اصلاح‌طلبان در شرایط سختی گرفتار شده‌اند. بدنه رادیکال از آنها عبور کرده و آنها که تلاش می‌کردند خود را به حاکمیت نزدیک کنند حالا در یک دوگانه تعیین‌کننده قرار گرفته‌اند. تصمیمی که خواهند گرفت بر سرنوشت‌شان بسیار تاثیرگذار خواهد بود.

برزخ
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

آژیر خطر در جناح اصلاح‌طلب به صدا در آمده است؛ صدایی بلند که از سوی سران جناح اصلاح‌طلب بلند شده است.

ماجرا از این قرار است؛ «اصلاح‌طلبان در برزخی عجیب گیر افتاده‌اند. مانده‌اند میان بدنه رادیکال و حاکمیت. نمی‌دانند جانب کدام سو را باید بگیرند.»

این همه ماجرایی است که این روزها با هشتگ‌هایی علیه رئیس دولت اصلاحات در فضای مجازی دنبال می‌شود.

چنین است که برخی چهره‌های اصلاح‌طلب در این روزها به روشنی از خطر پیش رو گفته‌اند و خواسته‌اند که خانه‌تکانی انجام شود برای ماندن در فضای سیاسی.

هر چه هست آنها اکنون در یک دوگانه تعیین‌کننده قرار دارند. باید تصمیم بگیرند. یک تصمیم سرنوشت‌ساز.

  موج تازه علیه اصلاح‌طلبان

جدیدترین موج علیه اصلاح‌طلبان بعد از سخنرانی اخیر ‌محمد خاتمی به راه افتاده است. یک سخنرانی که همچون بیانیه مجمع روحانیون بی‌حاشیه نماند و بار دیگر اصلاحات و اصلاح‌طلبان مورد آماج حمله‌های انتقادی تندی در فضای مجازی قرار گرفتند. فضای مجازی یادآور شعاری بود که برخی در جریان اعتراضات به زبان آوردند. شعاری که رنگ و بوی عبور از اصلاح‌طلبی و اصولگرایی می‌داد. چه آنکه رئیس‌جمهوری اصلاحات هم در جریان دیدار روز یکم بهمن به آن اذعان کرد و گفت مردم از همه ناراضی هستند؛ اصلاح‌طلب و اصولگرا ندارد! همزمان با برگزاری این دیدار هشتگی در فضای توییتری به راه افتاد که از لحاظ کیفی به واسطه خشم و ناامیدی که از راه و روش اصلاح‌طلبانه به نمایش می‌گذاشت مورد توجه قرار بگیرد.

اگر تا دیروز شعار عبور از روحانی سر داده می‌شد، حالا گویا شعار تغییر کرده است و نه تنها عبور از جریان‌ها و جناح‌ها بلکه گروهی ایده عبور از ماهیت اصلاح‌گری که جریان اصلاحات داعیه آن را دارند سر می‌دهند. اصلاحاتی که مخالفان، آن را راهی بی‌خاصیت می‌دانند. راهی که گویی در بیست‌سالگی و اوج جوانی بدنه اجتماعی خود را ناامید کرده است.

