دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا یک روز ایران را تهدید می‌کند و روز دیگر صحبت از مذاکرات بدون پیش‌شرط با تهران را مطرح می‌کند؛ البته ساعاتی بعد وزیر خارجه وی که پیش‌تر نیز شروطی ‌دوازده‌گانه برای ایران تعیین کرده بود باز صحبت از شروطی برای تهران می‌کند. به نظر می‌رسد که ترامپ سیاست چماق و هویج را در قبال ایران در دستور کار خود قرار داده است. اما آنچه که در این میان اهمیت دارد، ارزیابی درست ایران از سیاست‌ها و اهداف واشنگتن است. دکتر محمد جمشیدی، استادیار دانشگاه تهران در گفت‌وگویی با هفته‌نامه مثلث به بررسی این موضوع پرداخت. این استاد دانشگاه معتقد است سیاست دولت ترامپ این است که با ایجاد فشار روانی و اقتصادی سنگین،‌ طرف مقابل را با سیاست ارعاب به آنچه که می‌خواهد وادار کند

ترامپ در حال بازی با افکار عمومی ایران است
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

دکتر جمشیدی ارزیابی شما از صحبت‌های اخیر ترامپ مبنی بر مذاکره بدون پیش‌شرط با تهران چیست؟

   با در نظر گرفتن اظهارات اخیر ترامپ و همچنین جیمز متیس وزیر دفاع این کشور مبنی بر اینکه آمریکا به دنبال تغییر نظام در ایران نیست، می‌توان گفت که جمع‌بندی آمریکا در جلسه شورای امنیت ملی در رابطه با ایران این بوده است که تقابل کلامی و تند صحبت کردن با ایران اثر معکوس دارد و آنها این مساله را در انسجام داخلی ایران مشاهده کردند؛ لذا هدف اصلی دونالد ترامپ برهم‌زدن انسجام داخلی ایران است. زمانی که سردار سلیمانی علیه آمریکا موضع‌گیری کرد، سخنگوی دولت آمریکا گفت که به این مواضع پاسخی نخواهند داد و موضع‌گیری بعدی این بود که ترامپ اعلام کرد‌ آماده مذاکره بدون پیش‌شرط با ایران هستند.  از این رو ترامپ در حالی که اخیرا ادبیات بسیار تندی در قبال ایران به‌کار برد و همه جهان و حتی مقامات داخلی آمریکا را شگفت زده کرده بود، در گام بعدی بحث مذاکره بدون پیش‌شرط را مطرح می‌کند. این در شرایطی است که پیش‌تر وزیر خارجه آمریکا 12 پیش‌شرط یا هدف برای نتیجه مذاکره با ایران تعریف کرده است.  یعنی آمریکایی‌ها از پیش نتیجه مذاکره را اعلام کرده‌اند که باید به کجا برسد.

آیا جمهوری اسلامی باید به صحبت‌های ترامپ برای مذاکره توجه کند یا اینکه فعلا فضایی فراهم نیست که دو کشور بتوانند مذاکراتی داشته باشند؟

   درواقع از آنجایی‌که آمریکایی‌ها قبلا و در پی خروج ازبرجام مواردی بسیار بدتر از پیش‌شرط را برای ایران تعیین کردند اکنون نمی‌توان به ادبیات ترامپ اعتماد و این‌گونه تصور کرد که وقتی حرفی می‌زند دقیقا همان معنی را دارد که از کلام برمی‌آید. پیش‌تر ترامپ ادبیاتی را به‌کار برده که در برخی موارد بسیار متناقض بوده است بنابراین اگر بخواهیم به ادبیات او استناد کنیم ممکن است با گذشت زمان، او موضعی دیگر اتخاذ کند.سیاست دولت ترامپ در نگاه کلی این است که با رفت و برگشت‌های مکرر و ایجاد فشار روانی و اقتصادی سنگین،‌ طرف مقابل را با سیاست ارعاب به آنچه که می‌خواهد وادار کند. 

