قدرت اول آیا پیروزی های بزرگ منطقه ای ما در عراق و سوریه و وضعیت این روزهای داعش مرهون مذاکرات است یا رشادت‌های مدافعان حرم به فرماندهی سردار بزرگ اسلام حاج قاسم سلیمانی ؟ آنچه که حسن روحانی در مورد منطقه قدرتمند می‌گوید چه مبنایی دارد ؟ واقعیت این است که منطقه قدرتمند، منطقه‌ای است که در آن خبری از داعش و گروه‌های رادیکال مورد حمایت عربستان نباشد موضوعی که مورد نظر ایران و فرمانده ارشد ایران در منطقه حاج قاسم سلیمانی است.

منطقه قدرتمند با حاج‌قاسم
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

یک اظهارنظر غیر‌منتظره دیگر از حسن روحانی جنجالی تازه پدید آورده است. جنجالی که البته پشت آن می‌توان اهداف بلند‌‌مدتی را یافت که گویا برخی مشاوران و صاحبان‌نظر در دولت آن را دنبال می‌کنند. مدلی راهبردی در سیاست خارجی که البته تعارضات فراوانی دارد هم با سیاست‌های اصولی جمهوری اسلامی و هم البته در مقابل تمام تلاش‌هایی است که در این چند سال صورت گرفته است.

ماجرا از این قرار است که حسن روحانی گفته: «به جای قوی‌ترین کشور منطقه شدن، باید در پی قوی‌تر شدن منطقه خود باشیم. قوی‌ترین کشور در منطقه نباید به‌عنوان هدف اول دنبال شود، بلکه باید منطقه قوی‌تر مد نظر ما باشد، نه اینکه در رقابت‌های منطقه‌ای یک کشور بخواهد در برابر کشورهای دیگر منطقه قد‌علم کند و قدرت خود را به رخ بکشاند و تفرقه و شکاف را بیشتر کند. ما عضو یک خانواده در منطقه مهم خاورمیانه و غرب آسیا هستیم که نمی‌توانیم از هم فاصله بگیریم. در یک خانواده قوی است که یک جمع می‌تواند خوب زندگی کند و نباید چنین باشد که تنها یک فرد در جمع خانواده قوی بوده و بقیه ضعیف باشند.امروز باید به فکر منطقه قوی و قوی‌تر باشیم و بایستی رقابت‌های مخرب و نابجا را کنار گذاشت. شعله جنگ‌ها و رقابت‌های منطقه‌ای نه تنها در دنیای سیاست مخرب است بلکه طبیعت را نیز تحت تاثیر قرار داده و گرد و غبار را هم فراگیر خواهد کرد. اگر داعش و بقیه گروه‌های تروریستی در عراق و سوریه به تخریب ساختمان‌ها، مزارع و کشتن انسان‌های بی‌گناه می‌پردازند در این صورت کشاورزی آباد منطقه به بیابان تبدیل خواهد شد که از گرد و غبار آن مردم منطقه دچار رنج و مشکل خواهند شد. تروریسم به‌عنوان یک معضل در منطقه محسوب می‌شود و به‌عنوان یک میکروب مسری است که همه منطقه را فرا می‌گیرد، بنابراین هر قدرت و ابرقدرتی که تصور کند، تروریسم می‌تواند به‌عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف منطقه‌ای و جهانی‌اش باشد، کاملا در اشتباه است و تروریسم به‌عنوان یک معضل دامن همه را فرا‌خواهد گرفت، مگر آنکه همه دست به دست هم داده و این معضل بزرگ را ریشه‌کن سازیم.هیچ سیاستی در منطقه و خاورمیانه به جز سیاست برد – برد موفق نخواهد بود و اگر کسی تصور کند تنها می‌تواند منافع خود را با ضایع کردن منافع دیگران تأمین کند، در اشتباه است ولو این کشور، آمریکا باشد. در دنیای امروز هر کشوری که تصور کند می‌تواند به منافع سایر کشورها صدمه بزند و در مقابل منافع خود را محفوظ دارد در خطاست.»کسانی که اهل تحلیل‌اند و به تفکرات حسن روحانی آشنا هستند این اظهارات را به معنای تلاش برای ایجاد یک برجام منطقه‌ای دانسته‌اند.

