گاهی یک حادثه تروریستی که 5 نفر در آن کشته می‌شوند کل منطقه‌ای را به هم می‌ریزد اما وقتی نخست‌وزیر و رئیس جمهور و رئیس دیوان عالی ما به شهادت رسیدند جز چند واکنش ساده کسی در دنیا اعتراضی نمی‌کند.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

تسنیم: سال 1997 وزارت امور خارجه آمریکا گزارشی تهیه کرد که در آن صراحتاً می‌گوید رئیس دیوان عالی کشور، رئیس جمهور، نخست وزیر به اضافه جمع زیادی از مقامات و هزاران هزار نفر از مردم بی‌گناه ایران در حادثه تروریستی کشته شدند و گروه آن ها را هم معرفی می‌کند که به دست سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسیدند. همانند این گزارش را اتحادیه اروپا و سازمان دیده‌بان حقوق بشر ارائه داده است. موسسه رند در آمریکا به سفارش پنتاگون از سال 2007 تا 2009 راجع به سازمان منافقین تحقیقات کرده و گزارش دقیقی تدوین کرده است. اما هنوز اقدام حقوقی دراین باره از طرف کشور ما صورت نگرفته است.

پرونده حوادث تروریستی در ایران، نام 17000 قربانی بی‌گناه را در خود ثبت کرده است که گواهی روشن بر خشونت گروه‌های تروریستی و سند تاریخی و انکارناپذیری است در اثبات این واقعیت که کشور ما بزرگترین قربانی تروریسم است. روز شهادت مظلومانی رجایی و با هنر به نام روز ملی مبارزه با تروریسم نام گرفت تا هر ساله با یادآوری این جنایت تاریخی به خاطر بیاوریم که دشمنان ما در جریان نفاق در چه فاجعه‌ةایی دست داشته‌اند و مراقب باشیم که "جای شهید و جلاد عوض نشود".

نشست خانواده شهدای ترور با مشارکت بنیاد هابیلیان(خانواده شهدای ترور) تنها مرکز تخصصی در حوزه مطالعات تروریسم و با حضور مجید مربایان معاونت رسانه و فضای مجازی بنیاد هابیلیان(خانواده شهدای ترور)، خانواده شهید ملازاده شاهرودی، خانواده شهید ناصر احمدی، خانواده شهید سیدرضا کامیاب، خانواده شهیدان آستانه پرست، خانواده شهید علی اکبر باغبان، خانواده شهید رسول گلابی و خانواده شهید کوهسار فاتحی در باشگاه خبرنگاران پویا برگزار شد. خانواده شهدای ترور در این نشست از زخم‌های التیام نیافته و مظلومیت شهدایشان گفتند و وظیفه سنگینی که بر دوش ما مانده است. مشروح این نشست در ادامه می‌آید:

مجید مربایان، معاونت رسانه و فضای مجازی بنیاد هابیلیان(خانواده شهدای ترور)  در ابتدای این نشست با اشاره به هشتم شهریورماه و سالروز شهادت رجایی و باهنر، گفت: این روز در تقویم ما روز ملی مبارزه با تروریسم عنوان شده است. البته از آنجایی که این ایام هفته دولت نیز نامیده می‌شود و برنامه‌های پیرامون هفته دولت رسانه‌ای می‌شود، متأسفانه کمتر به موضوع تروریسم و برنامه مرتبط با روز ملی مبارزه با تروریسم پرداخته شده است.

وی افزود: امروزه در دنیای ما یکی از مسائل اصلی که بخصوص در سطح منطقه به وفور با آن درگیر هستیم گروهک‌های مختلفی است که هر روز سربرمی‌آورند و به فعالیت‌های خرابکارانه مشغولند و با پدیده‌هایی همچون تروریسم دولتی و فعالیت‌های تروریستی رژیم صهیونیستی و آمریکا هم مواجهیم. متأسفانه جمهوری اسلامی هم مرتبا به حمایت از تروریسم متهم می‌شود.

معاونت رسانه و فضای مجازی بنیاد هابیلیان با اشاره به تعداد بالای شهدای ترور کشور، گفت: ما خودمان قربانی تروریسم هستیم و مهمترین دلیلمان برای این موضوع خانواده‌های شهدای ترور کشور هستند. در کشور حدود 17 هزار شهید ترور داریم که مشخصاتشان ثبت شده است. اگر تاریخ مسئله تروریسم در ایران بازخوانی نشده و عنوان نشود ثمره خوبی درپی نخواهد داشت و طبق فرمایش مقام معظم رهبری جای جلاد و شهید عوض می‌شود. کسانی که در دهه 60 قاتل و جانی تلقی می‌شدند حالا مظلوم نمایی می‌کنند و تلاش دارند نگاه رسانه‌ها را به خود جلب کنند.

