حجت‌ا‌لاسلام سیدمحمدرضا میرتاج‌الدینی از اعضای کابینه دولت دهم می‌گوید جامعه رشدیافته باید نخبگان را هدایتگری کند تا در 1400 بازگشت به سوم تیر اتفاق نیفتد بلکه مدل تکامل‌یافته‌تری زمام امور را به‌دست گیرد.

میرتاج‌الدینی : حسن روحانی نتوانست جریان‌ساز باشد
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

مثلث؛حجت‌ا‌لاسلام سیدمحمدرضا میرتاج‌الدینی از اعضای کابینه دولت دهم می‌گوید جامعه رشدیافته باید نخبگان را هدایتگری کند تا در 1400 بازگشت به سوم تیر اتفاق نیفتد بلکه مدل تکامل‌یافته‌تری زمام امور را به‌دست گیرد. با او گفت و گو کرده ایم.

وقتی دو سال آخر دولت آقای  روحانی را با دولت آقای خاتمی مقایسه می‌کنیم، به یک‌سری شباهت‌ها می‌رسیم. برخی معتقدند همان‌طور که در سال‌های 82 تا 84 فضا مهیای حضور یک نامزد با شعار عدالت‌خواهی بود، هم‌اکنون نیز چنین وضعیتی وجود دارد. آن دوره آقای احمدی‌نژاد شعار عدالت‌خواهی را مطرح کرد و پیروز انتخابات ریاست‌جمهوری 84 شد و این دوره هم شاید شخص دیگری این شعار را مطرح کند و پیروز میدان شود. آیا شما چنین مشابه‌سازی را قبول دارید؟

البته من تشابه‌سازی نمی‌کنم و تحلیل خودم را بیان می‌کنم. آقای روحانی نتوانسته در دولت خودش به شعارهایش تحقق بخشد و با شعار رفاه عمومی و حل مشکلات و معضلات اقتصادی به میدان آمد ولی نه‌تنها نتوانست مشکلات اقتصادی را حل کند بلکه اوضاع در دوره ایشان بدتر هم شد. به‌عنوان نمونه قیمت مسکن سه‌برابر شد و قیمت همه کالاها با تورم روبه‌رو است و در کنار تورم رکود هم وجود دارد. درحقیقت تورم توام با رکود وضعیت اقتصادی جامعه را سخت کرده و مردم ازبابت رفاه و مسائل اقتصادی در وضعیت بدی قرار گرفته‌اند. اکنون کسانی که اجاره‌نشین هستند در آستانه تعطیلات آموزش و پرورش و مدارس و فصل نقل و انتقالات قرار دارند که معمولا در تابستان جابه‌جایی اجاره‌نشین‌ها صورت می‌گیرد. آن‌ها با معضل بالای اجاره‌ها روبه‌رو شده‌اند که تبدیل به یک مشکل اقتصادی برای مردم شده است. در موارد دیگر هم مسئله اشتغال حل نشده، از سوی دیگر شکاف طبقاتی بیشتر شده و عده‌ای با نوسانات ارزی به آلاف و الوف و سرمایه‌های کلان رسیده‌اند و عده زیادی از مردم هم با کاهش سنگین ارزش دارایی‌های خودشان روبه‌رو شده‌اند اما ارزش حقوق دریافتی حقوق‌بگیران  به یک‌سوم کاهش یافته، بنابراین حل‌نشدن مشکلات اقتصادی از یک طرف، تبعیض و بی‌عدالتی از سوی دیگر طبعا مردم را به آن طرف سوق خواهد داد که جریان مخالف اصلاحات را روی کار بیاورند.

به نظر شما جریان سوم تیر فارغ از مصداق، قابل تکرار در انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 هست؟

آن زمان هم تجربه‌ای بود که در ابتدا گرچه با موفقیت همراه بود ولی در نهایت تجربه کاملا موفقی از آب درنیامد و با مشکلاتی همراه شد. معتقدم اگر نخبگان سیاسی جامعه بتوانند جامعه را به مسیر درستی هدایت کنند، ما می‌توانیم تجربه جدیدی داشته باشیم که نه مشکلات سوم تیر را داشته باشد و نه با مشکلاتی که در دولت اعتدال و اصلاح‌طلب روحانی پیش آمد، مواجه شویم. درحقیقت باید بعد از سه، چهار دهه ارتقای سیاسی، جامعه به جایی رسیده باشد که مردم به آرمان‌های انقلاب بیشتر توجه کنند. مقام معظم رهبری در دیدار با جوانان و دانشجویان رهنمودی داشتند و فرمودند که «زمینه را برای یک دولت جوان حزب‌اللهی آماده کنید». رویکرد من این است که دولت آینده باید یک دولت انقلابی و حزب‌اللهی و جوان باشد. اگر جامعه به آن طرف سوق داده شد و این مسیر را انتخاب کرد، هم مشکلات اقتصادی‌مان درست شده و هم اقتدارمان بیش از این خواهد شد و هم مشکلات بین‌المللی‌مان حل می‌شود. هرجا در این دهه‌های اخیر انقلابی، حزب‌اللهی و متعهدانه عمل کرده‌ایم، جامعه پیشرفت کرده است. معتقدم دولت آینده یک دولت انقلابی، حزب‌اللهی، جوان و پرکار باید باشد و اگر بخواهیم زمینه‌سازی چنین دولتی را کنیم، باید مجلس آینده هم یک مجلس حزب‌اللهی و انقلابی باشد. این دو در کنار هم می‌توانند مشکلات جامعه را به‌سرعت حل کنند.

