای خروج عربستان از باتلاق یمن است و عربستان سرانجام مجبور خواهد شد به این گزینه تن دهد.

5- کشته شدن علی عبدالله صالح مایه خشم عربستان به ویژه محمد بن سلمان شود که در سیاست خارجی‌اش، مجموعه‌ای از شکست‌ها را متحمل شده است. در این‌صورت باید منتظر افزایش حجم حملات بیشتر عربستان به یمن باشیم. اما افزایش حجم حملات نتیجه دلخواه عربستان را در پی نخواهد داشت.

6- تقویت مواضع منصور‌هادی و کسب حمایت بیشتر بین‌المللی برای اعمال فشار بیشتر بر انصارالله برای کشاندن آنها‌ پای میز مذاکره. این سناریو هم به‌دلیل آنکه ائتلاف ضد یمنی تا به‌حال هر آنچه که توانسته انجام داده است و باتوجه به تجربیات گذشته احتمال مذاکره انصارالله با عربستان بدون اخذ تضمین برای قبول حقوق سیاسی این جنبش در حکومت یمن در این شرایط بسیار کم است.

7- تلاش برای رهبری فرزند علی صالح و ارتباط‌گیری با قبیله حاشد در راستای ادامه ایجاد درگیری داخلی. این سناریو نیز به‌دلیل عدم مقبولیت فرزند صالح نسبت به پدر مقتولش چندان زمینه‌ای برای اجرا ندارد.

8- افزایش فشارهای بین‌المللی بر عربستان برای پایان جنگ یمن به‌دلیل اوضاع وخیم انسانی و شیوع قحطی و وبا‌ و افزایش حملات عربستان با مشکل عدم مشروعیت بین‌المللی مواجه شود. در این‌صورت انصارالله باید اوضاع و توازن داخلی را به‌گونه‌ای سامان دهد که بتواند از این وضعیت استفاده کند.

9- شکست ائتلاف و جدایی امارات و عربستان به دلیل طولانی شدن جنگ و پیامدهای آن برای اوضاع داخلی کشورها، ‌بی‌حاصلی جنگ، از دست دادن فردی تاثیرگذار مانند علی عبدالله صالح که امید آنها بر پیروزی بر انصارالله بود و فشار افکار عمومی. در این صورت محمد بن سلمان باید همه هزینه‌های بحران را خود بر دوش بکشد.

در مجموع باید گفت که این واقعیت ملموس صحنه یمن خواهد بود که انصارالله به‌عنوان یک عنصر تعیین‌کننده در یمن حقوق سیاسی و حاکمیتی خودش را تثبیت کرده است. به این معنا که همانگونه که حزب‌الله توانسته است یک نقش سیاسی در صحنه لبنان پیدا بکند، انصارالله هم از این به بعد به دلیل این مبارزات و حضور در صحنه نظامی، می‌تواند یک نیروی سیاسی‌ تعیین‌کننده در صحنه یمن باشد.

به نظر می‌آید این تحولات و اقدامات، یعنی مقاومت سه ساله مردم یمن و انصارالله از یک طرف و از طرف دیگر حجم خساراتی که به مردم وارده شده است، همچنین قحطی، وبا و مشکلاتی که مردم غیرنظامی یمن دچار‌ آنها  شده‌اند و فشار افکار عمومی کشورهای دیگر و سازمان‌های بین‌المللی بر عربستان موجب شده انصارالله در موضع قدرت قرار گیرد. این موضوع باعث می‌شود که اگر در آینده روشی برای پای میز مذاکره نشاندن دو طرف به وجود آید، انصارالله بتواند از موضع قدرت، امتیازات بیشتری بگیرد و دخالت خارجی را در مقدرات کشورشان قطع کند.