با توجه به اینکه صحبت‌های ترامپ درست در مقطعی بیان شد که نوسانات بازار ارز ایران به اوج خود رسیده بود می‌توان گفت که رئیس‌جمهور آمریکا با طرح چنین پیشنهادی به دنبال ایجاد جنگ روانی داخل کشور است؟

   در این خصوص باید به دو نکته توجه داشت؛ نکته اول اینکه اخیرا رویترز گزارشی را منتشر کرد مبنی بر اینکه دولت ترامپ به دنبال خبرپراکنی، ایجاد جنگ روانی و انتشار اخبار دروغ در رابطه با ایران است تا بدین طریق بتوانند جامعه ایران را ملتهب کنند. 

نکته دیگر هم این است که همان‌طور که اشاره کردید هفته گذشته شاهد بودیم که بازار ارز رشد شدیدی داشت و در همان مقطع نیز ترامپ بحث مذاکره بدون پیش‌شرط را مطرح کرد. این مساله بیانگر آن است که آنها به دقت بازار ایران را رصد می‌کنند و لذا در  مواقع حساس، ضربات نقطه‌ای را وارد می‌آورند که بتوانند با محیط داخلی ایران بازی کنند. در واقع آمریکایی‌ها به دنبال شرطی‌کردن جامعه ایران نسبت به سیاست‌هایشان هستند.

از آنجایی که همزمان با صحبت‌های ترامپ تاحدودی قیمت ارز در ایران کاهش پیدا کرد، می‌توان گفت ترامپ در ایجاد این جنگ و بازی روانی موفق بوده است؟

   این یک جنگ روانی است و نمی‌توان گفت پایین‌آمدن قیمت ارز همزمان با صحبت‌های ترامپ به این مفهوم است که این رویکرد او اثر واقعی بر اقتصاد ایران دارد. درحقیقت او در حال بازی با فضای داخلی ایران است. ترامپ می‌خواهد التهاب، ارعاب و فضای جنگ در ایران ایجاد کند تا قیمت ارز در ایران بالا برود و از دیگر سو با ایجاد فضای صلح فرضی شرایط داخلی اقتصاد کشور را تغییر دهد.

مهم‌ترین هدف آمریکا در برهه فعلی ایجاد تردید بین جامعه ایران در قبال مسئولین کشور است. یعنی متهم کردن کشور به این که چرا در مسیری که ترامپ پیش پای‌شان قرار داده گام نمی‌گذارند. این در حالی است که سیاست واقعی آمریکا مبتنی بر فشار است و نه مذاکره. 

اهداف آمریکا از اعمال فشار بر ایران چیست در حالی که می‌فرمایید آنها نمی‌خواهند مذاکره‌ای صورت بگیرد؟

   آمریکا به دلیل مباحث منطقه‌ای نیاز ژئوپلیتیک و استراتژیک به این موضوع دارد که ایران را تحت فشار اقتصادی و انزوای شدید قرار دهد. لذا حتی اگر ایران وارد مذاکره با واشنگتن شود این مذاکرات به نتیجه‌ای نخواهد رسید. در دوره‌های قبل، مقامات آمریکایی این‌گونه بیان می‌کردند که بهترین پیشنهاد به ایران پیشنهادی است که مطمئن باشند ایران آن را رد می‌کند. چرا‌که آنها هیچ‌وقت دنبال توافق نبوده‌اند و عدم توافق برایشان موضوعیت داشته است. امروز نیز فقط دنبال فشار بر ایران هستند زیرا نیاز منطقه‌ای‌شان همین است. 

اکنون پرسش این است که آیا اگر ایران از فشار تحریم‌ها خارج شود به نفع آمریکا خواهد بود؟ قطعا این‌طور نیست، بنابراین حتی اگر مذاکراتی صورت بگیرد و توافقی حاصل شود، مکانیسمی را طراحی می‌کنند که فشار بر ایران برداشته نشود و ایران تحت تحریم باقی بماند، لذا نباید تنها با شنیدن ادبیات نرم از سوی ترامپ یا دیگر مقامات آمریکایی نسبت به طراحی‌ها و برنامه‌های استراتژیک آنها غفلت کنیم.هدف و برنامه استراتژیک آمریکا نیز این است که ایران تحت فشار باشد و در چنین شرایطی برنامه استراتژیک ایران باید مقاومت در برابر آمریکا و محکم کردن کمربند اقتصادی توسط دولت باشد.