اما اگر آن نخبگان هدایتگری نکنند، امکان بروز و ظهور یک شخصیت مردم‌گرا یعنی نامزدی با شعارهای مردم‌پسند وجود دارد؟

هیچ‌چیزی در جامعه غیرقابل‌پیش‌بینی نیست ولی من این نظر را کامل نمی‌پذیرم چون بالاخره جامعه سیاسی ما هم روز‌به‌روز کامل‌تر و رشدیافته‌تر می‌شود و از آنجا که دوره‌های مختلف را تجربه کرده، می‌تواند به یک الگوی تکامل‌یافته برسد که خطر حرکت پوپولیستی را نیز نداشته باشد.

اشاره کردید که آقای روحانی یک رئیس‌جمهور اعتدال- اصلاحات‌گرا بود. آقای خاتمی هم وقتی روی کار آمد، جریان دوم خرداد منتهی به شعارهای اصلاح‌طلبی شد. چرا آقای روحانی، خاتمی دوم نشد یا بهتر بگوییم چرا 24 خرداد سال 92 مثل دوم خرداد 76 نشد که چنین جریانی سیاسی را پدید آورد؟

حرکت آقای روحانی یک حرکت سوم و اعتدالی بود اما این حرکت از چند جهت به اصلاحات وصل بود؛ یکی در تبلیغات انتخاباتی که با پشتیبانی جریان اصلاحات پیروز شد. دوم، در راس هرم مدیریتی و کابینه بیشتر اعتدالیون و کارگزاران را انتخاب کرد و از اصلاحات هم افرادی در کابینه داشت، افرادی مثل آخوندی، ربیعی یا زنگنه که جزو افراد شاخص اصلاح‌طلبان هستند اما در بدنه دولت و مدیران میانی و در سطح استانداری‌ها 90 درصد اصلاح‌طلبان روی کار آمدند. درحقیقت همان مدیرانی که در دوره اصلاحات دولت هشتم مدیریت داشتند در دولت آقای روحانی دوباره به کار برگشتند؛ بنابراین دولت آقای روحانی را یک دولت اعتدال‌گرای اصلاح‌طلب و تلفیقی از این دو می‌دانیم. درواقع اصلاحات هیچ‌وقت نمی‌تواند خود و سفره خودش را از دولت آقای روحانی کنار بکشد و اصلاح‌طلبان در راندمان کار دولت کاملا شریک هستند.

به‌لحاظ جریان سیاسی بفرمایید چرا دوم خرداد دیگری را در دولت آقای روحانی شاهد نبودیم؟

آقای روحانی جریان‌ساز نبود و یک حرکت سیاسی جریان‌ساز را شروع نکرد بلکه در تفکرات سیاسی عاریتی عمل می‌کرد؛ بنابراین نمی‌شود که ایشان را به یک حرکت سیاسی جریان‌ساز و ماندگار تشبیه کرد.

از آنجا که هم اصلاح‌طلبان و هم خیلی از اصول‌گرایان معتقدند پایگاه رای آقای روحانی، عاریه گرفته‌شده از طرف اصلاح‌طلبان بود اما این پایگاه رای چرا شور و حرارت و پای کار بودن را نداشت؛ یعنی آن‌طور که رای‌دهندگان به آقای خاتمی پای کار می‌آمدند و برخی مواقع برای پیشبرد امور دولت خاتمی شور و حرارت داشتند، چرا پای کار دولت آقای روحانی نیامدند؟

همان‌طور که اشاره کردم عاریتی و اجاره‌ای عمل‌کردن این جریان از جریانات دیگر مطرح است و او خودش نتوانست آن محبوبیت و جاذبه را در جامعه ایجاد کند و درواقع نداشت. بعضی جریانات سیاسی با حرکت تعارضی و ایجاد خوف و واهمه و هراس از جریان مقابل مردم را به طرف آقای روحانی کشاندند. وقتی روحانی در شعارهایی که داده بود موفق نشد و جاذبه و محبوبیت مردمی هم ایجاد نکرده بود، لذا به‌راحتی این محبوبیت به‌سرعت و سادگی از بین رفت و هنوز هم نتوانسته جریان مستقلی ایجاد کند. بالاخره مردم یک علقه قابل‌توجهی به آرمان‌های انقلاب و ارزش‌های انقلاب و عدالت‌گرایی دارند؛ البته همگان خواهان عدالت هستند اما بخش قابل‌توجهی از مردم آرمان‌های انقلابی را دارند و یک فرد باید نماد این حرکت‌ها باشد که محبوبیتی برایش ایجاد شود؛ مثلا وقتی آقای رئیسی 16 میلیون رای آورد، محبوبیتی اجتماعی در این حد داشت که توانست آرای 16 میلیونی را به‌سرعت جلب کند اما در مورد آقای روحانی این‌طور نبود؛ یا یک حرکت مثل حرکت دولت هشتم یا رئیس دولت هشتم که محبوبیت سیاسی را در جریان دوم خرداد ایجاد کرد، آقای روحانی نتوانست ایجاد کند، بنابراین به‌دلیل شرایط موجود در جامعه که نسبت به طرف مقابل هراس و واهمه ایجاد کردند که اگر بیاید چنان می‌شود و در پیاده‌روها دیوار می‌کشند و آزادی محدود می‌شود یا ترس از وقوع جنگ را در جامعه ایجاد کردند و به مطالبات منفی و کاذب  در جامعه دامن زدند آقای روحانی رای آوردند و نه به‌دلیل محبوبیت ذاتی و جریانی خودشان.