 
اگر تاریخ مسئله تروریسم در ایران بازخوانی نشود طبق فرمایش مقام معظم رهبری جای جلاد و شهید عوض می‌شود.
 
 

مربایان در ادامه تصریح کرد: شهدای ترور شهدای مظلومی هستند، کسانی که بر اثر ایجاد وحشت در یک منطقه غیرنظامی درحالی که هیچگونه آمادگی شهادت را نداشتند به شهادت رسیدند. این درحالی است که رزمندگان جنگ تحمیلی با اعزام به مناطق جنگی همواره آمادگی این شهادت را داشتند. خانواده شهدای ترور از تمامی اقشار، اقوام و مذاهب بودند و نکته قابل توجه این است که گروهک‌هایی که در اقوام مختلف فعالیت می‌کنند و داعیه دار بزرگنمایی قوم خاصی هستند برخی از مردم عادی را در همان اقوام ترور کرده و به شهادت رسانده‌اند. مثل گروهک پژاک که خیلی از مردم غیور کرد را به شهادت رسانده است. در سال 60 عالی رتبه ترین مقامات کشور از جمله رئیس دیوان عالی کشور، نخست وزیر، رئیس جمهور و نمایندگان مجلس توسط منافقین ترور شده‌اند. و همه اینها به آن دلیل بود که نظام از پا دربیاید اما خون شهدا باعث تثبیت جایگاه نظام اسلامی شد.

حجت‌الاسلام شهید سیدرضا کامیاب نماینده اولین دوره مجلس شورای اسلامی شهر مشهد بود که توسط منافقین به شهادت رسید.

سیدحسین کامیاب، فرزند شهید سیدرضا کامیاب  با اشاره به ویژگی‌های پدرش، گفت: حجت الاسلام شهید کامیاب متولد سال 1329 در شهرستان گناباد از استان خراسان رضوی بود. پدرش روحانی و اهل منبر بود و در عین حال کشاورز بود و دامداری می‌کرد. شهید سیدرضا کامیاب بعد از مدتی به شهر گناباد عزیمت کرد و به فراگیری علوم دینی مشغول شد، با توجه به نبوغ و جدیتش در امر تحصیل از طرف بزرگان توصیه شد که به حوزه علمیه مشهد برود. در حوزه علمیه به شدت فعال بود و بعد از شور انقلابی پیوسته از ماجرای سال 42 او نیز دغدغه برپایی نظام دین را داشت و همین باعث شد در خط جریان انقلاب قرار بگیرد.

وی افزود: سیدرضا با مقام معظم رهبری در ماجرای زلزله فردوس و گناباد آشنا شد، حضرت آقا هم در مصاحبه ای فرمودند "در فردوس جوانی طلبه، سید و فعالی در جمع حضور داشته که خود را معرفی کرد او سیدرضا از اهالی گناباد است که به مسائل انقلاب علاقه مند است". دوستی شهید کامیاب با مقام معظم رهبری ادامه داشت و سیدرضا یکی از شاگردان برجسته ایشان بود. در ماجرای تبعیدی که حضرت آقا به ایرانشهر داشت حضور پیدا کرده و به امین ایشان معروف شد. سخنرانی‌ها و کلاس‌های نهج البلاغه‌اش معروف بود. بعد از پیروزی انقلاب در حزب جمهوری اسلامی به عنوان تنها حزبی که تجمع تمام انقلابی‌ها بود، فعال شد.

فرزند شهید کامیاب با اشاره به کاندید شدن پدرش در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی گفت: شهید کامیاب با 298 هزار رأی که 98 درصد آرای مطلق مردم مشهد را شامل می‌شد، برای حضور در مجلس انتخاب شد. شب آخری که قرار بود روز بعدش جهت حضور در مجلس شورای اسلامی عازم تهران شود، یعنی در 8 مرداد ماه 1360 مصادف با 27 رمضان در یک ترافیک ساختگی گرفتار شده و توسط منافقین ترور شد.