  منظور از «برجام منطقه‌ای» چیست؟

تعریف مجمل و سرراست از این ماجرا این است که به زعم خط‌دهندگان و‌ ترویج دهندگان آن، تجربه مذاکرات هسته‌ای ایران با 1+5 و انعقاد و اجرای قرارداد موسوم به برجام، تجربه‌ای موفق و «دستاورد خوب دولت یازدهم» بوده که باید در حوزه‌های دیگر، از جمله حل و فصل مسائل منطقه‌ای جمهوری اسلامی با رقبا و دشمنان منطقه‌ای‌اش هم به کار گرفته شود. طبق این فرضیه، نه تنها منطقی و بدیهی است که این تجربه «موفق» در حوزه‌های غیرهسته‌ای (منطقه‌ای، موشکی، حقوق بشر) استمرار یابد که اصولا برای اینکه ثمرات واقعی همان برجام هسته‌ای و اصلا آفتاب درخشان برجام بر سر مردم ایران متجلی شود، ضروری است که برجام‌های دیگر هم کلید زده شود. لیکن باید گفت که مگر نه اینکه بر مبنای منطق ساده «دو دوتا، چهارتا»، و اصل بدیهی «هزینه-فایده»، اگر قصد تکرار یک تجربه (آزموده را آزمودن) در حوزه‌های دیگر وجود دارد، ابتدا باید بیلان کاربرد اولیه آن تجربه به نحو روشن و ‌بی‌ابهامی، مثبت و همراه با آورده و منفعت باشد. حال این سینه چاکان «خودجوش» برجام منطقه‌ای، و آنها که از پشت صحنه این موج را در فضای مجازی به جوش آورده‌اند، باید صریح و روشن پاسخ دهند که «برجام هسته‌ای» کدام دستاورد ملموس و عینی را به‌دنبال داشته است؟ تحریم‌ها را پایان داده است؟ مبادلات بانکی را تسهیل کرده است؟ سرمایه‌گذاری خارجی؟ بالا رفتن اعتبار گذرنامه؟ یا دور شدن سایه جنگ؟ اینها باید پاسخ دهند که در برابر امتیازات نقدی که به تعجیل برای به اصطلاح «اعتماد‌سازی» (بدبینان البته آن تعجیل را برای قرار دادن نظام در عمل انجام شده دانستند) بر سر هسته‌ای دادند، در برابر اورانیوم ۲۰ درصدی که به خارج فرستادند، در برابر باز کردن اجزای برنامه هسته‌ای، در برابر پذیرش سخت‌ترین سیستم‌های نظارتی، در برابر بتن‌ریزی در قلب راکتور و... چه چیزی جز لبخند و عکس یادگاری و قدم زدن بعد از ناهار در کنار دریاچه ژنو نصیب ملت شده است؟

  در تضاد با سند چشم‌انداز

نکته اما این است که قدرت اول منطقه‌ای شدن جزو اهداف روشن سند بالادستی چشم‌انداز 20 ساله کشور است. در ابتدای این سند آمده است؛ «با اتکال به قدرت لایزال الهی و در پرتو ایمان و عزم ملی و کوشش برنامه‌ریزی شده و مدبرانه‌ جمعی و در مسیر تحقق آرمان‌ها و اصول قانون اساسی‌، در چشم‌انداز بیست‌ساله، ایران کشوری است توسعه‌یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی ‌و فناوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی، الهام‌بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و موثر در روابط بین‌الملل... الهام‌بخش، فعال و موثر در جهان اسلام با تحکیم الگوی مردم‌سالاری دینی، توسعه‌ کارآمد، جامعه‌‌ اخلاقی، نواندیشی و پویایی فکری و اجتماعی، تاثیرگذار بر همگرایی اسلامی و منطقه‌ای براساس تعالیم اسلامی و اندیشه‌های امام خمینی(ره). دارای تعامل سازنده و موثر با جهان بر‌اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت.»از این منظر باید گفت قدرت اول منطقه‌ای بودن یک انتخاب نیست که دولت‌ها بتوانند آن را دنبال کرده یا کنار بگذارند بلکه یک الزام کلی و قطعی است. رئیس‌جمهور در ابتدای این اظهارات خود با بیان این جمله که «بنده قبلا هم در بحث دیگری گفته‌ام...‌» در واقع از طرح «منطقه‌ای قوی به جای قدرت منطقه‌ای» به‌عنوان زیر‌ساخت راهبرد منطقه‌ای خود که قبلا از آن با عنوان برجام منطقه‌ای و با کلید‌واژه برجام یک و دو... یاد می‌کرد رونمایی کرده است‌. واقعیت آن است که رئیس‌جمهور و تیم مشاورانش‌ در بیش از یک‌سال گذشته مدام در مطبوعات و رسانه‌های خود لزوم کوتاه آمدن از سیاست‌های انقلابی ایران در منطقه، کاهش حمایت از متحدان استراتژیک منطقه‌ای و گفت‌وگوی بی‌پشتوانه با کشورهای مرتجع منطقه را‌ ترویج می‌کنند. در چنین رویکردی حتی مذاکره بر سر خطوط قرمز ایران نیز توجیه می‌شوند. اگر در جایی خواسته شیخ‌‌نشین‌های خلیج‌فارس برای عادی‌سازی روابط با ایران دست کشیدن کشور از مالکیت جزایر سه‌گانه خلیج‌فارس باشد، می‌توان مدل برجام را در این زمینه پیاده کرد. مدافعان چنین طرحی بر لزوم شروع مدل مذاکرات برجام در منطقه با کشوری مانند عربستان سعودی اصرار می‌ورزند و با پررنگ جلوه دادن سایه جنگ میان ریاض و تهران،‌ دست دراز کردن به سوی سعودی‌ها و شروع برجام منطقه‌ای را توجیه می‌کنند.

