رضا حیدری ؛ هفته نامه مثلث : پیروزی اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی برای این جریان سیاسی موفقیت شیرینی بود.

تحلیل آخرین وضعیت پارلمانتاریست های اصلاح طلب ؛ مرگ تشکیلات در پس رفتارهای فردگرایانه
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

رضا حیدری ؛ هفته نامه مثلث : پیروزی اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی برای این جریان سیاسی موفقیت شیرینی بود. در واقع اصلاح‌طلبان توان بالایی در به‌هم آمیختگی رفتارهای خود با رسانه و مهندسی ذائقه سیاسی مردم داشته‌اند و این روش همیشه جزء لاینفک کنش جریان اصلاح‌طلبان بوده است.

در همان ساعات اولیه اعلام نتایج انتخابات مجلس رسانه‌های وابسته به جناح‌های مختلف سیاسی کشور در مورد پیروزی مطلق و یا نسبی جریان خود بحث می‌کردند، اما همه کارشناسان و تحلیلگران می‌دانستند که شاید در تعداد نفرات، برتری مطلق با جریان امید، که ترکیبی نامتناجس بود، نباشد اما به یقین فضای روانی حاکم بر مجلس را این جریان تحت استیلای خود قرار داده است.
یقینا برتری جریان اصلاحات نسبت به رقیب سنتی خود نوید‌دهنده فردای بهتر بود و کور سوی امیدی را در این جریان به وجود آورده بود که می‌توانند پس از اشتباه خود در فتنه 88 و به حاشیه رفتن از فضای سیاسی دوباره به‌عنوان کنشگری اصلی در فضای سیاسی-اجتماعی حضور جدی داشته باشند. اما این امید پررنگ به زودی رنگ باخت.
در واکای برتری نسبی جریان اصلاحات در انتخابات مجلس شورای اسلامی علاوه بر عقلانیت سیاسی و رفتارهای تشکیلاتی مناسب، هماهنگی و بهره‌برداری خوب و بهینه از فضایی که دولت روحانی پس از قرارداد نیم‌بند برجام به‌وجود آورده بود و نوعی موج‌سواری مناسب نیز وجود داشت تا بتوانند در هم‌افزایی بسیاری از فاکتورهای به‌خصوص اجتماعی گوی رقابت را از رقیب کهنه کار خود بربایند.
ریاست مجلس، همان نقطه افتراق و رنگ باختن امیدهای جریان اصلاح‌طلبی در مجلس بود. از همان زمانی که دوگانه لاریجانی - عارف در مجلس شکل گرفت. دولت روحانی بالطبع و بنابر دلایل گوناگون به‌دنبال ریاست مجدد علی لاریجانی بود که در دوره قبل مجلس هیچ ساز مخالفی با دولت کوک نکرده بود و بسیار خوب تعامل خود را با دولت حفظ کرد و از سوی دیگر تصویب 20 دقیقه‌ای برجام را برای دولت از مجلس به ارمغان آورد. وی گزینه‌ای بود که ارتباط مناسبی با مراجع سنتی قدرت در ایران داشت و زبان آنان را بهتر از بدنه دولت می‌فهمید و از سوی دیگر «دست‌انداز» مناسبی برای تندروی‌های دو جریان محسوب می‌شد چرا که از یک سو بخشی از نقد‌های جریان اصولگرا را به خود جذب می‌کرد و از سوی دیگر نیز این اجازه را به دولت می‌داد که برخی از کارهای سیاسی خود را که با ذائقه طرفدارانش همخوانی نداشت به وی و اقدامات او در مجلس و حامیان او نسبت دهند.
از سوی دیگر، عارفی حضور داشت که هر چند از سرمایه اجتماعی به مراتب بهتری از لاریجانی برخوردار بود اما هیچ وقت زبان سیاست را فرا نگرفت و این نکته بسیار مهم را فراموش کرد که لزوما رای بالا نشان دهنده قدرت مانور بیشتر در صحن مجلس نیست، در بهارستان همه در یک کفه قرار می‌گیرند و ارزش سیاسی نمایندگان بیش از آنکه متکی بر سرمایه اجتماعی و دانش آنها باشد به دانستن قواعد بازی سیاسی است؛ قواعد بازی سیاسی که لاریحانی سال‌هاست آن را مشق می‌کند. به هر صورت رای حداکثری نمایندگان به ریاست علی لاریجانی در مجلسی که اکثریت را طرفداران اصلاحات و دولت در دست داشتند جالب توجه بود. آنجایی که رفتار و روش سیاسی جایگزین ایدئولوژی و منش سیاسی شد.
