تسنیم | ماجرای آبان ۹۸ مانند اتفاقات کم‌وبیش مشابه مانند دی‌ماه ۹۶ و ...غیر از مردم و دولت و حکومت، بازیگران دیگری دارد که از قضا در موارد بسیاری مانع و مشکل کلیدی همانها هستند.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

آبان 98 یادآور اتفاقات تلخی است؛ قیمت بنزین با اعلام دولت آقای حسن روحانی افزایش یافت و پیرو آن اعتراضاتی شکل گرفت و آشوب‌هایی هم در دل آن اتفاق افتاد. به نحوی که ماجراهای آبان 98 اگرچه با راهپیمایی مردم در 4 آذر فروکش کرد، اما در هر نوع نگاهی به گذشته، تذکار روزهای ناخوشایندی است. اما آبان 98 و ماجراهای پیرامون آن را چطور می‌توان روایت کرد؟ به نظر می‌رسد چند وجه درباره آن قابل بحث است:

اول:غیرقابل انکار است که عملکرد دولت آقای روحانی از سال 92 تا 98 وضعیت اقتصاد و سیاست خارجی و ... را به نحوی اسفناک کرده بود که جامعه کاملاً در تلاطم بود. مردم از ناکارآمدی دولت در رنج شدید به سر می‌بردند و بر اساس نظرسنجی‌ها افق بهتری هم پیش روی خود نمی‌دیدند؛ هم جامعه سرجمع فقیرتر شده بود و هم افزایش ضریب جینی و بی‌عدالتی، شکاف طبقاتی را افزایش داده بود؛ آن فقر و این نابرابری در تحمل رنج‌ها، آستانه صبر جامعه را تحت تاثیر قرار داده بود؛ به نوعی که تصمیمات غلط می‌توانست تبعات سنگین اجتماعی داشته باشد.

دوم: در اینکه با توجه به همه‌ی شرایط کشور، اعم از درآمدها و هزینه‌ها، میزان مصرف سوخت، قیمت سوخت، قاچاق سوخت و هر فاکتور دیگری که در آن میان مطرح بود، آیا تصمیم به افزایش قیمت بنزین یک اولویت و ضرورت محسوب می‌شد یا خیر؟ حداقل «تردید» هست؛ این تصمیم اگرچه موافقانی دارد که بعضی‌شان با ادبیاتی بی‌پروا و ناروا حتی از تبعات بدش هم به عنوان هزینه‌ی جراحی دفاع می‌کنند، امّا مشخصاً منتقدانی هم دارد که معتقدند می‌شد راه دیگری در پیش گرفت. از آنجا که مسئله‌ این متن  واکاوی اقتصادی آن تصمیم نیست، هیچگونه داوری در این باره ندارد و صرفاً می‌گوید که در تصمیم، تردیدهایی وجود داشت. هرچند به هرحال در جلسه سران سه قوه _اگرچه با شرط و شروطی که بعداً بسیاریشان توسط دولت محقق نشد- این پیشنهاد دولت پذیرفته شده بود.

سوم:اگر درباره اصل تصمیم، کلیدواژه‌ی «تردید» توسط بخشی از صاحب‌نظران را مناسب بدانیم، اما در این باره که در غلط بودن نحوه «اجرا»، یک «اجماع» قطعی وجود داشت تردیدی نیست. دولت و شخص آقای روحانی در این باره کم نگذاشتند؛ از پیشبرد بی‌سروصدای طرح تا اجرای یکباره و بدون هماهنگی و شوک‌شبانه به مردم و رسانه‌ها و سیاسیون و ...تا سخنان عجیب معروف به «صبح‌ جمعه‌ با شما»ی آقای روحانی که هم محتوایش دردناک بود و هم لحن خنده‌آلودش نمک روی زخم مردم.