  نقد درون‌جریانی

در واکنشی به این ماجرا روزنامه اعتماد در گزارشی ضمن هشدار به اصلاح‌طلبان نوشته است: «اعتراضات مردمی ‌اخیر نه تنها زنگ هشداری برای شنیدن صدای معترضان بود، بلکه زنگ خطری برای جناح‌های سیاسی نیز محسوب می‌شود تا به خلاها و گپ‌های موجود در جناح متبوع‌شان پاسخ‌های روشنی بدهند. به نظر می‌رسد که وقت آن رسیده تا اصلاح‌طلبان در بیست‌سالگی این جریان مانیفست دقیقی تعریف‌کنند تا در بزنگاه‌های مهم به ویژه شرایط اعتراضی مواضع اصلاح‌طلبانه بی‌هیچ شائبه‌ای مشخص و روشن باشد و در این بزنگاه‌ها مشخص باشد که باید از آنها انتظار رفتاری با ماهیت اپوزیسیونی داشت یا نه؟ چه آنکه علیرضا علوی‌تبار نیز در یکی از سخنرانی‌های حزب اتحاد ملت مطرح کرد «برخی از بیان این حرف ناراحت می‌شوند اما واقعیت است؛ تکلیف‌خودتان را مشخص کنید. اگر برای اصلاح ساختار آمده‌اید، لوازمی ‌دارد. باید مشخص باشد که رقبای درون حکومتی هستیم؟ اصلاح‌طلبان اعتدالی هستیم یا طرفداران اصلاحات بنیادین؟» در حال حاضر این سوال مطرح است که اصلاح‌طلبان اساسا تا کجا می‌توانند دست به اصلاح‌گری بزنند و مرزهای این اصلاح‌گری تا کجاست؟ شاید یکی از دلایل بی‌مهری این روزها به اصلاحات و اصلاح‌طلبان ریشه در عملکرد آنان دارد. عملکردی ضعیف با ترکیبی از محافظه‌کاری و عقلانیت سیاسی که اغلب مرز‌های آن‌جابه‌جا شده است. چه آنکه محمدرضا تاجیک هم به این موضوع اشاره کرد و گفته بود برخی به بهانه عقلانیت سیاسی اصلاح‌طلبی را به مسلخ می‌برند. اصلاح‌طلبان و کنشگران سیاسی این جریان باید به پرسش‌های مردم پاسخ دهند چه آنکه اصلاح‌طلبی و اصلاحات راه و روشی ناخوشایند و مستحق ناسزا نیست اما سال‌ها به مثابه مسکنی عمل کرده که درمان را به تعویق انداخته است و حالا وقت آن رسیده که دست‌کم اصلاح‌طلبان مقصود خود را از اصلاح‌گری به صورتی تشکیلاتی و شاید مدون مطرح کنند تا تکلیف بدنه اجتماعی‌شان با آنها خصوصا در بزنگاه‌های مهم مشخص شود. همچنین راهکارهای مشخص و عملیاتی ارائه دهند که سرنوشتش به ناکجاآباد سیاسی‌کاری ختم نشود.»

  خانه‌تکانی

عباس عبدی این روزها یک ایده مهم دارد. او از خانه‌تکانی سخن می‌گوید. او تاکید می‌کند: «جریان اصلاح‌طلب باید دست به خانه‌تکانی جدی بزند. این جریان از سال ٨٨ و حتی قبل از آن، باید اقدام می‌کرد. بنده نیز معتقد بودم و بارها در فضای عمومی و جلسات نیز خدمت دوستان عرض کرده‌ام که با این ادبیات و نگاه نمی‌شود کاری از پیش برد». او اضافه می‌کند: «بنابراین معتقدم در‌عین‌حال که جریان اصلاح‌طلب می‌تواند نزدیک‌تر به ساختار رسمی عمل کند و به اصلاح آن کمک کند، در‌عین‌حال می‌تواند مواضع روشن‌تر و مشخص‌تری نسبت به ناهنجاری‌ها و نابخردی‌های وضع موجود داشته باشد.» عبدی می‌گوید: «خوشبختانه نقطه تمایز صحبت آقای خاتمی مباحثی است که درباره رادیو و تلویزیون مطرح کرده است. به‌نظر من عملکرد دستگاه قضایی و شورای نگهبان هم باید مورد توجه قرار بگیرند؛ باید مشخص شود که رفتارهای آنها چه تاثیری در فضای امروز جامعه داشته و دارد.» او در نهایت می‌گوید: «برداشت من این است که ایشان هم به این موضوع اذعان دارد. معتقدم اصلاح‌طلبان باید مواضع صریح خود را روشن‌تر منتشر کنند و مرزهای خود را با نیروهای خارج از اصلاحات و هم با وضعیت و ایرادات کنونی این سیستم که کم هم نیست، تبیین و روشن کنند. من فکر می‌کنم که از چنین بیانیه‌ای استقبال خواهد شد.»