با توجه به نرم‌ترشدن ادبیات ترامپ می‌توان نتیجه گرفت که آمریکا گزینه نظامی را علیه ایران فعلا در دستور کار خود ندارد؟

    ادبیاتی که ترامپ به کار برد به معنای پرهیز از جنگ است. یعنی وقتی آمریکا ادبیات جنگی به‌کار برد و ایران پاسخ متقابل داد آنها لحن خود را تغییر دادند. در نتیجه ترامپ به دنبال جنگ و تقابل نظامی با ایران نیست، بلکه هدف او بهره‌برداری از تهدید نظامی با هدف وادار کردن ایران به امتیازدهی مدنظر واشنگتن است. تهدید نظامی در کنار فشار اقتصادی و جنگ روانی، شیوه فعلی دولت واشنگتن در قبال تهران است.

همچنین در برآورد وضعیت منطقه باید توجه داشت که آمریکا به عنوان دشمن ایران در منطقه «ضعیف» و ایران «قدرتمند» است. از این رو دستگاه دیپلماسی ایران بایدبتواند از قدرت منطقه‌ای و میدانی خود در راستای پیشبردمنافع و جلوگیری از تحریم ملت استفاده کند. به عبارت بهتر، دیپلماسی به معنای استفاده از همه مولفه‌های قدرت ملی در راستای پیشبرد منافع کشور است. قدرت هوشمندهم به معنی ترکیب متناسب قدرت سخت و نرم است. همواره در دنیا بر لزوم وجود قدرت سخت در پیشبرد منافع تاکید می‎شود که ایران هم با توجه به اینکه منبع عظیمی از قدرت منطقه‌ای دارد باید بتواند از آن استفاده کند، اما معنای آن جنگ و درگیری نیست، بلکه حالت بازدارندگی دارد.

باز هم تاکید می‌کنم که سیاست آمریکا در قبال ایران مبتنی بر اقدام نظامی نیست، بلکه مبتنی بر فشار با محوریت فشار اقتصادی است. اگرچه تهدید نظامی ممکن است به عنوان سیاست مکمل استفاده شود تا با ترساندن جامعه و مسئولان آنها را وادار به امتیازدهی کنند، اما اقدام نظامی را به دنبال نخواهد داشت. بنابراین اولا قرار نیست که ایران تنش ایجاد کند بلکه در واقع در حال هزینه‌مند کردن تنش‌زایی آمریکا است، که البته در این خصوص مواضع سردار سلیمانی موثر بود و طرف آمریکایی هم کوتاه ‌آمده است؛ ثانیا با توجه به شرایطی که آمریکا دارد استفاده از گزینه نظامی مزیت آمریکا درقبال ایران محسوب نمی شود. بلکه با توجه به حوزه نفوذایران در منطقه و ضعیف‌شدن آمریکا در خاورمیانه، گزینه نظامی در واقع مزیت جمهوری اسلامی است همان‌گونه که پیام سردار سلیمانی هم برای ایالات متحده تاکیدی بر همین موضوع بود که اگر قرار به استفاده ازگزینه نظامی علیه یکدیگر باشد، آن ابزار ایران است نه آمریکا و این آمریکا است که آسیب می‎‎بیند نه ایران.

مساله دیگری که این روزها محل بحث قرار گرفته صحبت‌های وزیر دفاع آمریکا است که گفته این کشور به دنبال تغییر نظام در ایران نیست، بلکه به دنبال تغییر رفتار است. این صحبت‌های متیس به چه معناست؟

