حسن هانی زاده در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی تصریح کرد که ارسال محموله های سوختی نباید صرفاً از دید اقتصادی و معیشتی مورد ارزیابی قرار گیرد، بلکه در یک نگاه کلی تر باید گفت که ارسال محموله های سوختی از جانب ایران اقدام راهبردی برای به شکست کشاندن سلسله توطئه‌‌ها علیه مردم لبنان و محور مقاومت در یک سال و نیم گذشته بود.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

دیپلماسی ایرانی - با نزدیک شدن سومین محموله سوختی ایران به نزدیک سوریه و تحویل آن از طریق مرز مشترک به لبنان به نظر می رسد که امکان تکرار افزایش نرخ حامل‌های انرژی در لبنان طی روزها و هفته‌های آتی تقویت می شود. چرا که به موازات آغاز ارسال محموله های سوختی به لبنان، دولت این کشور مرتبا نرخ حامل‌های انرژی را افزایش داده است. در آخرین مورد وزارت انرژی لبنان ۲۲ سپتامبر/ ۳۱ شهریور ماه از افزایش ۱۶ درصدی قیمت بنزین در بازار داخلی خبر داد؛ افزایش قیمتی که برای دومین بار و تنها پس از گذشت ۵ روز از افزایش قیمت در ۱۸ سپتامبر شکل گرفت. این در حالی است که دولت نجیب میقاتی هم در کنار دیگر مخالفان حزب الله لبنان و جمهوری اسلامی ایران معتقدند ارسال محموله های سوختی، نه تنها باعث بی اثر شدن تحریم ها و تعدیل فضای اقتصادی و بحران سوخت در کشورشان نمی شود، بلکه به تشدید چالش‌ها و معضلات لبنان در همه ابعاد اقتصادی، معیشتی و سوختی منجر خواهد شد. با این حال گمان می‌رود که وضعیت بحران سوخت در لبنان همچنان ادامه داشته باشد چرا که از یک طرف ما شاهد ارسال محموله های سوختی هستیم تا بحران انرژی در لبنان مدیریت شود و در آن سو برخی افراد، جریان ها و حتی دولت این کشور با افزایش مداوم نرخ حامل‌های انرژی در تلاشند این بحران کماکان شعله‌ور بماند. دیپلماسی ایرانی برای بررسی دقیق تر وضعیت لبنان و آیا وضعیت کنونی می تواند دور باطلی را برای ایران در لبنان رقم بزند یا خیر، گفت و گویی را با حسن هانی زاده، تحلیلگر مسائل خاورمیانه پی گرفته است.  

سایت اطلاع رسانی «تانکر تراکرز» که اخبار مربوط به حمل و نقل و ذخیره نفت خام در نقاط مختلف دنیا را دنبال و مخابره می کند دیروز شنبه با انتشار پیامی در حساب کاربری خود در توئیتر اعلام کرد که سومین محموله سوختی ایران (گازوئیل یا بنزین) با نقتکش Fortune به مقصد لبنان از دریای سرخ وارد خلیج سوئز شد. قرار است طبق روال دو نفتکش پیشین محموله های نفتکش سوم از طریق بندر بانیاس در سوریه برای تحویل به حزب الله لبنان راهی این کشور (سوریه) شود. این در حالی است که به موازات ورود این محموله های سوختی شاهد آن هستیم که در لبنان مرتبا نرخ حامل های انرژی در حال افزایش است به گونه ای که طی ۹۶ روز گذشته قیمت سوخت در لبنان ۴ بار افزایش پیدا کرد، حتی در فاصله پنچ روزه بین ۱۸ تا ۲۲ سپتامبر دو بار افزایش نرخ سوخت اعمال شد. از این رو به نظر می رسد که ایران در یک دور باطل از ارسال محموله های سوختی به لبنان گرفتار شده است که مرتبا نفتکش های خود را روانه لبنان می کند تا بحران سوخت فروکش کند و در مقابل شاهد افزایش پی در پی حامل های انرژی و سوخت در لبنان هستیم تا این بحران کماکان شعله ور بماند. ارزیابی شما در این رابطه چیست؟