وی افزود: انقلاب اسلامی هزینه‌های زیادی داشته و دارد یک قسمت آن جان فشانی خانواده شهدای ترور بوده است. شهید ترور شهیدی است که در پشت جبهه و در حین وظایف شرعی‌اش مورد شناسایی منافقین قرار گرفته و توسط آن‌ها حذف فیزیکی شده است. تأثیر شهادت یک شهید ترور در خانواده و جامعه پیرامونی‌اش قابل بحث است. متأسفانه پرداختن به خانواده شهدای ترور و نمایان کردن مشکلات آنان موضوعی است که امروزه مغفول مانده است و شاید رسانه‌ها و دولت در این موضوع دخیل بودند.

 
فرزند شهید کامیاب با اشاره به اینکه سالیان سال است که هفته دولت پررنگ در شهریورماه جلوه می‌کند، گفت: افتتاح پروژه‌های مختلف دولتی به مناسبت هفته دولت در این ایام رقم می‌خورد درحالی که دلیل نامیده شدن این هفته که شهادت مظلومانه رجایی و باهنر بوده، فراموش شده است. با بزرگداشت و معرفی شهید رجایی و باهنر در واقع باید به خاطر بیاوریم که تجمل‌گرایی باید از مسئولین دولتی دور بماند و این دقیقا نکته‌ای ایست که مسئولین امروزه به آن دچار هستند و باید از زندگی شهید رجایی درس بگیرند. نگاه به هفته دولت باید اصلاح شود و هویت این هفته دغدغه مسئولین شود. فرزندان شهدا مظلوم‌ترین قشر از فرزندانی هستند که کمترین جایگاه را در میان مسئولین و جایگاه‌های مدیریتی دارند.
 
نگاه به هفته دولت باید اصلاح و هویت این هفته دغدغه مسئولین شود.
 
 

شهید حسین آستانه پرست فرهنگی و شهید جواد آستانه پرست سرباز و اهل مشهد بودند. این پدر و پسر به فاصله هفت سال و هر دو توسط منافقین به شهادت رسیدند. پدر در ماجرای ترور و پسر در عملیات مرصاد شهید شد.

منصوره آستانه پرست، فرزند شهید حسین آستانه پرست و خواهر شهید جواد آستانه پرست  با اشاره به شخصیت پدر شهیدش، گفت: پدرم در سال 1360 ترور شد. او فرهنگی بود و در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود، قبل از انقلاب فعالیت انقلابی بسیاری داشت و با توجه به اینکه کارشناس ارشد الهیات بود در مدارس مختلفی علوم دینی تدریس می‌کرد. هدفش تربیت شاگردانی با آگاهی بالا و مسلط به مباحث دینی بود. در این راه فعالیت زیادی داشت و شهرت زیادی کسب کرده بود. منافقین که در آن زمان با اینگونه رفتارهای مذهبی مخالف بودند او را شناسایی کرده و مدام تهدیدش می‌کردند. اما تهدیدها باعث نشد که پدرم در کار خود تردید پیدا کند.

وی با اشاره به نحوه شهادت پدرش گفت: یک روز در خانه مهمان داشتیم که صدای زنگ در به گوش رسید، وقتی من به مقابل در خانه رفتم، پسر جوان کم سن و سالی را دیدم که گفت از طرف سپاه آمده و نامه‌ای برای حاج آقای آستانه پرست دارد. گفت نامه محرمانه است و باید شخصا به دست او برسد. پدرم حال و روز خوبی نداشت و خوابیده بود من رفتم او را از خواب بیدار کردم. به محض اینکه ایشان به مقابل در رفت صدای مهیبی به گوشمان رسید. دویدیم و به سمت در رفتیم دیدیم که پدرم بر روی زمین افتاده و با ضرب گلوله‌ای که به او اصابت کرده بود از گلویش خون جاری بود. برادرم به دنبال ضارب می‌دوید. او هم برای برادرم اسلحه کشید اما اسلحه گیر کرد و نتوانست برادرم را مجروح کند.

فرزند شهید آستانه پرست ادامه داد: پدرم را به بیمارستان بردیم اما گلوله‌ای که به گردن اصابت کرده بود از پشتش خارج شده و حنجره را از کار انداخته بود. سرانجام 31 مردادماه به شهادت رسید. شهادت آرزوی قلبی پدرم بود و همیشه می‌گفت که دعا کنید مثل حضرت علی اصغر(ع) به شهادت برسم. سرانجام نیز با اصابت گلوله به گلو شهید شد. وصیت کرده بود که در مراسم ختمش شیرینی پخش کرده و عزاداری نکنید. معتقد بود عزاداری ما دل دشمن را شاد می‌کند.