چهارم: اینکه  مردم معترض بودند واقعی است، اینکه در کمترین حالت به خاطر نحوه‌ بد اجرا، حق اعتراض داشتند بدیهی است، اینکه اعتراض قاعده دارد و با آشوب باید متفاوت باشد هم قطعی است؛ اما این نکته هم مسلّم است که متاسفانه علیرغم گذشت بیش از 40 سال از انقلاب اسلامی هنوز تمهید مناسبی برای نهادینه‌کردن شیوه‌ مسالمت‌آمیزی از حق اعتراض انجام نشده است. به نوعی که هم مردم متضرر می‌شوند و هم حکومت. در حالی که حکومت قاعدتاً اعتراض را فی‌نفسه به رسمیت می‌شناسد و مشکلات را هم قبول دارد و حتی بارها راجع به عدالت و ضعف اقتصاد عذرخواهی کرده، و در حالی که اکثریت مردم اعتراض به اجراییات را از نفی مبانی حکومت فعلی تفکیک می‌کنند، اما به واسطه‌ عدم وجود یک نهاد مناسب برای اعمال حق اعتراض،‌ عملاً فقط دست‌های خارجی و فرصت‌طلبان داخلی از این برهه‌ها سود می‌جویند. هم مردم متضرر می‌شوند که اعتراضشان به بیراهه رفته و هم حکومت متهم می‌شود که اعتراض را به رسمیت نمی‌شناسد. اینکه چقدر رسانه‌ها در این زمینه  مقصرند و چقدر سیاسیون، بحث دیگری است. اما این مسئله که باید نهاد اعتراض سازماندهی شود، به نحوی که هم مردم منتفع شوند و هم حکومت، قطعی است.

پنجم: امّا ماجرای آبان 98 مانند اتفاقات کم‌وبیش مشابه مانند دی‌ماه 96 و ...غیر از مردم و دولت و حکومت، بازیگران دیگری دارد که از قضا در موارد بسیاری مانع و مشکل کلیدی همانها هستند. طرفهایی که عملاً همه‌ی همتشان بر آن است تا مردمی که محق و معترضند را سپر انسانی برای فرصت‌طلبی سیاسی خود در داخل و یا آشوب و براندازی از خارج قرار دهند. از این مقدمات که شرایط اقتصادی خوب نیست، مردم معترضند و حق اعتراض هم دارند، در صحت تصمیم بنزینی برخی تردید داشتند، در بدبودن اجرا اجماع بود و برخی مردم به خیابان‌ها آمدند به هیچوجه و با هیچ منطقی نمی‌توان این نتیجه‌ را گرفت که پس آشوب و آشوبگرانی هم در کار نبوده‌اند و هیچ طرف خارجی هم برای بهره‌گیری از این آشوبها برنامه‌ای ندارد؛ این یک مغلطه بسیار روشن و حیله‌گرانه است و البته آنها که حیله می‌کنند می‌دانند که چه می‌کنند. این همان چیزی است که از آن به استفاده ابزاری از مردم به عنوان یک سپر انسانی برای آشوب نام می بریم.

اینکه وضع اقتصاد خوب نیست را کسی تردید ندارد، اما اینکه حداقل  3 میلیون دلار در سال 2005، حدود 140 میلیون دلار در سال 2006، 110 میلیون دلار در سال 2008، 90  میلیون دلار در سال 2009، 40 میلیون دلار در سال 2010، 40 میلیون در سال 2011، 35 میلیون دلار در سال 2012 و در سالهای بعد هم هر سال حداقل 30 میلیون دلار در آمریکا برای دستکاری در سیاست داخلی ایران و کمک به آشوبهای اجتماعی به نفع منافع آمریکا اختصاص یافت چیز پنهانی است؟ اینها مواردی است که در لفافه الفاظ زیبایی مانند حمایت از دموکراسی و ... به صراحت آمده است و از بودجه‌های دیگر در میان اینها نامی برده نشده است. (برای اطلاع از جدول این مبالغ به این گزارش مراجعه کنید)

[این بودجه‌ها تنها مربوط به مواردی است که دولت آمریکا در لفافه الفاظ زیبایی مانند «حمایت از دموکراسی» برای براندازی در ایران اختصاص داده و غیر از هزینه‌هایی است که مجموعه حاکمیت آمریکا در قالب تصویب طرح‌های قانونی، اختصاص بودجه برای جنگ نرم، صدور دستورالعمل‌های ریاست‌جمهوری برای راه‌اندازی آشوب در ایران و تأسیس دفاتر حمایت از معارضان در کشورهای همسایه ایران و .... اختصاص داده است. نکته قابل توجه آنکه، رسانه‌های آمریکا اکنون اسنادی منتشر کرده‌اند که به وضوح نشان می‌دهد دولت‌های آمریکا در لفافه برنامه‌های «پیشبرد دموکراسی» به دنبال براندازی دولت‌های حاکم در کشورهای مخالف با آمریکا برآمده‌اند.

