۱۶ سال پیش، دولت جورج دابلیو. بوش برای سوق دادن مردم در ایالات متحده به حمایت از جنگ عراق به دستکاری اطلاعاتی متوسل شد. حالا هم به نظر می رسد دولت ترامپ همان مسیر را در ارتباط با ایران دنبال می کند.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

نویسنده: داگ باندو (از اعضای ارشد موسس کاتو و مشاور ویژه پیشین رئیس جمهوری رونالد ریگان)

16 سال پیش، دولت جورج دابلیو. بوش برای سوق دادن مردم در ایالات متحده به حمایت از جنگ عراق به دستکاری اطلاعاتی متوسل شد. ابرهای قارچ شکلی که کاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی وقت، درباره آنها هشدار داد، هرگز وجود خارجی نداشتند، اما نومحافظه کاران و دیگر جنگ طلبان برای مدتی طولانی بهانه ای برای حمله می خواستند. عراقی های رها شده از حکومت صدام برنامه های ایالات متحده برای ایجاد یک کشور دست نشانده آمریکا در فرات را رد کردند و عواقب آن به یک فاجعه انسانی و ژئوپولتیک تبدیل شد که باقی خاورمیانه را نیز در بر گرفت. هزاران آمریکایی و صدها هزار عراقی جان خود را از دست دادند و ده ها هزار نفر آمریکایی زخمی و میلیون ها عراقی بی خانمان شدند. بعد از آن یک درگیری فرقه ای، نابودی جامعه مسیحی، تشکیل القاعده در عراق و تبدیل شدن آن به داعش و افزایش نفوذ ایران در کشور همسایه رخ دادند. سوال اصلی این است که آن همه افرادی که باید با هوش و ذکاوت می بودند، چطور چنین حماقتی انجام دادند؟

حالا هم به نظر می رسد دولت ترامپ همان مسیر را دنبال می کند. رئیس جمهوری ایالات متحده بر ایران متمرکز شده، توافق هسته ای ایران را ترک و علیه این کشور و هر کشور دیگری که با آن در ارتباط بود، جنگ اقتصادی اعلام کرد. او حتی وقتی تاکید می کند که صلح می خواهد، باز هم آمریکا را به سمت جنگ سوق می دهد.

طبیعتا دولت ترامپ ایران را به دلیل اینکه پیشنهاد سخاوتمندانه آن برای گفت و گو را نپذیرفته، مقصر می داند. با این حال، تهران هیچ دلیلی برای باور اینکه واشنگتن جدی است، ندارد. لازم نیست حتما یک اصولگرای محافظه کار باشی تا دریابی که مذاکره با رئیس جمهوری که یا تسلیم شدن می خواهد یا جنگ، بی فایده است. رفتارها و اقدامات دولت ترامپ در حدود یک سال و نیم گذشته اصلا به گونه ای نبوده که بتواند اعتماد ایران را جلب کند. اهداف واقعی او هر چه باشد، جای تعجبی ندارد اگر تهران موضع واشنگتن را خصمانه و تلاش برای تغییر نظام در صورت لزوم از طریق جنگ بداند.

ظاهرا تصور ترامپ این بوده که اعمال مجدد تحریم های کمرشکن یا تهران را به تسلیم شدن و حضور پای میز مذاکره وا می دارد یا به فروپاشی نظام جمهوری اسلامی در میانه درگیری های سیاسی و اجتماعی می انجامد. 

امروزه ایالات متحده استراتژی مشابهی را در قبال روسیه، کره شمالی، کوبا و ونزوئلا در پیش گرفته، اما آنچه درک نمی کند این است که شهروندان این کشورها قیام نمی کنند که یک نظام جدید دموکراتیک طرفدار آمریکا روی کار بیاید. در حال حاضر به نظر می رسد که ایران نه تنها در مسیر فروپاشی پیش نمی رود، که سیاست های دهه 2000 خود را مجددا به اجرا گذاشته است. تهران پس از آنکه دولت بوش مذاکرات هسته ای را متوقف کرد، شمار سانتریفوژها و  ذخایر اورانیوم غنی شده را افزایش داد و اهرم فشار خود را تقویت کرد و تنها پس از آنکه دولت دونالد ترامپ از موضع منع غنی سازی عقب کشید، گفت و گو ها دوباره آغاز شدند. تصمیمات اخیر تهران به عقب نشینی تدریجی از برجام هم ظاهرا شروع روندی مشابه همان زمان است.

اقدامات پنهانی علیه حمل و نقل تجاری در خلیج فارس هم می تواند یک تاکتیک دیگر برای به دست آوردن اهرم فشار باشد. اما آمریکا چه پاسخی می تواند بدهد؟ برای هر گونه اقدامی در آغاز جنگ به موافقت کنگره نیاز است. قانون مجوز استفاده از نیروی نظامی مصوب سال 2001 (پس از حمله 11 سپتامبر) در اینجا کارایی ندارد. اتهامات بی اساس دولت ترامپ درباره روابط ایران با سازمان های تروریستی صرفا بهانه جویی است، به ویژه اینکه کاخ سفید تحت دولت های متفاوت به طور متوالی ارتباط عربستان سعودی و امارات متحده عربی با القاعده در شبه جزیره عربستان و در جنگ یمن را نادیده گرفته و دولت اوباما به گروه وابسته القاعده در سوریه کمک کرده است.