 
وی افزود: 24 ساله بودم که برادرم جواد آستانه پرست به شهادت رسید. با اینکه سن کمی داشت و به خاطر فرزند شهید بودن می‌توانست به خدمت سربازی نرود اما پیش قدم شده و ثبت نام کرد تا دوران خدمتش را در جبهه بگذراند. تیرماه سال 67 آخرین مرخصی‌اش را در مشهد گذراند. مادرم او را خیلی دوست داشت و بی خبر از مادر برای جبهه ثبت نام کرده بود. نهایتا 21 ساله بود که در عملیات مرصاد به دست منافقین به شهادت رسید.

«شهید کوهسار فاتحی» اهل شهرستان کامکاران در سنندج واقع در استان کردستان بود. او مسئول پایگاه امداد و نجات جاده‌ای و کارمند هلال احمر بود که توسط گروهک تروریستی پژاک به شهادت رسید.

پرستو یوسفی، همسر شهید کوهسار فاتحی  در این نشست با اشاره به خصوصیات همسرش گفت: کوهسار لیسانس رادیولوژی و مدیریت بحران و کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی داشت. او مسئول پایگاه امداد و نجات جاده‌ای و کارمند هلال احمر بود. CPR کننده خیلی توانایی بود و در اکثر مدارس شهرستان کامیاران برای آموزش امدادرسانی اعزام می‌شد. شامگاه 29 تیرماه سال 97 با آمبولانسی راهی شیفت کاری بود که در خروجی شهر کامیاران جلوی چشم همه مردم توسط گروهک پژاک مورد حمله قرار گرفت و به شهادت رسید. آمبولانس را با گلوله زده بودند و علتش را ضربه به جمهوری اسلامی و ایجاد رعب و وحشت در میان مردم اعلام کردند.

وی افزود: ما 15 سال باهم زندگی کردیم و حاصل آن دوفرزند به نام‌های کسری و کالین است. همسر من در شهرستان توانایی‌های زیادی در زمینه امداد، نجات و هلال احمر داشت. در بیمارستان به صورت شیفتی در بخش رادیولوژی کار می‌کرد و همه تلاشش را برای سلامت انسان‌ها به کار می‌گرفت. همسر من تسکین دهنده درد مردم بود. بدون منت وسایل درمانی تهیه کرده و به مردم کمک‌های امدادی می‌داد. گاهی حتی نیمه‌های شب از او کمک می‌خواستند و او بدون ناراحتی برای کمک به مردم راهی می‌شد. تمامی حرفش در طول زندگی این بود که باید همه کارها فقط برای رضای خدا باشد. 14 ماه از شهادتش گذشته است ولی هنوز به رفتنش عادت نکرده‌ایم.

 
همسر شهید فاتحی ادامه داد:  من خودم یک معلم هستم و از میزان تسلط همسرم در آموزش مباحث امداد و نجات اطلاع دارم او به واسطه اعمال و رفتار نیکش بود که توانست به درجه شهادت برسد. جزو پرسنل برگزیده بیمارستان بود و با دوستانش کمپینی تشکیل داده بود و ویلچر و تجهیزات درمانی تهیه کرده و آن‌ها را میان مردم بی بضاعت تقسیم می‌کرد. به این صورت کارهای خیرخواهانه را همیشه و در هر شرایطی دنبال می‌کرد.

پاسدار «شهید رسول گلابی» اهل شهرستان پیرانشهر در استان آذربایجان غربی بود که در سال 85 توسط گروهک تروریستی پژاک به شهادت رسید.

حسین گلابی، برادر شهید رسول گلابی  با اشاره به شهادت برادرش، گفت: 25 مرداد سال 1385 برادرم به شهادت رسید ساعت 8 صبح بود که رسول زنگ زد و گفت خود را به بیمارستان برسان، همسرش وضع حمل داشت. با مادر به بیمارستان رفتیم اما خبری از رسول نبود. به سختی او را از طریق تلفن پیدا کردم. رسول گفت من برای پاکسازی مناطق عملیاتی در مأموریت هستم و نمی‌توانم به بیمارستان بیایم. شما در کنار همسرم حضور داشته باشید.