واقعیت آن است که از سال ۲۰۱۹ وضعیت اقتصادی لبنان به خصوص از نظر سوخت به یک نقطه بحرانی رسیده است. در این بین انفجار در بیروت به عنوان کاتالیزوری در تشدید هر چه بیشتر بحران های اقتصادی لبنان عمل کرد. حال پیرو این نکته و در پاسخ روشن، درست و دقیق به سوال شما باید عنوان کرد که چالش های معیشتی و بحران سوخت در لبنان، نه ریشه اقتصادی، بلکه متاثر از رقابت های سیاسی و امنیتی غرب در این کشور دارد. اگر این مهم را مبنای تحلیل قرار دهیم همه چیز روشن می شود. به هر حال طی سال ها و ماه های اخیر آمریکا، رژیم غاصب صهیونیستی و اروپایی ها با محوریت فرانسه سعی کردند که برای تحت فشار قرار دادن جریان هشتم مارس، علی الخصوص حزب الله فشار اقتصادی گسترده ای را به کل مردم لبنان وارد کنند تا این فشارهای اقتصادی سبب بروز اعتراضات و شورش های خیابانی با شعارهای معیشتی شود که در ادامه با موج سواری محورعبری-عربی-غربی روی این اعتراضات یک سمت و سوی سیاسی و امنیتی علیه محور مقاومت پیدا کند. یعنی حزب الله لبنان مقصر وضعیت کنونی ناشی از بحران سوخت و نابه سامانی های اقتصادی و معیشتی این کشور قلمداد شود. در این رابطه قطعاً هر گونه اقدامی از سوی حزب الله لبنان، جمهوری اسلامی ایران و در کل محور مقاومت در همه ابعاد اقتصادی، سیاسی، امنیتی، دیپلماتیک و ... به دقت مورد رصد دشمنان قرار می گیرد و غرب برای تک تک آنها سناریوهای متقابل خواهد چید. مطابق آنچه گفته شد متاسفانه از اواخر سال ۲۰۱۹ لبنان با بحران سوخت مواجه است در این بین جمهوری اسلامی و حزب الله، نه با نگاه سیاسی، بلکه با یک نگاه انسانی سعی کردند حتی المقدور این بحران را تعدیل بخشند تا فشار بیشتری روی مردم این کشور شکل نگیرد. در این بین جمهوری اسلامی ایران تلاش داشته و دارد با ارسال محموله های سوختی در کوتاه مدت این بحران را در لبنان کم رنگ کند تا سناریوی تبدیل اعتراضات اقتصادی و معیشتی به آشوب های سیاسی در لبنان محقق نشود. لذا ارسال محموله های سوختی ایران عملاً سناریوی غربی‌ها و صهیونیست‌ها برای تشدید خشونت ها و اعتراضات مردمی و تبدیل آن به شورش ها و آشوب های سیاسی علیه حزب الله لبنان را خنثی کرد. حال نکته اینجاست که واشنگتن، پاریس و تل‌آویو و برخی مرتجعین منطقه در کنار جریان ۱۴ مارس و مخالفان داخلی محور مقاومت سعی می‌کنند «پلن بی» (نقشه دوم) را در برابر سناریوی محور مقاومت را پیاده کنند و اینگونه است که به قول شما شاهد یک دور باطل هستیم. در یک طرف جمهوری اسلامی ایران، حزب الله لبنان و محور مقاومت قرار دارد که سعی می کنند بحران اقتصادی، معیشتی و سوخت در لبنان را کمرنگ کند که فشار بیشتری به مردم وارد نشود و در آن سو مخالفان محور مقاومت قرار دارند که خود را به آب و آتش می زنند تا این تلاش ها را از هر مسیر ممکن، ولو نابودی اقتصاد لبنان به شکست بکشانند. در این بین برای دشمنان مردم و محور مقاومت لبنان هم کوچکترین اهمیتی ندارد که تداوم و تشدید بحران اقتصادی، معیشتی و سوختی در این کشور چه آسیب ها و خسارت های جبران ناپذیری به زندگی لبنانی ها وارد می‌کند. یعنی عملاً رقابت‌های سیاسی صهیونیست‌ها و غربی‌ها، نه محور مقاومت، بلکه کل زندگی مردم لبنان را تحت الشعاع قرار داده و به گروگان گرفته است. بله در یک نگاه واقع بینانه به نظر می‌رسد که ما نمی‌توانیم در این دوره باطلی که آمریکایی‌ها، اروپایی ها و صهیونیست ها برای ایران شکل داده اند تا ابد با ارسال محموله های سوختی وضعیت لبنان را مدیریت کنیم. 

چرا؟ 

چون پیرو آنچه عنوان شد اساساً مشکل معیشتی و بحران سوخت در لبنان ریشه اقتصادی ندارد، بلکه تمام این مسائل نتایج و عواقب بحران سیاسی دراین کشور است. لذا تا زمانی که بحران سیاسی در لبنان که به واسطه دخالت‌ها و زیاده خواهی های غرب و صهیونیست‌ها در این کشور حاصل شده خاتمه پیدا نکند کماکان لبنان با بحران های جدید و جدی تری روبه‌رو است.