مهم تر اینکه آمریکا نمی خواهد با ایران که بزرگ تر از عراق است، سه برابر آن جمعیت دارد و یک کشور واقعی است، وارد جنگ شود. نظام جمهوری اسلامی اگرچه منتقدانی دارد، اما حامیان سرسختی هم در میان مردم دارد. به علاوه، ایران از تسلیحات غیرمتعارف، موشک ها و متحدانی برخوردار است و این می تواند به کشیده شدن جنگ به سراسر منطقه بینجامد. نیروهای آمریکایی در سوریه و عراق آسیب پذیر خواهند شد و هر گونه درگیری می تواند ثبات دولت عراق را به خطر اندازد. دیوید فروم، یکی از نومحافظه کارانی که به شدت مشتاق حمله به عراق بود، هشدار داده که جنگ با ایران تکرار اشتباهات عراق «در مقیاسی گسترده تر» و «بدون متحد، بدون توجیه و بدون هیچ برنامه ای برای آینده» خواهد بود.

شاید وقت آن رسیده باشد که واشنگتن به جای تکرار چرخه باطل درگیری های نظامی، درصدد کاهش تنش ها در خلیج فارس برآید. دولت ترامپ خاورمیانه را به نقطه جوش نزدیک کرده، اما توانایی آرام کردن اوضاع را نیز دارد. ایالات متحده باید از اقدام نظامی عقب نشینی کند و میزبانی مذاکرات چندجانبه با کشورهای مصرف کننده نفت، شرکت های انرژی، و شرکت های حمل و نقل دریایی درباره ایجاد امنیت مشترک دریایی در آبراه های حساس را مطرح کند. دولت ترامپ همچنین باید در پیشنهاد مذاکره با تهران جدیت خود را نشان ندهد که البته ساده نخواهد بود. حتی حسن روحانی، رئیس جمهوری میانه رو ایران، هم اعلام کرده تا زمانی که آمریکا سیاست خود را تغییر ندهد مذاکره ای در کار نخواهد بود. اگر ترامپ واقعا قصد مذاکره با تهران را داشته باشد، باید نشان دهند که منتظر تسلیم شدن زودهنگام آن نیست: باید کمپین «اعمال فشار حداکثری» خود را متوقف و مذاکرات چندجانبه درباره برنامه هسته ای تهران در ازای مزایایی از سوی واشنگتن و متحدانش همچون تسهیل تحریم ها را پیشنهاد کند.

به موازات آن، واشنگتن باید مذاکراتی را برای کاهش تنش در سایر موضوعات پیشنهاد دهد. اما واقعاً نباید هیچ پیش شرطی وجود داشته باشد، و رئیس جمهور را ملزم به ارسال لیست پمپئو به یک شومینه کاخ سفید کند. در ازای تمایل ایران برای کنار گذاشتن رفتارهای مقابله ای در منطقه، ایالات متحده باید پیشنهاد متقابل را بدهد - برای مثال، حاکی از تمایل برای قطع فروش اسلحه به سعودی ها و اماراتی ها، پایان دادن به پشتیبانی از جنگ یمن و عقب نشینی نیروهای آمریکایی از سوریه و عراق. تهران به مراتب بیشتر از ایالات متحده به امنیت همسایگانش علاقه دارد، که واشنگتن باید در صورت تمایل به خلع سلاح مؤثر ایران، به آن احترام بگذارد. دولت باید اروپایی ها را برای پیوستن به چنین ابتکار عملی دعوت کند، زیرا آنها دلیلی حتی بیشتر برای نگرانی درباره موشک های ایرانی و غیره دارند.

در حقیقت، دولت ترامپ در سیاست خارجی همواره بر اساس یک ترفند تسویه حساب عمل می کند: اقدامات استاندارد اعمال فشار شدید اقتصادی و درخواست تسلیم شدن از طرف مقابل هستند. این رویکرد در همه موارد اعمال شده شکست خورده است. ایالات متحده به بسیاری از کشورها درد و ناراحتی اقتصادی تحمیل کرده، اما تا کنون به اهداف خود نرسیده است. در مورد ایران هم مانند کره شمالی، سیاست های ایالات متحده تنش ها را تشدید کرده و احتمال درگیری را افزایش داده است. اما جنگ یک فاجعه خواهد بود. همانطور که جیمز فالوز، روزنامه نگار آمریکایی، گفته: «دولت باید از طریق «بلوف و صبر، بر رویکرد و رفتار دولت هایی که انگیزه های آنها را به خوبی درک نمی کند و نفوذ اندکی بر آنها دارد، تاثیر بگذارد.» و برای این امر لازم است که دولت یک استراتژی جدیدتر و جدی تر در قبال تهران اتخاذ کند.

منبع: نشنال اینترست / دیپلماسی ایرانی