وی ادامه داد: شاید حدود نیم ساعت بعد از تولد «یادگار»، پدرش به شهادت رسید. خبر شهادتش را تلفنی به من دادند و گفتند در کوه‌های پیرانشهر طی درگیری با گروهک ترویستی پژاک به شهادت رسیده است. او یک پاسدار بود و علاقه بسیاری برای فعالیت در سپاه داشت. علاقه به سپاه را از پدرم که بازنشسته سپاه بود به ارث برده بود. اما بیشتر از 9 ماه نبود که وارد سپاه شده بود که در 28 سالگی به شهادت رسید. ما در منطقه پیرانشهر و مهاباد 370 شهید داده‌ایم که معروف است مردم این منطقه زیاد قربانی تروریست‌های پژاک شده‌اند.

 
«شهید محمدحسن ملازاده شاهرودی» کاسب 36 ساله مشهدی که در سال 60 توسط گروهک منافقین به شهادت رسید.

مهدی ملازاده شاهرودی، فرزند شهید محمدحسن ملازاده شاهرودی  با اشاره به سالروز شهادت پدرش، گفت: نهم شهریورماه، سی و هشتمین سالگرد شهادت پدرم است. او کاسب بود و نزدیک حرم امام رضا(ع) یک مغازه فرش فروشی داشت. با دوچرخه به مغازه‌اش رفت و آمد می‌کرد. خانه ما بین دو چهارراه قرار گرفته بود. یک بار در حالی که پدر با دوچرخه به سمت ما در ورودی خانه می‌آمد یک موتوری نیز با سرعت به او نزدیک شد و مقابل چشم من با کلت 45 مستقیم به شقیقه‌اش شلیک کرده و فرار کرد. پدرم همانجا در دم به شهادت رسید آن زمان من 9 ساله و پدرم 36 ساله بود.

وی افزود: بعد از شهادت چنین افرادی در واقع باید به این موضوع توجه کرد که یک نسل به لحاظ آسیب اجتماعی تحت تأثیر قرار می‌گیرد. کسانی که در جبهه به شهادت می‌رسند مشتاق شهادت هستند و از شهادت استقبال می‌کنند اما کسانی که در پشت جبهه و در شهر به شهادت می‌رسند در واقع شهادت به استقبال آن‌ها می‌رود. متأسفانه مسئولین برای خانواده شهدای ترور اقدام قابل توجهی انجام ندادند و خانواده این شهدا بسیار مظلوم هستند. بنیاد شهید تا چندی پیش حتی آمار واحدی از شهدای ترور نداشت تا بنیاد هابیلیان در این زمینه پژوهش و آمار دقیق را در این زمینه اعلام کرد.

فرزند شهید ملازاده شاهرودی با اشاره به اینکه جای جلاد و شهید عوض شده است، گفت: متأسفانه این روزها جلادها شناخته‌تر از شهدا شده‌اند. یکی از خاطره‌های بسیار تلخ من از روز مناظره کاندیداها برای ریاست جمهوری رقم خورد. وقتی یکی از کاندیداها رئیسی را مسئول اعدام‌های سال 67 اعلام کرد و او را به خاطر این موضوع محکوم کرد و متأسفانه این سخنش با استقبال منافقین مواجه شد. باعث تأسف است که به خاطر چند رأی بیشتر این حرفها گفته شد. به جای اینکه چنین افرادی از خانواده شهدای ترور حمایت کنند موضوعات این چنینی را مطرح کرده‌اند. حامیان تروریست باید پاسخگوی خون شهدای ما باشند.

 
وی با اشاره به هویت منافقین گفت: نفاق یعنی اینکه کسی در قالب دوست ظاهر شده و از پشت به مسئولین نظام خنجر می‌زند. پدر من هم همانند خیلی از کسبه متدین بازار مورد توجه مردم و مذهبی‌ها بود. او هم بارها توسط منافقین تهدید شده بود. شیشه مغازه پدر را شکسته و یک بار مغازه را آتش زده بودند ظاهرا آنها بیشتر از ما از فعالیت‌های پدرم اطلاع داشتند. زیرا وقتی به شهادت رسید ما که خانواده‌اش بودیم ابتدا فکر کردیم ایشان را اشتباها ترور کردند اما مدتی بعد از ترور پدرم یکی از اقوام همسایه ما توسط کمیته دستگیر شد و بعدا فهمیدیم شناسایی پدر و جزئیات فعالیت او از طریق این فرد انجام شده بود.

دانش آموز «شهید علی اکبر باغبان» اهل مشهد در استان خراسان رضوی در سال 60 توسط گروهک منافقین به شهادت رسید.