علیرغم نکات یاد شده در این بین به نظر می رسد جمهوری اسلامی ایران با مجموعه‌ای از چالش‌های مختلف دیگری هم مواجه است، چون علاوه بر تقابل ساختار سیاسی لبنان منبعث از جریان ۱۴ مارس در سوی دیگر دولت نجیب میقاتی هم در کنار دیگر مخالفان حزب الله لبنان و جمهوری اسلامی ایران معتقد است ارسال محموله های سوختی، نه تنها باعث بی اثر شدن تحریم ها و تعدیل فضای اقتصادی و بحران سوخت در کشورشان نمی شود، بلکه به تشدید چالش‌ها و معضلات لبنان در همه ابعاد اقتصادی، معیشتی و شوختی منجر خواهد شود. در کنار آن به نظر می رسد ادعای مطرح شده در خصوص خرید محموله های سوختی ایران توسط تجار شیعه لبنانی هم چندان صحت نداشته باشد که حتی اگر این گزاره را هم قریب به واقعیت بدانیم به نظر می رسد که تجار لبنانی توان تداوم خرید محموله های سوختی از ایران را نداشته باشند. چون این خریدها با هدف سود تجاری شکل می گیرد، اما در مقابل با افزایش قیمت حامل‌های انرژی در لبنان عملاً این سود به زیان تبدیل می شود. پس تجار لبنانی هم در این چرخه معیوب گرفتارند. در شرایط فعلی این چرخه معیوب ارسال سوخت از سوی ایران کمکی به لبنانی ها خواهد کرد یا فقط وضعیت را بدتر می کند؟

مسئله فراتر از گرفتاری تجار شیعه لبنانی است. چون همان گونه که گفتم کل مردم لبنان و حتی دولت این کشور گرفتار سلسله توطئه های سیاسی غربی، صهیونیستی و عربی قرار گرفته است. به خصوص بعد از انفجار بندر بیروت که آن هم به نظر یک سناریو برای به شکست کشاندن دولت حسان دیاب از نزدیکان محور مقاومت بود و متاسفانه نهایتاً این امر واقع شد، عملاً کشور لبنان سیزده ماه بدون دولت در خلاء سیاسی به سر می برد، آن هم در شرایط سخت فعلی و نابه سامانی های اقتصادی و بحران های معیشتی کنونی که بیش از پیش به تشکیل دولت و مدیریت امور نیاز وجود دارد. ولی سلسله  توطئه های سیاسی برای فشار به محور مقاومت و حزب الله لبنان سبب شده است که دولت، تجار شیعه، بازرگانان، تولیدکنندگان و خلاصه کل مردم لبنان گرفتار و قربانی شوند. در پاسخ روشن‌تر به سوال شما قطعاً ارسال محموله های سوختی نباید صرفاً از دید اقتصادی و معیشتی مورد ارزیابی قرار گیرد، بلکه در یک نگاه کلی تر باید گفت که ارسال محموله های سوختی از جانب ایران اقدام راهبردی برای به شکست کشاندن سلسله توطئه‌‌ها علیه مردم لبنان و محور مقاومت در یک سال و نیم گذشته بود. پس همان گونه که مشکلات اقتصادی، معیشتی و بحران سوخت در لبنان رنگ و بوی سیاسی دارد و ناشی از سلسله توطئه‌‌های غرب است، ایران، حزب‌الله و محور مقاومت هم سعی کردند اقدامی را در دستور کار قرار دهند که اگرچه در ظاهر امر اقدامی برای فروکش کردن بحران اقتصادی و سوختی در لبنان است، اما در لایه های عمیق تر بار سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی با خود به همراه دارد. یعنی ایران توانست با ارسال محموله های سوختی عملا یک موازنه قوا ایجاد کند.

ولی در شرایط تحریمی کنونی ایران عملا بار این موازنه قوا برای کشور بسیار گران تمام می شود؟

