رقیب بلامنازع/ روابط ایران و ترکیه بر اساس نظریه نئورئالیسم
حیات ایران و ترکیه متکی به بقای یکدیگر است. این دو کشور از نظر ساختار امنیت جغرافیایی از دولتهای مرکزی بهشمار میآیند
مثلث/ دکتر قدیر گلکاریان:
در بازبینی روابط و مناسبات میان ایران و ترکیه بیش از هر چیزی موضوع امنیت و استراتژی مربوط به آن به چشم میخورد. امنیت یکی از مهمترین موضوعاتی است که در دستور کار نظام جهانی معاصر به شمار میرود. هنگامی که مفهوم امنیت از دیدگاه روابط بینالملل در نظر گرفته میشود، میتوان گفت که ملاحظات امنیتی نهتنها منحصر به مناسبات دوجانبه است، بلکه نقش تأثیر و تأثر آن در روابط بینالملل اعم از منطقهای و فرامنطقهای نیز قابل توجه و ارزیابی است. به همین دلیل کشورهایی که در یک منطقه و در کنار هم قرار گرفته و مناسبات آنان به دلایل مختلف اتنیکی (قومی)، مذهبی، فرهنگی و منافع مشترک با همدیگر در ارتباط است، خواهناخواه بر روابط دوجانبه تأثیر خاصی میگذارد.
آنچه در طول سالهای گذشته شاهدش هستیم این است که روابط بین ترکیه و ایران به ویژه در سالهای 2000 بهبود چشمگیری داشته است. با توجه به اینکه روابط دوجانبه به علت نگرانیهای امنیتی برخاسته از مسائل قومی، مذهبی، نگرانیهای ایدئولوژیک/رژیم، نیازهای مربوط به استراتژی انرژی و رویکرد دو کشور نسبت به تروریسم و همسانی نگرش امنیتی به موضوع مرزها برای هر دو مطرح بوده است. لذا شرایط کنونی حمایت ترکیه از ایران و توجه به نقش ایران از سوی ترکیه در تعیین معادلات مختلف سیاسی و راهبردی از دلایل عمده در توسعه و استحکام روابط دوجانبه به شمار میروند که در تمامی موارد یادشده نقش ملاحظات امنیتی انکارناپذیر مینماید.
نظریه نئورئالیستی یکی از متضادترین نظریههای سیاسی در مورد امنیت است. نئورئالیستها امنیت را به عنوان یک عنصر ضروری در مکانیزم دولت میدانند و برخلاف واقعگرایان کلاسیک، اهمیت ویژهای برای امنیت قائل هستند. کنت والتز، بنیانگذار تئوری نئورئالیسم، امنیت را به عنوان هدف اولیه در مورد کنترل هرج و مرج در سیاست داخلی و خارجی تعریف کرد. به اعتقاد وی دولتها تنها پس از تأمین امنیت خود در ساختار داخلی و مناسبات خارجی به اهداف مختلفی مانند تغییر نظام موجود در جهان و یا برخورداری از قدرت میتوانند به تعیین موازنه قدرت دست یابند.
موضوع امنیت بینالمللی یکی از موضوعات اساسی و اتخاذ تدابیر نظام بینالملل به شمار میرود که دولتهای مختلف در صحنه جهانی هرگونه تهدید ناشی از عوامل مختلف برونی یا درونی و حتی متداخل و مشترک را به خود معطوف داشته و راههای صیانت از آنها را پیگیری مینمایند. این نکته به صرف اینکه شرایط صلح وجود دارد، به هیچوجه از نگاه استراتژیستهای امنیتی دولتها در نظام سیاسی به دور نمیماند. توجه به اساس امنیت بینالمللی هم در شرایط صلح و هم جنگ برای کشورها اهمیت بسزایی دارد. ترکیه با داشتن افق سیاسی منتهی به 2023 به عواملی مانند امنیت، تهدید، قدرت و استراتژی به دقت توجه دارد. مادامی که امنیت وجود نداشته باشد، تهدید پابرجاست. زمانی که تهدید ادامه دارد، امکان اثبات قدرت در نظام سیاسی وجود ندارد و در سایه فقدان قدرت، نمیتوان متغیرهای تعیین کننده نظام سیاسی منطقهای و فرامنطقهای را کنترل و مدیریت کرد. یعنی به عبارتی امنیت سیاسی در ساحت بینالمللی هم تضمین کننده سطح رفاه درون جامعه است و هم اینکه بدون بروز تنش یا جنگ نرم و سرد میتوان عوامل تهدید کننده را خنثی یا حداقل منفعل ساخت.