  چرخش به امر اجتماعی و مساله مردم

غلامرضا ظریفیان، از اعضای شورای مرکزی مجمع ایثارگران، نیز در گفت‌وگو با «شرق» درباره لزوم شیفت یا چرخش اصلاحات از امر سیاسی به امر اجتماعی می‌گوید: «همه کسانی که دغدغه ایران، جامعه ایران و حتی سرنوشت نظام را دارند تمام تلاش‌شان این است که کمک کنند تا جامعه باتوجه به ظرفیت‌های داخلی به‌گونه‌ای بتواند بازتعریف شود که حل مشکلات اساسی باتوجه به توان نیروی انسانی، سیاسی و اجتماعی اتفاق بیفتد و نگاه‌ها به بیرون از کشور معطوف نشود.» او ادامه می‌دهد: «در همین راستا، از مدتی قبل هم آقای خاتمی و هم جریان اصلاح‌طلب به موضوع آسیب‌شناسی این جریان توجه کرده‌اند.

 اگر تبار جریان اصلاح‌طلبی را از ١٢٠ سال قبل و جریان مشروطه در نظر بگیریم یا حتی آن را مصادف با خرداد ٧6 فرض کنیم، که این دو البته از هم جدا نیستند، اصلاح‌طلبان، جریان روشنفکری دینی و روشنفکران عمدتا معطوف به سیاست بوده‌‌اند و سیاست را نقطه کانونی اندیشه خود قرار داده‌اند.

اگرچه این، مساله مهمی‌ بوده است. اما به‌دلیل تکثری که در جامعه ایران وجود دارد از نظر بینش و علایق و ذائقه‌ها، به نظر می‌رسد که یکی از آسیب‌های جریان اصلاح‌طلب، صرفا محدودشدن به سیاست باشد. اصلاح‌طلبان زمانی می‌توانند چتر خود را بر تمام آحاد جامعه گسترده کنند که از اصلاحات معطوف به سیاست به اصلاحات معطوف به جامعه شیفت کنند. مسائل موجود در جامعه به قدری گسترده است که عرصه سیاسی را هم شامل بشود.»

این استاد دانشگاه اضافه می‌کند: «بر‌این ‌اساس، اصلاح‌طلبان باید از امر سیاسی به امر اجتماعی چرخش کنند؛ یعنی در زیست جهان جامعه ما، هم بخشی از جوانان هستند و هم با تنوع قومیتی، مذهبی و جنسیتی مواجه هستیم که نیاز‌های این جامعه صرفا معطوف به امر سیاسی و سیاست نیست. از مساله اشتغال گرفته تا ازدواج، اوقات فراغت، دنیای مجازی، دسترسی آزاد به گردش اطلاعات، رفاه اجتماعی، کاهش فاصله طبقاتی، کرامت، منزلت اجتماعی و... بنابراین جریان اصلاح‌طلبی هم به لحاظ نظری و تئوری و ادبیات باید به امر اجتماعی توجه کند و دامنه خود را از عرصه سیاست فراتر تعریف کرده و به مردم و مساله مردم توجه کند. مردم مسائل مختلفی دارند که سیاست یکی از آن مسائل است.»

  اصلاح‌طلبان فاصله انتقادی خود با دولت را

حفظ کنند

به گفته ظریفیان «جریان اصلاحات به‌عنوان یکی از کانون‌های امید مردم، باید بتواند این امید را حفظ کند. باید وارد عرصه‌هایی شود که از آن غفلت شده است.» او می‌گوید: «مردم نباید احساس کنند که جریان اصلاح‌طلبی به‌دنبال دعوای اصلاح‌طلب و اصولگراست و تا زمانی که بیرون از قدرت است، در اپوزیسیون قرار دارد و وقتی وارد قدرت می‌شود، نگاهش تغییر می‌کند. باید بستر توجه به مطالبات مردم در بستر غیر‌رادیکال، دموکراتیک و حقوقی ایجاد شود.

اصلاح‌طلبان باید فاصله انتقادی خود از دولت را حفظ کنند و این‌گونه تلقی نشود که اصلاحات با به‌دست‌آوردن فرصت‌های مدیریتی، جامعه را فراموش کرده‌اند.

