اعدام آرمان امروز صبح در حضور خانواده اش انجام شد

ماجرای آرمان عبدالعالی و غزاله شکور چه بود
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

آرمان عبدالعالی یکی از هزاران جوانی است که در سالهای اول جوانی مرتکب یک اشتباه بزرگ شده اند و سالها بابت آن تاوان ناوان داده اند.آرمان عبدالعالی در 17 سالگی به جرم قتل غزاله دختر مورد علاقه اش به زندان افتاد و پرونده اش مورد بررسی قرار گرفت.آرمان عبدالعالی و خانواده اش بارها سعی کردند که رضایت خانواده غزاله را جلب کنند اما این اتفاق نیوفتاد.آرمان عبدالعالی امروز 4آذر ماه بعد از سالها تحمل زندان به دار آویخته شد.

  آرمان عبدالعالی پسر جوانی که در سن 17 سالگی غزاله دوست خود را کشته ،آرمان عبدالعالی از یک خانواده  تحصیلکرده است و در این سالها بارها خانواده او تمام تلاششان را برای گرفتن رضایت از خانواده غزاله کردند اما آنها حاضر به بخشیدن آرمان عبدالعالی نشدند.در چند روز اخیر حکم اعدام آرمان عبدالعالی بعد از 7 سال اعلام شد این حکم در روز چهارشنبه انجام می شود.

آرمان عبدالعالی بار دیگر به قرنطینه انفرادی منتقل شد و این در حالی است که نام او، در لیست افرادی است که چهارشنبه این هفته پای چوبه دار خواهند رفت.آرمان نام متهم جوانی است که اسفند ماه سال 92 به دنبال ناپدید شدن دختر مورد علاقه اش به نام غزاله، در حالی که جسد غزاله پیدا نشد؛ با رای قضات دادگاه به قصاص محکوم شد.تا به حال افراد زیادی از جمله سلبریتی های محبوب و رسانه ها برای جلب رضایت اولیای دم غزاله پا در میانی کرده اند اما پدر و مادر غزاله به عنوان اولیای دم هنوز راضی به گذشت از قصاص نشده اند.بار قبل که آرمان به قرنطینه انفرادی منتقل شد،خانواده او دلنوشته ای را منتشر کردند و در آن از خانواده غزاله تقاضای بخشش کردند.

آرمان عبدالعالی

حالا که با شما صحبت می‌کنم (عصر سه شنبه) نمی‌دانم چه سرنوشتی برایم رقم خواهد خورد و ممکن است تا چند ساعت دیگر من را برای اجرای حکم دوباره به قرنطینه ببرند و صبح چهارشنبه قصاص شوم. شاید شما آخرین نفری باشید که با من صحبت می‌کند. ممکن است پیش از اجرای حکم این آخرین فرصت من برای حرف زدن باشد. 

می خواهم از پدر و مادر غزاله بابت اتفاق تلخی که افتاده عذرخواهی کنم.  هم به آن‌ها و هم به خانواده خودم و هم به خودم ظلم کردم. واقعا از پدر و مادر غزاله می‌خواهم که شانس دوباره‌ای برای زندگی کردن به من بدهند و من را ببخشند. الان که با شما صحبت می‌کنم بود و نبودم دست آن‌ها است. در این مدت بارها در زندان با چند نفر دیگر ختم قرآن گرفتیم، ختم یس گرفتیم و از خدا خواستیم که رحمی به دل پدر و مادر غزاله بیندازد تا شاید من را ببخشند و از سر تقصیرم بگذرند. آن‌ها خانواده محترمی هستند. اگر من را ببخشند، بزرگی و خوبی در حقم کرده‌اند. کار بدی کرده‌ام. اما پشیمانم.

آرمان عبدالعالی

در یک ماه گذشته ۵ مرتبه برای اجرای حکم به قرنطینه زندان منتقل شدم. معمولا یک یا دو روز قبل از زمان اجرای حکم، زندانی را به این اتاق منتقل می‌کنند. ارتباطت با همه جا قطع می‌شود. فکر می‌کنی که تا یک یا دو روز دیگر یا حتی چند ساعت دیگر زنده نیستی. همین امروز (عصر روز سه‌شنبه) نمی‌دانم که دوباره قرار است به قرنطینه منتقل شوم و صبح فردا حکم اجرا شود یا نه. 

 در مدتی که در قرنطینه هستی همه روزهای عمرت مثل یک نوار از جلوی چشمانت رد می‌شود. از بچگی تا آخرین روز عمرت را مرور می‌کنی و نمی‌دانی که تا چند ساعت دیگر شانس زنده ماندن پیدا می‌کنی یا نه. 