   جیمز متیس علی‌رغم اینکه در زمان فرماندهی نیروهای آمریکا در منطقه، مواضع تندی علیه ایران داشت اما اکنون با توجه به تندروی تیم امنیت ملی دولت ترامپ، نوعی احتیاط و خویشتنداری در مواجهه با دولت جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفته است. نکته مهم در رابطه با صحبت‌های متیس و برخی دیگر از مواضع مقامات آمریکااین است که آنها مرتبا در مواضع اعلامی تاکید می‎کنند که دنبال تغییر رژیم در ایران نیستند، اما از سوی دیگر سیاست‌هایی را دنبال می‎کنند که نمی‎تواند معنایی جز تلاش برای تغییر رژیم برای آن متصور بود. درواقع ایالات متحده د‌ر صدد است سیاست فشار حداکثری و مجبورکردن ایران به عقب‌نشینی در حوزه راهبردی که نهایتامنجر به براندازی و تغییر رژیم می‎شود را دنبال ‎کند، اما تمایل ندارد به این سیاست متهم شود. زیرا آنها ‌بر این موضوع واقف هستند که اتخاذ چنین سیاستی، هم در قبال ایران اثر معکوس خواهد گذاشت یعنی باعث انسجام بیشتر جامعه می‌شود‌ و هم در محیط بین‌الملل چیزی جز شکاف بین‌المللی و تداعی سیاست آمریکا در برابر عراق نخواهد داشت، لذا حمایت بین‌المللی در پی نخواهند داشت. به عبارت دیگر واشنگتن تمایل دارد این سیاست را به طور عملی پیگیری کند، بدون اینکه آن را اعلام کند. همچنین این صحبت‌ها زمانی بیان شد که اعلام شد شورای امنیت ملی آمریکا جلسه‌ای در رابطه با ایران خواهد داشت و موضوع ایران ‌در جلسه مطرح می‎شود. اما همان‌گونه که اشاره شد بعد از این جلسه هیچ موضعی از جانب مقامات آمریکا گرفته نشد و تنها جیمز متیس بیان ‌کرد که به دنبال گزینه نظامی و تغییر رژیم در ایران نیستند. 

با توجه به اینکه این روزها صحبت‌ها و مواضع متضادی را از سوی مقامات آمریکایی در مورد ایران شاهد هستیم، می‌توان گفت که موضع یکپارچه و واحدی از سوی واشنگتن در قبال تهران وجود ندارد؟

   بله در میان آمریکاییان در رابطه با ایران اختلاف‌نظروجود دارد؛ درواقع کسانی که متصدی امور هستند سیاست‌های بلندپروازانه و غیرعملی دارند و مجریان سیاست‌های راهبردی آمریکا آنها را غیرعملی می‌دانند. بدین ترتیب، جان بولتون، مشاور امنیت ملی ایالات متحده، سیاست بلندپروازانه‌ای در سر دارد در حالی‌که جیمز متیس، وزیر دفاع، با اجرایی‌شدن آن مخالفت می‎کند، بنابراین می‎توان گفت موضع اخیر ایالات متحده هم از لحاظ زمانی هم به لحاظ محتوا بیانگر این است که واشنگتن در مواجهه با ایران، در سیاست و عمل دچار اختلاف نظر شده است.

به نظر شما واکنش اخیر سردار سلیمانی و آقای روحانی در قبال آمریکا که با ادبیات تندی پاسخ ترامپ را دادند، تاچه‌حد در تغییر ادبیات واشنگتن تاثیرگذار بوده است؟

   ادبیاتی که آقای روحانی و همچنین سردار سلیمانی به کار بردند، درواقع یک پاسخ تدافعی و واکنش به سیاست‌های تهاجمی واشنگتن بود. باید توجه داشت که صحبت‌های رئیس‌جمهور و فرمانده سپاه قدس در پاسخ به مواضع تند، بی‌ادبانه و غیردیپلماتیک پمپئو بود که عملا ایران را تهدید به تغییر رژیم کرد. یعنی آنها ما را تهدید کردند و ایران پاسخ داد. این مواضع، مواضعی واکنشی است که اتفاقا بعد از به‌کار‌بردن این مواضع، ادبیات آمریکا تعدیل شد. همچنین باید گفت که تهدیدهای آمریکا بیشتر کارکرد روانی دارد و تهاجمی است، لذا پاسخ ایران در جهت خنثی‌کردن جهت‌گیری آمریکا بود. 