  آمریکایی‌ها دقیقا چه در ذهن دارند؟

مساله اساسی این است که ماجرای برجام منطقه‌ای نه فقط از تهران بلکه حتی از واشنگتن هم پیگیری می‌شود.مارتین ایندایک، نفر دوم اندیشکده بروکینگز در جلسه استماع کمیته امور خارجی سنا سخنان بسیار مهمی ‌در مورد راهبرد کم کردن قدرت منطقه‌ای ایران مطرح کرده است.

او گفته است: «چیزی که نیاز داریم، راهبرد جامع، یکپارچه و قابل تحمل است، راهبردی که «عقب راندن» نام دارد. برای پیشبرد راهبرد «عقب راندن» باید مراقب باشیم تهدیدهایی که ایجاد می‌کنیم را بتوانیم پشتیبانی کنیم. نباید اهدافی را اعلام کنیم که اراده یا ظرفیت لازم آنها را نداریم. از اینها گذشته، باید نسبت به عواقب منطقی راهبردمان آگاه باشیم و به آنها قبل از اینکه آغازشان کنیم و با نتایج معکوس آن روبه‌رو شویم، بیندیشیم. به خاطر همین دلایلی که اعلام شد، حامیان طرح جدید سنا علیه ایران و اعضای کمیته را ستودم.

اجرای سخت‌‌گیرانه برجام اولین اقدام راهبرد «عقب راندن» ایران خواهد بود. تا زمانی که ایران به توافق عمل کند، آمریکا و متحدان منطقه‌ای او زمانی حیاتی در اختیار دارند تا دیگر اقدامات راهبرد «عقب راندن» را توسعه دهند و اجرا کنند. آن زمان ضروری است زیرا ایران خود را در منطقه در سنگری قرار می‌دهد و به راحتی بیرون نمی‌آید. باید خود را آماده کنیم تا بازی بلند‌مدتی را پیگیر باشیم و برجام این فرصت را ممکن کرده است.دومین اقدام این راهبرد «عقب راندن» که حین کمپین مبارزه با داعش و کسب کنترل موصل و مناطق سنی‌نشین محقق می‌شود، حمایت از دولت حیدر‌العبادی و نیروهای مسلح عراق است. فراهم کردن توازن متقابل موثر علیه نفوذ ایران در بغداد به‌طور برجسته مقدور است چون مالکی دیگر نیست و العبادی از این طرح استقبال خواهد کرد.اقدام سوم در راهبرد «عقب راندن» ایران، ارتقاء موثر راه حل سیاسی در مورد جنگ یمن است. دولت‌ترامپ در حال حمایت نظامی از عربستان و امارات در جنگ علیه یمن است. این حمایت تنها زمانی معنا پیدا می‌کند که با راهبردی دیپلماتیک برای پایان جنگ همراه شود. در غیر این صورت آمریکا هم چون قدرت‌های پیشین در باتلاق یمن باقی می‌ماند.بدون شک پیروزی در زمین مبارزه می‌تواند بر پویایی در میز مذاکره تاثیر بگذارد. به همین جهت، تلاشی موفق برای کسب کنترل بندر حدیده در دریای سرخ، می‌تواند بر محاسبه حوثی‌ها اثر بگذارد و منجر به جدیت و معقولیت بیشتر در نقششان در مذاکره بشود. اما حمایت آمریکایی‌ها باید مشروط بر پیگیری راه حل سیاسی متحدین سعودی باشد.چهارمین اقدام راهبرد «عقب راندن» ایران، کاهش نفوذ ایران در سوریه است. این امر دشوارترین و پیچیده‌ترین مولفه راهبرد عقب «راندن ایران» است. توسعه و اجرای آن با کمک مذاکرات ‌بی‌قاعده در مورد اهداف غیر‌واقعی بیرون راندن ایران از سوریه صورت نمی‌گیرد. باید بدانیم که روس‌ها هم در مقطع کنونی مشتاق به این امر نیستند و ظرفیت بیرون راندن ایران را ندارند.»