در این مدت چون حس کردم به چوبه دار نزدیک هستم و تقریبا اجرای حکم را قطعی می‌دیدم وصیت نامه نوشتم. در وصیت نامه‌ام از خانواده غزاله و پدر و مادر و برادرم عذرخواهی کردم و از خدا خواستم که از گناهم بگذرد. من هنوز به هجده سالگی هم نرسیده بودم که این حادثه اتفاق افتاد. 

دلیل اینکه این ۵ مرتبه حکم اجرا نشد را خودم هم نمی‌دانم. حرفی به من زده نشده است. شاید این تنبیه من به دلیل اشتباهی باشد که مرتکب شده‌ام. البته شاید در برابر کاری که من کرده‌ام تنبیه کمی باشد. اما از خدا می‌خواهم که نجات پیدا کنم. 

آرمان عبدالعالی

در این مدت شنیدم که خیلی‌ها برای بخشیده شدن من تلاش زیادی کرده‌اند. من دست این افراد را می‌بوسم اما از آن‌ها می‌خواهم که خانواده شکور را راحت بگذراند و آرامش را از آن‌ها نگیرند. آن‌ها در این مدت به‌اندازه کافی اذیت شده‌اند و نباید بیشتر آن‌ها را اذیت کرد. شاید خدا بخواهد و آن‌ها در خلوت خودشان به من رحم کنند و شاید از تقصیر من بگذرند. همه چیز را باید به خدا واگذار کرد. 

واقعیت همانی است که همیشه گفته‌ام. پدر و مادر غزاله حق دارند که هنوز هم به آرامش نرسیده‌اند. اگر غزاله مزاری داشت شاید آن‌ها هم به آرامش می‌رسیدند. امیدوارم خدا کمک کند. 

اگر خانواده شکور محبت کنند، بزرگواری کنند و من را ببخشند واقعا تلاش می‌کنم مسیر تازه‌ای در زندگی‌ام انتخاب کنم. در قرنطینه با خودم عهد کردم اگر من را ببخشند این چرخه زندگی را ادامه بدهم. اگر خدا بخواهد و رضایت بگیرم به افرادی که برای ادامه زندگی به اعضای بدن نیاز دارند کمک می‌کنم. من حاضرم برای ادامه چرخه مهربانی و زندگی هر کاری بکنم. نیت کردم یک کلیه و بخشی از کبدم را به بیماران نیازمند اهدا کنم. از طرفی تلاش می‌کنیم درمانگاه یا مرکز درمانی به نام غزاله درست کنیم یا خیریه‌ای ثبت کنیم تا اسم غزاله هم به خوبی بماند. 

حرف آخرم با خانواده غزاله است. می‌دانم که آن‌ها در این مدت سختی زیادی کشیده‌اند. باید جای آن‌ها بود تا فهمید که آن‌ها در این چند سال چه کشیده. ‌اند. حق با آن‌ها است. من حرفی برای دفاع کردن ندارم. هر تصمیمی که بگیرند حق دارند اما از آن‌ها می‌خواهم از حق‌شان بگذرند. عمر دوباره‌ای به من بدهند. می‌دانم با مطالبی که اخیرا در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده رنجیده‌اند. اما باید بدانند که این کارها ربطی به من نداشته و من از هیچ کدام از این حرف‌ها و نامه‌ها اطلاعی نداشتم. این اتفاقات ناخواسته باعث رنجش پدر و مادر غزاله شدند. 

آرمان عبدالعالی

به گفته محمدرضا زمانی علویجه وکیل خانواده غزاله، پرونده این قتل پس از انجام تحقیقات مفصل و تشکیل جلسات متعدد در دادسرای جنایی تهران و سپس ۲ مرحله رسیدگی در دادگاه کیفری یک استان تهران (شعب چهارم و پنجم) و ۵ مرحله رسیدگی فرجام‌خواهی و اعاده دادرسی در دیوان عالی کشور، اکنون در واحد اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران، روند اجرایی خود را طی می‌کند.

وکیل اولیای دم غزاله اعلام کرد: رأی قطعی دادگاه مبنی بر قصاص است.

زمانی با اشاره به اینکه هیچ دلیلی مبنی بر زنده بودن غزاله وجود ندارد، خاطرنشان کرد: تلاش کردیم حقیقت روشن شود و به اثبات برسد که خوشبختانه با دقت قضات محترم دستگاه قضا این موضوع احراز شد.