نکته دیگری که در پاسخ ایران به آمریکا وجود دارد این است که تهران به دنبال تداوم تقابل نیست، اما طرف مقابل باید متوجه شود که ایران در برابر ادبیات و سیاست‌های تهاجمی کوتاه نمی‎آید و عقب‌نشینی نمی‎کند. اما ای ‌کاش آقای روحانی در گذشته هم تناسب در موضع‌گیری و سیاست‌ورزی را رعایت می‌کردند تا امروز کاخ سفید نمی‎توانست این رفتار را داشته باشد. به این معنا که این‌نوع ادبیات و سیاست، یک الزام دیپلماتیک است که در زمان مناسب باید مورد استفاده قرار بگیرد؛ همان‌گونه که باراک اوباما در دوران ریاست‌جمهوری‌اش به عنوان شخصی که خود را مظهر تعامل و گفت‌وگو نشان می داد، مرتب تاکید می‎کرد که همه گزینه‌ها روی میز است. یعنی از منظر آنها استفاده از ادبیات تهدیدآمیز منافاتی با سیاست تعاملی‌شان نداشت. البته این موضوع درخصوص تمام کشورهای دنیا صدق می‎کند و در دیپلماسی با کشورهای دیگر خصوصا با وجود منافع حیاتی، استفاده از قدرت یا تهدید، یک مزیت برای کشورها به حساب می‎آید که هیچ‌گاه نباید کنار گذاشته شود. باید توجه داشت که جمهوری اسلامی ایران، قدرت مهم و محوری منطقه است و هنر دیپلماسی دولت می‎تواند این باشد که از این ظرفیت در راستای پیشبرد منافع ملت‌ استفاده کرد، البته بدون اینکه به درگیری منجر شود.  ضمن اینکه مواضع آمریکا در منطقه محتاطانه است؛ چنان‌که در مورد سوریه هم به دنبال ایجاد درگیری و ورو‌د به منازعه دیگری در خاورمیانه نیستند. این سیاست ازاواخر دولت بوش آغاز شد و تا‌کنون

 ادامه دارد. 

در چنین شرایطی جامعه و دولت در ایران باید چه واکنشی داشته باشند؟

   اگر فضای داخلی ایران یکپارچه باشد و نسبت به نیات و برنامه‌های آمریکا آگاهی کامل وجود داشته باشد، آنها نمی‌توانند برنامه‌هایشان را پیش ببرند. هدف واشنگتن، فشار اقتصادی، آشوب اجتماعی، بحران و ایجاد شکاف در حاکمیت است و اگر این شکاف‌ها ایجاد نشود و مردم  آگاه باشند، برنامه‌ها و اهداف آمریکا محقق نخواهد شد.  

درواقع اکنون آمریکا در پی آن است انسجامی که در داخل ایران شکل گرفته را بشکند و فضای داخلی ایران را به نوعی فریب دهند. به این مفهوم که به ملت ایران این‌گونه نشان دهند که آمریکا به دنبال مذاکره منصفانه است. اما این در حالی است که نه‌تنها مذاکره‌ای در کار نیست، بلکه آنها خواستار تسلیم ایران هستند. وارد‌شدن در این مسیر می‌تواند برای ایران بسیار خطرناک باشد. 

در این موقعیت، استراتژی و سیاست ایران در قبال آمریکا حائز اهمیت است؛ به عقیده من کوتاه‌آمدن در برابر شخصی مانند ترامپ، درحالی‌که وی اهدافش را از طریق فشار حداکثری و ادبیات بسیار تند و تهاجمی پیگیری می‎کند، خطرناک است. در واقع این آمریکایی‌ها هستند که از تصاعد واهمه دارند. ترامپ به علت مسائل داخلی یعنی تنش بر سر مداخله روسیه در انتخابات آمریکا و بحث و جدل‌ها بر سر نشست هلسینکی با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، نیاز به یک تهدید بیرونی دارد که این مساله را در رابطه با ایران اجرا کرد. آمریکاییان نیاز به فرافکنی داشتند به همین خاطر مساله ایران را مطرح کردند. به عبارت دیگر آمریکا در وهله نخست براساس یک نیاز داخلی ادبیات تهاجمی در قبال ایران را به کار برد، پس این ادبیات اصالت ندارد و بیشتر برای رفع و رجوع موارد داخلی بوده است. از سوی دیگر، اساسا تصاعد به ضرر آمریکاست و نه ایران.