او افزوده است: «این ایده که روسیه ایران را مجبور به ترک سوریه می‌کند، یک داستان خیالی خطرناک است و این ایده که برای تشویق بیشتر روسیه تحریم‌های این کشور به دلیل مساله اوکراین را حذف کنیم، خطایی راهبردی است. حذف تحریم‌های روسیه بر‌متحدین اروپایی‌مان تاثیر می‌گذارد مخصوصا اروپای شرقی. باید اهداف معتدل‌تری را تعیین کنیم. می‌توانیم بر روسیه فشار آوریم تا دسترسی به امکانات بندری برای ایران را قطع کند. دسترسی ایران به بندر تحت کنترل خود در سوریه، تسلیح حزب‌الله از آن طریق را ممکن می‌کند. این امر درگیری میان ایران و اسرائیل را تشدید می‌کند. به‌طور مشابه باید از پافشاری اسرائیلی‌ها مبنی بر فشار روسیه به ایران و حزب‌الله در نفرستادن نیروهایشان به جنوب ارتفاعات جولان حمایت کنیم. این امر خطر ایجاد جبهه‌ای در جنوب لبنان و ارتفاعات جولان سوریه را به همراه دارد که تهدیدی ‌بی‌ثبات‌کننده برای متحد اسرائیلی مان است.

در نهایت، همچون یمن، ما باید تمام تلاشمان را برای ارتقای راه‌حل سیاسی جنگ سوریه انجام دهیم. راه‌حلی که در نهایت اسد را کنار بگذارد. در این چارچوب، باید پافشاری کنیم که یکی از ملزومات راه‌حل سیاسی کنار گذاشتن همه نیروهای خارجی باشد. چنین چارچوبی در توافق طائف گنجانده شد که به جنگ داخلی لبنان پایان داد و در نهایت ترک صلح‌آمیز نیروهای نظامی سوری از خاک لبنان را به همراه داشت. سوری‌هایی که تمایلی به حکمرانی نیروهای نظامی ایران در دوران پساجنگ ندارند، از چنین شرطی حمایت خواهند کرد و چنین حمایتی، خواست ما برای ترک نیروهای ایرانی را مشروع خواهد کرد.

پنجمین اقدام در راهبرد «عقب راندن» ایران، هماهنگی توانمندی‌های متحدان منطقه‌ای آمریکا در چارچوب امنیت منطقه‌ای است که می‌تواند تلاشی با هزینه تسهیم شده و بلند‌مدت را تقویت کند. آمریکا خوش شانس است که شرکای منطقه‌ای راهبردی توانمندی در اسرائیل، ترکیه، عربستان و کشورهای عرب سنی را به همراه دارد. این شرکا برای مقابله با جاه‌طلبی تهدید‌آمیز ایران دارای منافع مشترک هستند. هر کدام چشم‌انداز راهبردی خود را دارند. متحد ما یعنی ترکیه که عضو NATO است برای مثال منافع جدی در جلوگیری ایران از ایجاد پل سرزمینی در شمال عراق به سوریه دارد و برای همین منظور نیروهای زمینی خود را وارد عراق کرده تا از چنین چشم‌اندازی جلوگیری کند. اما ترکیه در هیچ تلاشی که منجر به تقویت کردهای سوری شود، مشارکت نمی‌کند. به‌طور مشابه، مصر، ایران را به‌عنوان رقیبی منطقه‌ای می‌پندارد، اما تمایلی به تشدید درگیری فرقه‌ای شیعی-سنی ندارد چرا که موجب خیزش افراط‌گرایی سنی می‌شود. راهبرد موثر باید بر مبنای هندسه‌ای متغیر باشد که بر منافع مشترک مقابله با ایران بنا شود و در همین حال به تفاوت‌های خاص که دخالت برخی از شرکای منطقه‌ای را مجاز می‌داند، اجازه دهد.