وی افزود: اما اکنون تصمیم با اولیای‌ دم (پدر و مادر غزاله) است. زیرا به هر حال گذشت از قصاص یا اجرای آن در اختیار آنهاست و امیدواریم اگر برایشان مقدور است، در مسیر گذشت و بخشش قدم بردارند و از این حق خود گذشت کنند.

ماجرای مرگ غزاله چیست

آرمان و غزاله در سفر خانواده‌هایشان به ترکیه در سال ۱۳۹۰ با یکدیگر آشنا و به هم علاقه‌مند شده بودند. این ارتباط بعد از بازگشت به ایران ادامه پیدا می‌کند تا اینکه ۱۲ اسفند ۱۳۹۲ غزاله ناپدید می‌شود.

ساعت ۲۲ دوازدهم اسفند ۹۲ پدر و مادر غزاله، هراسان و نگران، به کلانتری ۱۰۳ گاندی مراجعه و خبر ناپدید شدن غزاله را به پلیس اعلام می‌کنند. پدر غزاله گفته بود دخترش ساعت ۱۵ از خانه خارج شده و به مطب پزشک پوست در خیابان ظفر رفته اما تا این لحظه هیچ خبری از او ندارد و گوشی‌ تلفن همراهش هم خاموش است.

پلیس پس از اعلام مفقودی غزاله توسط پدر و مادر وی، بررسی‌های خود را آغاز می‌کند و پی می‌برد که غزاله پس از ترک مطب، در تماس تلفنی با یکی از دوستانش، به او گفته که به دیدار پسری به نام آرمان می‌رود.

آرمان ۱۴ اسفند به پلیس آگاهی احضار و ماجرای آشنایی خود با غزاله را تعریف می‌کند.

او گفت که ما بعد از آشنایی در ترکیه، از طریق تلفن، پیامک و یاهو با هم ارتباط داشتیم و آخرین ‌بار یک یا دو ماه قبل همراه دوستانش او را ملاقات کرده بودم و پس از آن، دیگر وی را ندیده‌ام. پدر و مادرم از رابطه ما مطلع بودند. رابطه ما از دو سال قبل شروع شد ولی در این مدت همیشه با هم چالش داشتیم.

آرمان درباره ماجرای روزی که غزاله مفقود شده بود گفت: دوازدهم اسفندماه غزاله با من تماس گرفت و گفت نزدیک خانه ما است اما هرگز به خانه ما نیامد. من از آیفون بیرون را نگاه کردم اما غزاله را ندیدم، به همین خاطر پیش برادر کوچکم در اتاق رفتم و به خاطر مصرف داروی ضدآلرژی فصلی، خوابم برد.

او در ادامه بازجویی‌ها وقتی با ادله پلیس آگاهی و بازپرس دادسرا روبه‌رو شد، به حضور غزاله در منزلشان و مرگ او اعتراف کرد و گفت: «غزاله با من تماس گرفت اما گوشی قطع شد. سپس خودم با او تماس گرفتم، او گفت وقت ویزیت دکتر عقب افتاده و او الان مقابل خانه ما است. صبر کردم مادرم از خانه خارج شود و بعد در را باز کردم و غزاله به خانه‌مان آمد. با هم صحبت کردیم اما او گفت دیرش شده. من او را بدرقه کردم و در را بستم اما ناگهان صدای جیغش را شنیدم. او به خاطر خیس‌بودن پله‌ها سُر خورده بود و صورتش خونریزی داشت. او را به داخل خانه آوردم، چون مرده بود و نفس نمی‌کشید، به دور او کیسه زباله کشیدم و آن را در چمدان چرخدار گذاشته و به میدان مینا بردم و به سطل زباله انداختم، سپس برگشتم و خون موجود در راه پله‌ها را پاک کردم.»

آرمان

این بخشی از اعترافات اولیه آرمان بود. او که در زمان بازداشت، چند روز کمتر از ۱۸ سال سن داشت، در ادامه تحقیقات به قتل غزاله توسط خودش اعتراف کرد.

آرمان در بازجویی‌های بعدی با اعتراف صریح به قتل غزاله، توضیح داد: "وقتی غزاله به منزلمان آمد، با هم بحث کردیم، غزاله راجع به گذشته حرف زد و گفت دلش برای گذشته‌ها تنگ شده، ‌من نمی‌خواستم به گذشته برگردم برای همین اجازه ندادم حرف بزند، او مرا هل داد، من هم او را هل دادم که سرش به میله تخت خورد، من هم سرش را دو دستی گرفتم و چند بار به میله تخت کوبیدم و سپس میله بارفیکس را برداشتم و با آن نیز پنج ضربه به سرش زدم، بعد او را در چمدان چرخدار گذاشتم و به سطل زباله انداختم."