به بیان دیگر در واکاوی رفتار سیاسی بازیگران جامعه ایران به‌خصوص در دهه هفتاد و هشتاد که اوج رقابت و هیجان سیاسی ایران است این نکته هویداست که آن عامل اصلی و موثر در کنش سیاسی بازیگران بیش از هر چیز دیگری متاثر از ایدئولوژی است. هیچ عامل و مولفه دیگری جای آن را نمی‌گیرد و جناح‌بندی و خط‌کشی‌های سیاسی به‌شدت پررنگ است.
در واقع زمانی که ایدئولوژی محور رفتار سیاسی قرار گرفت انسجام تشکیلاتی و رفتار متناسب با آن نیز به وجود می‌آید و نوعی عمل‌گرایی معطوف به هدف به وجود می‌آید. رسیدن به هدف در هر سطحی آن هم با رفتار جمعی قابل پذیرش است و تکروی و نفع شخصی مذموم و محکوم است. این نوع روش سیاسی یقینا متاثر از سال‌های قبل از انقلاب نیز بود. آنجایی که تشکیلات حرف اول و آخر را می‌زد. به هر صورت در ابتدا این اصلاح‌طلبان بودند که توانستند در بازی سیاست، تشکیلات را در راستای به دست‌گیری قدرت سیاسی به کار ببندند.
اما به اعتقاد نگارنده نحوه رفتار سیاسی نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس دهم(اعم از رای دادن به ریاست علی لاریجانی، عدم موفقیت عارف در به دستگیری یک کمیسیون، انتخاب کدخدایی به‌عنوان عضو حقوقدان شورای نگهبان با 203 رای و سایر اقدامات از این دست) بیش از آنکه یک زودوبند سیاسی به نظر برسد، نشان از افول رفتار مبتنی بر تشکیلات در دورن جریان اصلاح‌طلبی است. آنجایی که عملگرایی سیاسی (که از تزهای همین جریان است) بیش از آنکه معطوف به هدف باشد، به عملگرایی معطوف به نفع شخص(من) تبدیل شده است و این در حالی است که در میان جریان اصولگرا هنوز ایدئولوژی و منش بیش از روش اهمیت دارد و این جریان و اندیشمندان آن به‌دنبال بهبود و کارآمد کردن و تطبیق درست منش خود با نیازهای جامعه و استفاده از روش مناسب هستند؛ از این روست که هنوز اقدامات جمعی در این جریان پررنگ‌تر است.
در دوره دهم انتخابات مجلس این جریان دوم خرداد بود که در تهران به صورت مطلق توانست در یک اقدام جمعی رقیب را پشت سر بگذارد اما رفتارهای سیاسی چند‌ماهه نمایندگان منتسب به این جریان نشان داد که تنها عامل این اقدام جمعی رسیدن به صندلی‌های سبز بهارستان (بخوانید نفع شخصی) بوده و نه برنامه‌ای بلندتر برای یک سری اقدمات عمیق‌تر سیاسی-اجتماعی.
از این رو باید گفت که تشکیلات در جریان اصلاح‌طلبی به محاق رفته است چرا که نفع شخصی محور قرار گرفته. این روش یقینا سیاست‌ورزی این جریان را در میان مدت با چالش عمیقی مواجه می‌سازد چرا که دیگر هیچ سنجه‌ای برای رفتار تجمیعی در دست نخواهد بود و در آینده این جریان به تعداد نیروهای خود با معیار و سنجه مواجه خواهد شد و زمانی که سلیقه، مصلحت و نفع فردی جای کنش مصلحت تشکیلاتی را گرفت باید منتظر مرگ یک تشکیلات بود. از سوی دیگر این نکته نیز بسیار هویداست که عدم پیروی از تشکیلات و اهداف آن، این امکان را به بازیگران رقیب که قواعد بازی سیاست را بهتر می‌دانند می‌دهد که در فرآیند به دست گیری قدرت و تعریف پروژه‌‌های آن از توان این افراد استفاده مناسب نمایند. چنانچه در انتخاب ریاست علی لاریجانی این مساله رخ داد. به هر صورت رفتارهای سیاسی نمایندگان مجلس دهم این نکته را نشان داده که عدم تاثیرگذاری فراکسیون امید و طرفداران دولت بیش از آنکه در حوزه عمل قابل تحلیل باشد باید در حوزه نظر واکاوی شود. هر چند نباید فراموش کرد ناکارآمدی دولت در عرصه خدمات اجتماعی خود عامل مهمی‌ شده است تا نمایندگان مجلس بیشتر بین خود و دولت خط‌های پررنگ‌تری بکشند و رسوایی فیش‌گیت نیز بر این رفتار تاثیر عمیق‌تری گذاشته است. به هر صورت بسیاری بر این باورند که دولت روحانی بیش از چهار سال دوام نخواهد آورد و هیچ‌کس تمایل ندارد که تمام سرمایه خود را روی دولتی شرط ببندد که چشم‌انداز مثبتی برای آن متصور نیست.