با این وجود، به‌رغم تفاوت‌ها، آمادگی جدیدی در منطقه برای همکاری دیده می‌شود. برای مثال ترکیه روابط خود را با اسرائیل عادی‌سازی کرده و کشورهای خلیج فارس روابط امنیتی خود را با اسرائیل توسعه داده‌اند و همکاری امنیتی مصر با اسرائیل در این برهه ‌بی‌سابقه است. زمان آزمایش آمادگی متحدانمان برای پیوستن در آرایش امنیتی منطقه‌ای فرا رسیده است؛ آرایشی که اجازه می‌دهد به‌طور موثر اقداماتمان علیه ایران را هماهنگ کنیم.ششمین اقدام راهبرد «عقب راندن» ایران، بنا نهادن مذاکراتی با ایران حول رفتار منطقه‌ای آن است.

تا زمانی که مذاکرات توسط تحریم‌ها و دیگر اقداماتی که اینجا اعلام کردم حمایت شود و تا زمانی که مذاکرات با متحدین منطقه‌ای ما هماهنگ باشد، مذاکرات برای ایران امتیاز نیست، نشانی از ضعف هم نیست. مذاکرات راهی برای انتقال این پیام به ایران است که ما و متحدین ما مشتاق هستیم رابطه‌ای عادی و سازنده با شما داشته باشیم، به شرطی که ایران رغبتی برای ورود به این مذاکرات جدی از خود نشان دهد. باید حتی آماده باشیم که به آنها پیغام دهیم رضایت داریم تا تحریم‌های دوجانبه را هم رفع کنیم؛ مانند قرار دادن هویج و همزمان چماق روی میز!»

  داستان یک برجام

بحث‌ها در مورد برجام منطقه‌ای البته به تازگی شروع نشده است. آنها از سال گذشته حرف‌هایی در این مورد زده‌اند. اظهاراتی داشته‌اند که با سخنان روشنگرانه رهبر معظم انقلاب مواجه شده است.

رهبرانقلاب در سخنرانی آغاز سال 95 به صراحت طرح مسائلی مثل برجام 2،3،4، برجام منطقه‌ای و برجام قانون اساسی را در راستای تفکر تزریقی آمریکا به نخبگان کشور مبنی بر کوتاه آمدن در برابر آمریکا معرفی کردند. ایشان با ذکر این نکته اعلام کردند که استکبار و به‌طور خاص آمریکا درصدد هستند وانمود کنند ملّت ایران بر سر یک دوراهی قرار دارد و چاره‌ای ندارد جز اینکه یکی از این دو راه را انتخاب کند. آن دوراهی عبارت است از اینکه یا باید با آمریکا کنار بیایند، یا باید به‌طور دائم فشارهای آمریکا و مشکلات ناشی از آن را تحمل کنند. این دوگانه را یک دوگانه غلط دانستند که نتیجه پذیرشش کنار آمدن با آمریکا «به‌معنای قبول تحمیل‌های آن دولت» خواهد بود.

ایشان در همین راستا با اشاره به تلاش دشمن برای بازکردن پای مدل برجام- کوتاه آمدن در برابر خواست دشمن- به مسائل منطقه‌ای فرمودند: «مثلا فرض بفرمایید امروز در منطقه غرب آسیا -یعنی همین منطقه‌ای که غربی‌ها به آن می‌گویند خاورمیانه- جنجالها و آشفتگی‌های بسیاری هست؛ خب، این مشکل برای کلّ منطقه است و اگر می‌خواهید کشور شما از این مشکل نجات پیدا کند، باید سعی کنید این جنجال‌ها فرو بنشیند. چه‌کار کنیم؟ با آمریکا همکاری کنیم، همفکری کنیم، جلسه کنیم، بنشینیم، گفت‌وگو کنیم و یک مدلی را طبق میل آمریکایی‌ها یا طبق توافق آمریکایی‌ها انتخاب کنیم؛ یکی دیگر هم این است.»