بر این اساس مطمئن هستم اگر مردم احساس کنند مساله آنها، مساله اصلاحات است، به بهبود و تغییر شرایط امیدوار می‌شوند.»

  توجه به موضوع کارآمدی

علی تاجرنیا از اعضای حزب اتحاد ملت هم از لزوم توجه به کارآمدی سخن گفته اما همچنان جریان اصلاحات را جریانی می‌داند که با مردم همسویی دارد. او می‌گوید: «راهبرد اصلاح‌طلبان در دو دهه گذشته، همسویی با مردم بوده است، چه در مقطعی که نگاهش به طبقه فرودست بوده و شعار عدالت اجتماعی داده و چه مقطعی که برای طبقه متوسط از آزادی سیاسی سخن گفته است. مهم این است که مردم به‌نوعی احساس کرده‌‌اند جریان‌های موجود سیاسی کارآمدی ندارند و فقط حرف می‌زنند.»

او ادامه می‌دهد: «آنچه بین مردم و اصلاح‌طلبان فاصله می‌اندازد، همین بحث است و البته آنچه اصولگرایان را از آنها دور می‌کند، احساس عدم صداقت در آن جریان است. بنابراین اصلاح‌طلبان باید در حوزه کارآمد، طرحی نو دراندازند.»

به گفته تاجرنیا، «ما اگر از اصلاحات دم می‌زنیم که کار درستی است، نباید تنها به هم‌نوایی با مردم بسنده کنیم. یعنی باید در حوزه عمل و تحقق خواست مردم گام برداریم؛ این مردم مشکل‌شان بحران کارآمدی است.» او می‌گوید: «اگر فقط بخواهیم شعار بدهیم و این‌گونه با مردم هم‌نوایی کنیم، نتیجه آن برخورد با اعتراضاتی می‌شود که این برخورد راه‌حل مشکلات نیست.»

به نظر می‌رسد توجه به خواست و مساله مردم و تغییر گفتمان اصلاح‌طلبی به این سمت، همان موضوعی است که جریان اصلاحات باید آن را سرلوحه خود قرار دهد. طی طریق در همین مسیر بدون توجه به آنچه در متن و حاشیه جامعه می‌گذرد، پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان را با ریزش مواجه خواهد کرد.