اتفاقا به عکس اگر ارسال محموله‌های سوختی از جانب جمهوری اسلامی به لبنان در دستور کار قرار نمی گرفت برای تهران بسیار گران تر تمام می شد، چون همانگونه که گفتم اگر از دید اقتصادی به مسئله نگاه شود و برای آن هزینه و فایده تجاری در نظر بگیریم می توانیم عنوان کنیم که گزاره مد نظر شما در سوال تا اندازه‌ای درست است، اما باید ابعاد سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک آن را هم در نظر بگیریم. چون از یک سو ارسال محموله های سوختی سبب شده است که سناریوی تبدیل اعتراضات اقتصادی به شورش های سیاسی و ایجاد فضای امنیتی در لبنان به شکست کشیده شود. در کنار آن مسئله مهمتری که باید مد نظر قرار داد این است که علاوه بر تبدیل اعتراضات اقتصادی به شورش های سیاسی و ایجاد فضای امنیتی در لبنان برای فشار به حزب الله، محوری عبری- عربی و غربی سعی دارند که با پررنگ کردن بحران سوختی قدرت نظامی حزب‌الله لبنان هم تحت الشعاع این امر قرار دهند. یعنی جریان ۱۴ مارس، برخی از بازرگانان و تجار مخالف محور مقاومت و مسئولین لبنانی سعی کردند از خرید محموله‌های سوختی صرف نظر کنند، در کنارش از ورود سوخت به لبنان جلوگیری کردند تا این بحران پررنگ‌تر شود و عملاً سوختی در لبنان باقی نماند که اینگونه علاوه بر تحقق سناریوی تبدیل اعتراضات اقتصای به شورش های سیاسی، ماشین جنگی و توان نظامی و امنیتی حزب الله هم به محاق رود. چون به هر حال نبود سوخت بی شک در توقف ماشین های نظامی و ادوات جنگی هم اثر خود را دارد. نکته مهمتری که باید مد نظر قرار دهیم این است که بعد از خروج دونالد ترامپ از برجام و اعمال سیاست‌های فشار حداکثری به خصوص در حوزه فروش و صادرات نفت، بیمه و کشتیرانی این‌گونه القا شد که دیگر هیچ کشوری توان خرید نفت از ایران را ندارد و همچنین جمهوری اسلامی ایران هم دیگر جرأت و جسارت فروش مستقل نفت و یا فرآورده های نفتی را به هیچ کشوری نخواهد داشت. در این رابطه حتی آمریکا کار را به تهدید نظامی و امنیتی نفتکش‌های ایرانی و هر نفتکشی که بخواهد اقدام به حمل محموله های سوختی از ایران داشته باشد کشاند. در این وضعیت تقریباً بسیاری از کارشناسان، تحلیلگران و ناظران امر معتقد بودند عملاً فضایی برای فروش و صادرات نفت از ایران وجود ندارد در صورتی که می بینیم ایران با اتکا به توان خود تقابل تمام عیاری در برابر تهدیدات نظامی و امنیتی آمریکا داشت و سعی کرد محموله‌های سوختی را به دیگر کشورها ارسال کند تا نشان دهد تهدیدات واشنگتن کاملاً بی تاثیر است و کاخ‌سفید جرات حمله به نفتکش های ایرانی را ندارد. پس همان گونه که ارسال محموله های نفتی ایران علاوه بر بار اقتصادی دارای ابعاد نظامی، امنیتی، سیاسی و دیپلماتیک است، باید این واقعیت را هم در نظر بگیریم که هم حزب الله لبنان توانست به یک مقابله به مثل و توازن بخشی در مقابل سلسله توطئه های داخلی لبنان علیه خود برسد و هم ایران یک توازن دیپلماتیک و امنیتی را در برابر آمریکا ایجاد کرد، همانگونه که جمهوری اسلامی با ارسال محموله های سوختی به ونزوئلا هم پیشتر این تهدیدها و هیمنه ایالات متحده را شکسته بود.

علاوه بر نجیب میقاتی، نخست وزیر لبنان که پس از ورود اولین محموله سوخت از ایران عنوان داشت: این اقدام نقض حاکمیت کشورش توسط جموری اسلامی ایران است چرا که ورود این محموله ها بدون مجوز دولت بیروت انجام شده است با نقش آفرینی افرادی چون ریاض سلامه، رئیس بانک مرکزی لبنان این بحران اقتصادی و سوختی در لبنان تا چه زمانی تداوم دارد؟ اگر تحلیل شما را مبنا قرار دهیم و رقابت های سیاسی عملاً وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم لبنان را به گروگان گرفته باشد به نظر می رسد تا زمانی که یکی از دو طرف به شکست کامل نرسد این کشور در وضعیت کنونی باقی خواهد ماند به گونه ای که حتی انتخابات سال آینده هم نمی‌تواند تغییر جدی در وضعیت کنونی لبنان ایجاد کند؟