 اما به فاصله کمتر از یک ماه پس از سخنان رهبرانقلاب، روزنامه‌ها و نشریات زنجیره‌ای حامی‌ دولت، صراحتا با در پیش گرفتن خط تحلیلی «لزوم برجام منطقه‌ای» راه را برای عبور دولت از این خط قرمز نیز هموار می‌کنند. روزنامه شرق 25 فروردین در یادداشتی به قلم جاوید قربان‌اوغلی-مدیر‌کل وزارت‌خارجه دولت اصلاحات- با عنوان «برجام ۲ در دیپلماسی منطقه‌ای» صراحتا خواستار برجام منطقه‌ای شد.

نویسنده این یادداشت یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای برجام را خنثی کردن و شکست پروژه ایران هراسی دانسته و می‌گوید: «به نظر می‌رسد تکمیل این روند و جلوگیری از بازگشت پروژه ایران‌هراسی نیازمند الزاماتی است که دولت روحانی ناچار باید در اولویت کاری خود قرار دهد. اولین گام در این عرصه کلیدخوردن «برجام ۲» در منطقه و حل وفصل مشکلات و‌ترمیم زخم‌ها با همسایگان تاثیرگذار است.»

او در پایان نیز با اشاره به انتخابات آتی آمریکا با تمجید از اقدامات دولت اوباما در مساله هسته‌ای و سوریه؛ آنها را «نتایج‌خوب» می‌نامد و توصیه می‌کند: «عقل حکم می‌کند ما در این رقابت‌ها در کنار کسی باشیم که پیگیر سیاست‌هایی باشد که در دوران هشت‌ساله رئیس‌جمهور کنونی آمریکا آغاز شده و نتایج خوبی دست‌کم در مساله هسته‌ای و حتی حل‌وفصل مساله سوریه داشته است.»

چند روز بعد روزنامه اصلاح‌طلب اعتماد نیز در یادداشتی به قلم الهه کولایی با عنوان «ایران به‌دنبال تکرار برجام در منطقه باشد» صراحتا خواستار استفاده از الگوی ناموفق برجام در دیپلماسی منطقه شد.

نویسنده با اشاره به اینکه نشست سران همکاری کشورهای اسلامی نشان داد «متاسفانه سران این کشورها، نتوانستند خود را با دستاوردهای سازنده و مثبت جامعه جهانی تطبیق داده و همچنان سعی برتعمیق شکاف‌های میان خود داشتند» و در حالی که این روزها ناموفق بودن و غیرقابل اعتماد بودن مدل برجام روزبه‌روز خود را نشان می‌دهد؛ می‌نویسد: «به راستی که الگوی مورد استفاده دولت یازدهم در برجام، ظرفیت و توانمندی جمهوری اسلامی ایران را به نمایش گذاشت. پس جا دارد دولتمردان ما بار دیگر دنبال تکرار این تجربه باشند اما این‌بار نه با غرب، بلکه با خواهران و برادران مسلمان و رهبران کشورهای اسلامی در سازمان و مجمعی که اساس تشکیل آن تقویت همکاری میان کشورهای اسلامی است.»

یا حتی «مصطفی تاجزاده» در مصاحبه‌ای با عنوان «سوریه هم برجام می‌خواهد» است گفته بود: «متأسفانه در دولت جدید هم با همه تغییرات مثبت در سیاست خارجی، راهبردهای خطا درباره سوریه کم و بیش ادامه پیدا کرده است. فراموش نکنید که درباره برجام نیز رئیس‌جمهوری، دولت و وزارت‌خارجه با دخالت‌های زیادی از سوی دلواپسان مواجه بوده‌اند؛ اما همه را مدیریت کرده و وظیفه خود را به خوبی انجام داده‌اند. بگذارید همچنان‌که با افتخار می‌گوییم رئیس‌جمهوری، دولت و وزارت‌خارجه به بهترین وجه وظیفه بسیار دشوار خود را در برجام به پیش برده و به انجام رسانده‌اند، بگویم که این عزیزان وظیفه بسیار دشوار دیگر خود را در بحران سوریه به‌خوبی به پیش نبرده و تاکنون به سرانجام درستی نرسانده‌اند.به نظر من ایران باید راهبرد خود را عوض کند و مدیریت بحران سوریه را به جایگاه درستش یعنی شورای عالی امنیت ملی و وزارت‌خارجه برگرداند.