آرمان ده ماه بعد منکر قتل شد و ۱۴ دی ۹۳ مجدداً علت فوت غزاله را عجله وی برای رفتن و سقوط او از پله‌ها اعلام کرد، اما در نهایت قضات دادسرای جنایی تهران و قضات شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران، آرمان را قاتل غزاله دانستند و بر همین اساس آرمان به قصاص محکوم شد اما درخواست فرجام‌خواهی داد و حکم پس از تأیید توسط دیوان عالی کشور، به اجرای احکام فرستاده شد که شهریور ۹۵ ریاست قوه‌ قضائیه اجرای حکم را جهت بررسی مجدد متوقف کرد اما پس از بررسی طولانی که دو سال بطول انجامید، ایرادی در پرونده ملاحظه نشد و مجدداً پرونده جهت اجرای حکم اعاده شد.

در ادامه، هشتم دی ۹۷ جلسه صلح و سازش با حضور خدام آستان قدس رضوی برگزار شد و اولیای‌دم گذشت خود را منوط به معرفی محل اختفای جسد اعلام کردند اما به دلیل عدم کشف جسد، ۱۱ دی ۹۸ به عنوان تاریخ اجرای حکم قصاص تعیین شد.

صبح روز ۱۱ دی ۹۸، آرمان در زندان رجایی‌شهر تا پای چوبه دار رفت. اولیای دم برای اجرای حکم اصرار داشتند اما در آخرین لحظات، پدر و مادر غزاله به آرمان یک‌ماه فرصت دادند تا محل اختفای جسد فرزندشان را اعلام کند تا آنها از مجازات او گذشت کنند.

از فردای آن روز تلاش وکیل آرمان معطوف به اعاده دادرسی و محاکمه دوباره آرمان شد. درخواستی که از سوی دیوان عالی کشور پذیرفته شد تا آرمان بار دیگر محاکمه شود.وکیل آرمان مدعی شد بعد از تاریخ تشکیل پرونده قتل، برای غزاله در دانشگاه محل تحصیل او برگه مرخصی تحصیلی صادر و همچنین دفترچه بیمه‌اش هم تمدید شده است، به این ترتیب درخواست اعاده دادرسی کرد.دو نفر از قضاتی که قبلاً رأی بر قصاص داده بودند اعلام کردند با توجه به ادعاهای مطرح شده از سوی وکیل آرمان، باید در این زمینه تحقیقات بیشتری شود.

آرمان

موضوعات مذکور در ادامه مورد بررسی قرار گرفت، از دانشگاه غزاله استعلام صورت گرفت که دانشگاه پاسخ داد: درخواست مرخصی، نه توسط شخص غزاله بلکه توسط خانواده غزاله انجام شده و از زمان اعلام مفقودیت و قتل غزاله، او ‌هرگز به دانشگاه مراجعتی نداشته است و پدر و مادر غزاله به امید پیدا شدن دخترشان، برای او یک ترم مرخصی گرفته‌اند.

درباره تمدید دفترچه بیمه غزاله نیز از کارگزاری بیمه استعلام صورت گرفت که در استعلام صورت گرفته مشخص شد والدین غزاله (و نه شخص غزاله) در همان اوایل و به امید زنده بودن او، برای یک نوبت تمدید دفترچه دخترشان، به بیمه مراجعه کرده بودند.

آرمان نهایتاً بار دیگر پای میز محاکمه رفت و این بار در شعبه پنج دادگاه کیفری یک استان تهران، بار دیگر اعلام کرد قتل غزاله کار او نیست و نمی‌داند جسد کجاست و ممکن است غزاله زنده باشد.

در نهایت قضات دادگاه کیفری یک استان تهران وارد شور شدند و آرمان را در قتل غزاله مجرم تشخیص دادند و او را به قصاص محکوم کردند که رأی صادر شده یک بار دیگر در دیوان عالی کشور تأیید شد.

صادقی ،رئیس مرکز توسعه حل اختلاف: تلاش ما این است که در پرونده آرمان عبدالعالی رضایت اولیای دم را کسب کنیم.ماده477 در خصوص این پرونده اعمال شده و بر این اساس حکم قتل درست است.اگر خانواده مقتول بخواهند حکم اجرا می شود اما موضوع اینجاست که خود آرمان هم از جسد خبر ندارد و 7 سال است که در زندان سپری میکند.