اینکه گروهک قاتلی مثل منافقین برای براندازی و آشوب در ایران برنامه می‌ریزند و با حضور فاسدترین و خشن‌ترین دولتمردان آمریکایی مثل وکیل ترامپ (رودی جولیانی)‌ میتینگ برگزار می‌کنند و می‌گویند که فلان ماه در تهران خواهیم بود مسئله‌ی پنهانی است؟

اینکه آمریکا در بیش از 60 کشور دنیا کودتا کرده و در ایران هم هرگاه دستش برسد مضایقه نخواهد کرد مسئله‌ی پوشیده‌ای است؟ (+لینک) اینکه سعودی‌ها از دامن‌زدن به اغتشاشات در ایران لذت می‌برند قابل انکار است؟(+لینک)  اینکه برخی گروه‌های سیاسی فرصت‌طلب در داخل هم می‌خواهند از طریق ائتلاف سیاسی با دولت رفیق قافله باشند و هم از طریق حمایت ریاکارانه از آشوبها شریک دزد شوند هم امر پیچیده‌ای است؟ (+لینک)

ششم: اخیراً برنامه‌ای در بی‌بی‌سی فارسی به مناسبت وقایع آبان 98 پخش شده که مصداق بند پنجم است، یعنی مردم را به سپری برای فرصت‌طلبی و آشوب‌خواهی تبدیل کردن. این برنامه مدعی است که اولاً در نگاه رهبر معظم انقلاب مردم معترضی وجود ندارد و هرآنکه اعتراض می‌کند آشوبگر است، ثانیاً همه‌ی معترضین متصل به کشورهای خارجی هستند، ثالثاً رهبر انقلاب نسبت به مسائل از خود سلب مسئولیت می‌کند و چهارم آنکه هر اعتراضی به سبب نفس معترض بودن سرکوب می‌شود!

هنرِ سازنده‌ی این برنامه آن است که تحقیق منصفانه را فرونهاده و خیاطی را به کار برده است؛ به نحوی که از هر مقطع و سخنانی بخشی را گزینش کرده و آنها را به ایده‌ی خود دوخته و  لباس چهل‌تکه‌ای برای آن مقصود خود دست و پا کرده است. راجع به جزییات آنچه در این برنامه آمده مستقلاً گزارشی منتشر خواهد شد؛ امّا اینکه اساساً رهبر انقلاب مردم را برخلاف ادعای لندن‌نشین‌ها از آشوبگر تفکیک می‌کند بدیهی است، اینکه به مردم بابت معترض بودن به برخی کاستی ‌ها حق داده می‌شود قطعی است و اینکه رهبر انقلاب نسبت به برخی موضوعات و نواقص و مشکلات از طرف حاکمیت به مردم توضیح داده و عذرخواهی هم کرده‌اند امر ثبت‌شده‌ای است و با یک جستجوی کوتاه هم قابل یافتن است(+لینک)، اما ظاهراً رسانه‌ی انگلیس انتظار دارد حکومت توصیف و تجویز ساده‌لوحانه‌ی بی‌بی‌سی را مدنظر قرار دهد و در پشت صحنه‌ی به آشوب‌کشیدن اعتراض مسالمت‌آمیز مردم، منافقین و دستگاه ملکه را توامان نبیند و خود را به بلاهت بزند.

اساساً نفس اینکه رسانه‌ای مثل بی‌بی‌سی با سالانه حداقل 22 میلیون دلار (حدود 615 میلیارد تومان) بودجه صبح تا شب به دنبال اخلال در امور حکمرانی و اجتماعی ایرانیان است و به نفع جبهه تحریم می‌کوشد هم جای انکار می‌گذارد که بفهمیم دستی از بیرون دوست دارد هم یک بستری برای آشوب بسازد و هم اگر بستری برای اعتراض بود آن را به آشوب تبدیل کند؟

و یا اینکه آیا بی‌بی‌سی نمی‌داند که در خود آمریکا با کسانی که با بهره‌گیری از بستر اعتراض، به نهادهای حکومتی یا اموال عمومی آسیب برسانند و به آتش بکشند چه می‌کنند؟ اگر در ایران به اینها آشوبگر می‌گویند و محکوم می‌کنند، در همین ماجرای کنگره در آمریکا که بعد از انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری‌شان به وقوع پیوست، حکومت آمریکا با اجماع دموکراتها و جمهوری‌خواهان، آنها را «تروریست» نامگذاری کرد و این نامگذاری دیگر صرفاً برچسب‌زدن و محکوم کردن نیست بلکه تبعات سنگینی برای تمام حاضران در آن اعتراضها خواهد داشت. به نحوی که غیر از برخوردهایی مانند زندان و ... اموالشان مصادره می‌شود و از تقریباً هرنوع خدمات اجتماعی حتی تا حد فروش بلیط هواپیما و ... هم محروم می‌شوند؛ قاعدتاً برای بی‌بی‌سی این فکتهای سیاسی اجتماعی چندان جذابیتی ندارد چرا که کارکردی در حوزه‌ی سیاست برای او نخواهد داشت!