 نیروی قدس باید مدیریت بحران سوریه را به دولت واگذار کند و ضمن آنکه در مقابل تروریسم می‌ایستد، نقش نظامی خود را در سوریه کمرنگ کند. باید تصمیم‌گیری راهبردی به نهادها و نیروهای سیاسی واگذار شود. جمهوری اسلامی باید به جایگاه شایسته‌اش در جامعه بین‌المللی و منطقه برگردد و نقش کلیدی و تاریخی خود را در پایان‌دادن به بحران سوریه ایفا کند. صرف‌نظر از شعارهایی که در صحنه جنگ ممکن است جذاب باشد، جمهوری اسلامی باید به سمت نجات سوریه و نجات مردمش پیش برود و تلاش کند با جامعه جهانی بر سر آینده دموکراتیک در سوریه به توافق برسد.»

در اظهارنظری دیگر، عبدالله ناصری با دفاع از برجام، آن را هویت امروز و فردای ایران می‌داند و معتقد است: «باتوجه به چالش‌های منطقه ای، روحانی باید در دولت دوازدهم «برجام منطقه‌ای»را در دستورکار قرار دهد تا برجام در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی و سرمایه‌گذاری به بار بنشیند و تحقق چنین کاری، منوط به محوریت‌دادن به وزارت امور خارجه از سوی حاکمیت است.»

ترویج گفتمان «کوتاه‌آمدن در برابر فشارهای آمریکا» در قالب «برجام‌های چندگانه» اقدامی ‌است که توسط «جریان بزک آمریکا» در داخل دنبال می‌شود. برداشته‌شدن مرز بین «خودی» و «غیرخودی»ِ انقلاب که یکی از نتایج دیپلماسی دولت است باعث می‌شود گروهی در داخل حاکمیت و دولت، همصدا با دشمن همان حرف و خواسته دشمن را تکرار کنند. این همصدایی گاهی در تندرو و افراطی خواندن جریان ارزشی و حزب‌اللهی جامعه نمودار می‌شود، گاهی در رای به لیست مورد حمایت انگلیس و رای ندادن به چهره‌های مبارز و پایدار بر ارزش‌ها، گاهی در حمایت از مذاکره با آمریکا، گاهی در برجام هسته‌ای و گاهی در برجام منطقه‌ای. در این بین مطبوعات و قلم‌بدستانِ جریان بزک نقش جاده‌ صاف‌کنی و توجیه‌سازی این اقدامات را بر عهده دارند. رهبرانقلاب در سخنرانی آغاز سال خود در این‌باره نیز گفته بودند: «اینها می‌خواهند این را به‌صورت یک گفتمانی در بین نخبگان جامعه ‌ترویج کنند و به‌تدریج آن را در میان مردم و افکار عمومی سرریز کنند. در داخل کشور و خارج کشور، این فکر را دارند‌ ترویج می‌کنند و به شکل‌های گوناگونی، با بیان‌های مختلفی، در وسایل ارتباط جمعی دنیا دارند گسترش می‌دهند؛ کسانی را می‌گمارند برای اینکه بتوانند این فکر را در میان ملت ما گسترش بدهند. البتّه در داخل هم همین‌طور که عرض کردیم، کسانی هستند که این فکر را قبول دارند و قبول کرده‌اند و تلاش می‌کنند که آن را به دیگران هم بقبولانند.»

  دنبال چه معامله‌ای هستند؟

در ادامه واکنش‌ها به اظهارات حسن روحانی مهدی محمدی در کانال تلگرامی ‌خود نوشته است:

این جمله رئیس‌جمهور که «باید به جای تلاش برای قدرت برتر منطقه شدن، برای قوی‌تر شدن منطقه تلاش کرد» زیرساخت راهبرد منطقه‌ای مدنظر روحانی است که پس از مدت‌ها پنهان‌کاری بالاخره بیان شد.

آقای روحانی درواقع دارد می‌گوید «تلاش برای قدرت منطقه‌ای شدن» خود بخشی از مشکل است نه راه‌حل. مهم‌تر از این، مقصود روحانی این است که می‌توان درباره مسائل منطقه با دولت‌ ترامپ –و شاید حتی اسرائیل- مذاکره و با سعودی تفاهم کرد.

به این ترتیب، روحانی «سازش» را اولویتی مهم‌تر از «امنیت» دانسته است.