  تصمیم تعیین‌کننده

روزنامه بهار در مطلبی در این مورد نوشت: «با نگاهی به گفته‌های اخیر سیدمحمد خاتمی که در نشستی با انجمن مدرسین دانشگاه‌ها سخنانی را به بهانه اعتراضات اخیر مطرح کرده است، برخی معتقدند که این تلاش برای تغییر در برنامه‌ها و الگوی عمل جریان اصلاحات ناشی از انتقادات و اعتراضات بدنه حامی‌ این جریان است که نسبت به رفتار سیاسی اصلاح‌طلبان در دوره‌های اخیر انتخابات انتقاداتی جدی را به رهبران و تصمیم‌گیران این جریان سیاسی وارد می‌دانند. آنان که اعتراضات اخیر را عامل اصلی تلاش اصلاح‌طلبان برای اصلاح درون‌گفتمانی می‌دانند با اشاره به برخی شعارهای مطرح‌شده در سطح خیابان و همراهی قابل توجه فضای مجازی با این شعارها که نوعی عبور از اصلاح‌طلبان در آن مشهود بود، به این نتیجه رسیده‌اند که گروه‌های قابل توجهی در جامعه تمایلی به نوع کنشگری سیاسی اصلاحات در این سال‌ها ندارد و این مسیر را باعث تحقق اهداف دموکراسی‌خواهانه خود نمی‌داند. این گروه از رصدگران عرصه سیاست معتقدند به همین دلیل که شاهد فاصله افتادن میان متن جامعه و جریان اصلاحات هستیم سیاستگذاران این جریان ‌ترغیب شده‌اند تا تغییراتی را در نحوه تصمیم‌گیری خود و برنامه‌های مد‌نظرشان برای آینده به وجود بیاورند. بخش دیگری از تحلیلگران عملکرد منتخبان در انتخابات مجلس، ریاست‌جمهوری و شورای شهر را دلیلی برای اصلاح در اصلاحات می‌دانند. آنان معتقدند جریان اصلاح‌طلبی در دوره‌های اخیر انتخابات بدون توجه به ماهیت و اهداف این جریان اصیل سیاسی و گاه با پشت کردن به آن به سمت و سوی گروه‌هایی همچون کارگزاران و به‌خصوص اصولگرایان معتدل حرکت کرده است و این تغییر مسیر اندک‌اندک سبب تغییر ماهیت جریان اصلاحات و فاصله گرفتن آن از بدنه اجتماعی مورد حمایت خود شده است. آنان که چنین می‌اندیشند با ذکر مثال‌هایی از عملکرد نامزدهای مورد حمایت اصلاح‌طلبان در دوره‌های اخیر انتخابات یادآور می‌شوند که این عملکرد نه به نام این افراد بلکه به نام کلیت اصلاح‌طلبی ثبت شده است و این موضوع می‌تواند برای آینده حیات سیاسی اصلاح‌طلبان حاوی خطرات قابل ملاحظه‌ای باشد. هر کدام از این دو نگاه به استقبال رهبران اصلاحات از اصلاح در این جریان سیاسی را بپذیریم در نتیجه تفاوتی ایجاد نمی‌شود. در صورتی که این شروع برای تغییر در جریان اصلاح‌طلبی ادامه‌دار باشد و به نتیجه مشخصی برسد ما با دو وجه مثبت و منفی روبه‌رو خواهیم شد. وجه مثبت این تصمیم آن است که اصلاح‌طلبان با اصلاح خطاهای گذشته خود و تغییر در اهداف، الگوی عمل و برنامه‌های کوتاه مدت و بلند‌مدت خود این سیگنال را به جامعه معترضان و همین‌طور بدنه  اجتماعی حامی ‌اما منتقد خود خواهد فرستاد که صدای اعتراض و انتقاد آنان به گوش رهبران و تصمیم‌گیران این جریان سیاسی رسیده است و حرکت آینده اصلاحات بر مسیری خواهد بود که خواست مردم در آن نمود عینی‌تری داشته باشد. اما این تصمیم مانند هر تصمیم دیگری وجه منفی نیز با خود به همراه خواهد داشت. تغییر در الگوی عمل جریان اصلاحات در عمل سبب افزایش محدودیت‌ها برای این جریان خواهد شد زیرا این تغییر که می‌توان آن را به تغییر حالت فردی نشسته به ایستاده تشبیه کرد به‌طور طبیعی خوشایند مراکز قدرت نخواهد بود و ممکن است سبب برخوردهایی از جنس آنچه در سال88 رخ داد، شود. از طرف دیگر تغییر در جریان اصلاح‌طلب به‌طور طبیعی به معنای کناره‌گیری از معتدلان، دولت مستقر، اصولگرایان معتدل و تا حدودی حزب کارگزاران خواهد بود، این اتفاق شاید بتواند برای آنان که در پی اصلاح‌طلبی اصیل هستند خوشایند باشد اما در ایرانِ امروز که «عملگرایی» حرف اول را در سپهر سیاسی آن می‌زند، ممکن است سبب حذف تدریجی اصلاح‌طلبان از قدرت و بازگشت طیف تندرو به نهادهای انتخابی شود. مطلب آخر آنکه آنان که به هر دلیلی به این نتیجه رسیده‌اند یا رسانده شده‌اند یا خواهند رسید که دوای دردهای جریان اصلاح‌طلبی «اصلاحات در اصلاحات» است می‌بایست پیش از هر اقدامی‌ تمام جوانب آن را سنجیده و پس از محاسبه دقیق «هزینه – فایده» اقدامات و اثر بلندمدت آن وارد اجرای تصمیمات اتاق‌های فکر شوند. در سیاست اشتباه‌های کوچک هم تاوان‌هایی بزرگ خواهد داشت!» به‌هر‌حال هر چه هست به نظر می‌رسد که اصلاح‌طلبان در برزخی خطرناک مانده‌اند.