عصمت باغبان خواهر شهید علی اکبر باغبان  با اشاره به شهادت برادرش، گفت: برادرم متولد 1341 و دانش آموز سال چهارم دبیرستان بود که به شهادت رسید. از نظر اخلاق زبانزد بود و احترام خاصی برای خانواده قائل بود. حتی به خویشاوندان دور نیز سرزده و از حال آن‌ها جویا می‌شد. در مدرسه هم دانش‌آموز نمونه‌ای بود و موسس انجمن اسلامی و بسیج دانش آموزی در مدرسه‌اش بود.

 
وی ادامه داد: همیشه آرزوی شهادت داشت و به پدر التماس می‌کرد تا بگذارند او راهی جبهه شود اما پدرم می‌گفت مدرسه‌ات را تمام کن بعد اگر خواستی به جبهه برو. گاهی اشک می‌ریخت و طلب شهادت می‌کرد. برای کارنامه مدرسه‌اش عکس گرفته بود. یک بار عکسش را از لابه لای کتابش درآورد و نشانم داد و به من گفت دور عکس را بخوان نوشته بود شهید علی اکبر باغبان که به دست منافقین به شهادت رسید. پیش بینی عجیبی بود که به وقوع پیوست.

خواهر شهید باغبان تصریح کرد: او که همراه با اشتغال به تحصیل در سپاه نیز فعالیت داشت در کار ساخت ساختمان گشت سپاه در خیابان خواجه ربیع مشهد مشارکت می‌کرد یک بار وقتی آن‌ها داشتند روی پشت بام سنگر می‌ساختند، برادرم از مدرسه آمده و برای پیوستن به دوستانش خواست به پشت بام برود در حال بالا رفتن از پله‌ها بود که صدای تیراندازی و انفجار نارنجک همزمان به گوش رسید. از‌ آنجایی که محل حادثه به محل سکونت ما نزدیک بود ما هم صدای انفجار را شنیدیم و بعد فهمیدیم برادرم به شهادت رسیده است.

وی با اشاره به شناسایی فعالیت‌های شهید باغبان توسط منافقین، گفت: در همان روز منافقین در لباس پاسداران سپاه در صحنه حاضر شده بودند و حتی در یکی دو کوچه آن طرفتر ماشینشان خراب شده بود و مردم به گمان آنکه این‌ها پاسدارند به کمکشان آمده و ماشین را هل داده بودند و آن‌ها توانسته بودند از محل بگریزند. برادرم همانطور که خودش آرزو داشت در مهرماه سال 60 در راه مدرسه تا منزل به شهادت رسید.

پاسدار «شهید ناصر احمدی» تازه داماد 24 ساله مشهدی بود که توسط گروهک منافقین به شهادت رسید.

حمیدرضا احمدی برادر شهید ناصر احمدی  با اشاره به شخصیت برادرش گفت: ناصر درسال 1336 در مشهد به دنیا آمد. کارمند دانشگاه فردوسی مشهد بود و فعالیت‌های انقلابی بسیاری داشت. بعد از انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها وارد سپاه شد مسئول آموزش سپاه بود و با کسانی همچون شهید کاوه هم دوره‌ای بود. وقتی مادرم برایش خواستگاری می‌رفت می‌گفت اسلحه من زیر سرم است و خانه‌ام بهشت رضاست. عاشق شهادت بود و همه آن‌هایی که انقلاب را با جان و دل پذیرفته بودند برای همه چیز از جمله شهادت آمادگی داشتند.

 
وی افزود: برادرم با خلوص نیت کار می‌کرد و هیچ وقت دنبال اسم و مقام و پول نبود. او ده روز بعد از ازدواجش در حالی که بیشتر این 10 روز را در مأموریت بود شب تاسوعای حسینی به شهادت رسید. منافقین برای آنکه برادرم و برخی از همرزمانش را از پادگان امام رضا بیرون کشیده و به تله بیاندازند آن‌ها را فریب داده و وانمود کردند در منطقه‌ای بمب گذاری گسترده‌ای صورت گرفته است. آنها هم راهی منطقه گزارش شده شدند و در چهارراه مورد اصابت تیراندازی منافقین قرار گرفتند و چهار نفرشان به شهادت رسیدند. برادرم بارها قبل از شهادتش از طرف منافقین تهدید شده بود. او جزو تشکیل دهندگان هسته اولیه سپاه در پادگان امام رضا(ع) بود که در این پادگان به فعالیت‌های مختلفی مشغول بود. مردم ما باید مدیون راه این شهدا و ایثارگری خانواده‌هایشان باشند.