نگاه ترکیه به ایران دقیقا از این منظر قابل درک و ارزیابی است. در گزارش ارائه شده به مجمع عمومی سازمان ملل در 2 دسامبر 2004 با عنوان «امنیت برای جهان، مسئولیت مشترک دولتهاست» آمده است که فقر، بیماریهای واگیردار، فلاکتهای زیست محیطی، مشکلات و بحرانهای اقتصادی، تنشهای بین دولتها، عصیان و اعتراضات درون محیطی، وجود سلاحهای هستهای و شیمیایی، جرائم سازمان یافته و تروریسم از جمله تهدیداتی هستند که ثبات سیاسی و امنیتی کشورها در نظام بینالملل را مورد هدف قرار میدهند. با نگاهی به این تعریف، بروز هرگونه شرایط ناخواسته و تهدیدآمیز در مرزهای ترکیه و یا کشورهایی که به نوعی امنیت خارجی و به تبع آن امنیت داخلی ترکیه را در ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی مورد هدف قرار دهد، به عنوان فشار بر رگ حساس سیاسیون ترکیه محسوب میشود. به عبارتی روشنتر، نبود امنیت خارجی موجب تشدید تهدیدهای داخلی ترکیه شده و دولت آن کشور را برای رسیدن به اهداف کوتاه و میانمدت با مشکلات مختلفی درگیر خواهد ساخت. ایران و ترکیه به عنوان کشورهایی هستند که از نظر ساختار امنیت جغرافیایی در گروه کشورهایی قرار دارند که به عنوان دولتهای مرکزی (درون قارهای) به شمار میروند. به مثابه همین، نیازمند دولتی قدرتمند و باثبات هستند که بتوانند برای رسیدن به اهداف مختلف موفق شوند. برای رسیدن به نقطه موفقیت لازم است که از قدرت کنترل تهدیدات قومی و مذهبی برخوردار باشند و این امر ممکن نخواهد بود مگر با داشتن نظام دولت – ملت. به عبارتی روشنتر، هر دو کشور دارای بافت جمعیتی کثیرالمله از نظر مذهبی و قومی هستند که این فاکتورها در نوع خود میتواند عوامل تهدیدزا برای امنیت دو کشور محسوب شوند. لذا وجود امنیت داخلی در درون مرزهای ترکیه و ایران به منزله تثبیت امنیت دیگری است.
ایران و ترکیه دو پایه اصلی در نظام قدرت منطقهای به شمار میروند. وجود هرنوع تهدید برای یکی به عنوان آغاز حرکت دومینوی ریزش برای قدرت دیگری است. بنابراین تهدیدات موجود از ناحیه عصیانهای قومی و معضل تروریسم پکک یا پژاک و امثال اینها برای هر دو دولت، نقش نفت و گاز به عنوان عاملی استراتژیک در نظام اقتصاد- سیاسی و تأثیرگذاری در ساختار روابط بینالملل، نیاز ترکیه به انرژی صادراتی از ایران، ایفای نقش انکارناپذیر ایران و ترکیه در تعیین موازنه قدرت منطقه خاورمیانه و پویایی اقتصاد دو کشور با تکیه بر موقعیت ژئوپلتیکی آنها در مختصات مهم قفقاز و راه ابریشم از جمله مواردی است که ایران و ترکیه را به هم متکی ساخته و لزوم جانبداری ترکیه از ایران را در شرایط کنونی تهدیدات حاصل از تحریمها فراهم میآورد. ایران و ترکیه بر اساس اصول تعریف شده در تئوری نئورئالیسم نهتنها دشمن هم نمیتوانند باشند، بلکه به دلیل جایگیری در موقعیت ژئواستراتژیک رقیب بلامنازع هستند که از نظر تثبیت نظام سیاسی- امنیتی حیاتشان برای رسیدن به قدرت در صحنه بینالمللی متکی به بقای دیگری است.
دیدگاه تان را بنویسید