در اینجا بحث‌های بسیاری هست. منتها من اکنون به یک سوال بسنده می‌کنم، روحانی دقیقا کدام بخش از قدرت منطقه‌ای ایران را قابل معامله می‌داند؟ و طرف معامله‌اش کیست؟ چه چیز را چند می‌خواهند بفروشند؟ یک سوال جزئی‌تر هم هست: آنچه اکنون می‌گویند چه مقدار «عقبه مذاکرات محرمانه» دارد؟

سعید آجورلو هم در کانال تلگرامی‌ خود در مطلبی با عنوان «چرا باید از حرف‌های روحانی ‌ترسید؟» نوشت: «روحانی در چهار سال دوم دولتش به‌دنبال صلح با آمریکا در خاورمیانه است. از نظر او و ظریف، حل مشکلات منطقه‌ای، ذیل گفت‌وگوی ایران و آمریکا قابل حل است. مدلی شبیه برجام که کشورهای عربی خلیج‌فارس نقشی شبیه کشورهای اروپایی در گفت‌وگوها داشته باشند. شبیه‌سازی از برجام مدتی است کلید خورده و به زودی به سطح افکار عمومی هم کشیده می‌شود. ماجرا اما اینجاست که برجام منطقه‌ای بازی با مزیت اصلی بازدارندگی ایران یعنی موشک است. بی‌تردید آمریکا بنای خود را بر مهار قدرت موشکی ایران خواهد گذاشت. در تقسیم کاری که دیگر کشورها، دخالت ایران در شامات را مذمت می‌کنند. در طرح روحانی که تئوری نورئالیستی را برای بازی برد- برد در منطقه در نظر دارد همه منطقه به جای یک کشور قرار است قوی شوند. غافل از اینکه دستکاری غرب در صنعت موشکی ایران، دست کشیدن از بشار و کم رنگ شدن حمایت از حزب‌الله که خواسته‌های اصلی آمریکا و متحدان عربش از ایران است، از برجام منطقه‌ای، داستانی شبیه حکمیت جنگ صفین می‌سازد. از اینکه انگشتر را دربیاریم و سعودی دوباره بر دست کند باید ‌ترسید.» پیروز مجتهدزاده هم در اظهارنظری در این مورد گفته است: «ایالات متحده آمریکا تلاش می‌کند از تفاهم هسته‌ای حداکثر استفاده را برای خنثی کردن نقش ژئوپولتیکی و ژئواستراتژیکی و سیاسی ایران در منطقه خاورمیانه داشته باشد. من اینها را برای شما تک تک شمردم چون به چشم خود می‌بینیم که با چه تمهیداتی وزیر خارجه ما را در خصوص سوریه خنثی کردند. در زمینه ورود نیروی زمینی عربستان سعودی به سوریه یعنی یک اقدام کاملا ضد ایرانی ولی وزیر خارجه ما هیچ چیزی نگفت. فلسفه مرکزی تذکرات این است که ما نمی‌توانیم دنباله‌روی قدرت دیگری باشیم چرا که مستقل هستیم و این استقلال خودمان را باید حفظ کنیم. اگر موشک ۲ هزار کیلومتر برد می‌تواند کمک کند به حفظ استقلال ما وظیفه ملی ما است که آن را بسازیم و توسعه دهیم. نه عربستان سعودی، نه اسرائیل، نه آمریکا و نه هیچ کس دیگری نمی‌تواند جلوی ما بگیرد.»

سوال مهم این جاست که اساسا چرا ما باید در شرایطی که قدرت اول منطقه یا هستیم و این مساله نه فقط توسط ما بلکه توسط دشمنان ما هم در منطقه و خارج از آن بارها بیان شده است در موقعیت امتیاز دهی قرار بگیریم و آنچه را که در اختیار داریم را در اختیار طرف مقابل قرار دهیم . کسانی که مطرح  می کنند حاج قاسم سلیمانی باید جای خود را در منطقه به محمد جواد ظریف بدهد دقیقا چه چیزی را نشانه گرفته‌اند؟ آیا پیروزی های بزرگ منطقه‌ای ما در عراق و سوریه و وضعیت این روزهای داعش مرهون مذاکرات است یا رشادت‌های مدافعان حرم به فرماندهی سردار بزرگ اسلام حاج قاسم سلیمانی ؟ آنچه که حسن روحانی در مورد منطقه قدرتمند می‌گوید چه مبنایی دارد ؟ واقعیت این است که منطقه قدرتمند، منطقه‌ای است که در آن خبری از داعش و گروه‌های رادیکال مورد حمایت عربستان نباشد موضوعی که مورد نظر ایران و فرمانده ارشد ایران در منطقه حاج‌قاسم سلیمانی است.