این نکته شما درست است، اما باید نقطه پایانی و منتهی الیه سلسله توطئه‌های محور غربی- عربی - عبری را در نظر بگیریم. همانگونه که اشاره کردم بعد از انفجار بندر بیروت و تلاش برای به شکست کشاندن دولت حسان دیاب فضای لبنان به سمتی کشیده شد که در کنار بحران اقتصادی و معیشتی، بحران سوختی هم بتواند به تشدید و تعمیق مشکلات این کشور کمک کند تا فضا و بستر لازم برای تبدیل اعتراضات اقتصادی و معیشتی به شورش های امنیتی ضد محور مقاومت و حزب الله شکل بگیرد. بخش دیگر این سناریو که قبلا مطرح شد این است که به موازات تداوم و تشدید بحران سوختی و نبود سوخت عملا شرایطی شکل خواهد گرفت که ماشین های نظامی و ادوات جنگی حزب الله برای بازدارندگی امنیتی و نظامی در مقابل رژیم صهیونیستی با مشکل مواجه شوند. در صورت رسیدن سناریوی غرب به این نقطه قطعاً صهیونیست ها در بخش پایانی و نهایی خود با شکل دادن یک اتفاق و سناریو، جنگ و تجاوزی را علیه حزب‌الله لبنان در کنار فشارهای سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، اجتماعی به راه می اندازند که سناریوی حذف نظامی و امنیتی حزب الله هم توسط صهیونیست ها اجرایی شود. پس می بینید که این پروسه چقدر پیچیده و در هم تنیده است. حال که با ارسال محموله های سوختی ایران این پروژه در حال شکست است به نظر می رسد در مقابل با افزایش مداوم و پی در پی نرخ سوخت در لبان سعی دارند عملا چرخه ارسال محموله های سوختی از جانب جمهوری اسلامی به حزب الله و لبنان را متوقف کنند تا دوباره همان سناریوی قبلی در دستور کار قرار گیرد. لذا اینجا هر کدام از طرفین بخواهند عقب نشینی حتی تاکتیکی داشته باشند فضا برای طرف مقابل ایجاد خواهد شد که به اهدافش دست پیدا کند.

اگر سعد حریری به عنوان رهبر جریان المستقبل و یکی از مهره‌های کلیدی ۱۴ مارس اظهاراتی در تقابل با ارسال محموله های سوختی از جانب ایران به لبنان مطرح می‌کند قابل فهم است، ولی چرا شاهد مخالفت نجیب میقاتی به عنوان نخست وزیر جدید لبنان هستیم که فاصله معناداری با جریان ۱۴ مارس دارد؟

چون واقعیت آن است که نجیب میقاتی بیش از آنکه یک سیاستمدار باشد یک تاجر است. اگرچه در جامعه سیاسی لبنان از میقاتی به عنوان یک سیاستمدار تکنوکرات یاد می‌شود، اما به دلیل نگاه تجاری و وابستگی اقتصادی وی به کشورهایی نظیر آمریکا و عربستان سعودی تلاش دولت میقاتی هم آن است که سیاست های دولتش بدون تنش با ریاض و واشنگتن اجرایی شود. بنابراین باو وجود آنکه نجیب میقاتی حمایت جدی و پررنگی از ۱۴ مارس ندارد، اما در عین حال نمی توان گفت که وی حامی جدی محور مقاومت هم به شمار می رود. در بهترین حالت نجیب میقاتی چهره تعدیل شده تری از سعد حریری است.

حال به باور شما مشکلات کنونی لبنان چه در حوزه سیاسی و چه در حوزه های اقتصادی و معیشتی به نقش افراد گره خورده و یا چالش های این کشور عمیق تر از نقش‌آفرینی افراد است؟

به نظر من هر دو بُعد در تداوم و تشدید وضعیت نابه سامان کنونی لبنان اثرات خود را داشته است. به هرحال اکنون لبنان با بدهی ۸۰ میلیارد دلاری مواجه است و به فوریت باید کمک ۲۰ میلیارد دلاری به لبنان داده شود تا این کشور بتواند اقتصاد خود را حفظ کند، اما به دلیل سلسله توطئه‌هایی که به آن اشاره کردم عملاً آمریکا، صندوق بین‌المللی پول، کشورهای عربی، اروپا و ... از دادن این کمک خودداری می‌کنند. مضافا نباید فراموش کرد که کسانی چون ریاض سلامه، نجیب میقاتی، سعد حریری و ... کدام به سهم خود در به وجود آمدن وضعیت کنونی نقش آفرین بوده اند. چنانی که اشاره کردم عملا مسئله اقتصاد و سیاست در لبنان به هم گره خورده است و چون در کوتاه‌مدت به نظر نمی‌رسد که این گره باز شود و کماکان اقتصاد و معیشت گروگان سیاست خواهد بود، لذا هر فردی از هر جریانی و با هر نگرشی هم نمی تواند تغییر بنیادینی در وضعیت کنونی لبنان ایجاد کند.