مهاجم اسبق تیم های سپاهان، استقلال، فولاد و سایپا در دهه ۸۰ علی رغم سه عنوان قهرمانی لیگ برتر، همچنان در آستانه ۴۸ سالگی آرزوهای بزرگی در سر دارد.

گفت‌وگوی ویژه با کازویوشی میورای فوتبال ایران
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

به گزارش "ورزش سه " این مهاجم را با گل های زده و نزده اش به خاطر می آوریم. مهاجمی با موهایی فر و خط ریشی منحصر به فرد که معمولا او را از سایر هم تیمی هایش متمایز می کرد.

خاطرم است از یکی از دوستانم درباره بازی دوستانه استقلال جان روسا که در ورزشگاه شیرودی برگزار شد پرسیدم. 

او در جواب گفت: هر کاری که تصور کنی مومن زاده کرد. همه جا بود. خطا می گرفت، دریبل می زد، اوت می‌انداخت، شوت می زد... اما در نهایت سامره بود که در یک لحظه تنها گل بازی را به ثمر رساند و استقلال برد.

این روایت، داستان اکثر بازی‌های آن فصل استقلال با حضور این بازیکن بود. اصلا شاید به همین دلیل روی سکوهای آزادی محبوبیت زیادی داشت.

صحبت از احمد مومن زاده است، مهاجمی  خوش اخلاق و خوش انرژی، بدون نمایش که باورتان بشود یا نشود او در آستانه رسیدن به پنجمین دهه زندگی اش هنوز عطش بازی کردن دارد و بعید است فعلا دست از این فوتبال بردارد.

شاید هرکسی به جای احمد بود، پس از  تمام آن ناملایمات و ماجراهای تلخی که در استقلال تجربه کرد بعد از  اتمام قراردادش، قید فوتبال را می زد. اما احمد اراده کرد و به فولاد رفت و خودش را به بهترین وجه ممکن احیاء کرد و برای سومین مرتبه قهرمان لیگ برتر شد.

احمد مومن زاده در حال حاضر  در لیگ دو و در باشگاه گمنام "ون پارس نقش جهان"  به امید صعود به لیگ یک و در ادامه لیگ برتر بازی می کند.

مومن زاده در واقع به همه ثابت کرد که نه در حرف بلکه در عمل یک عاشق به معنای واقعی فوتبال است و در عین حال این علاقه را می‌تواند در یک گفتگوی یک ساعت به شما القا کند.

با این بازیکن که شاید بتوان او را کازویوشی میورای فوتبال ایران دانست، گفتگوی صمیمانه‌ای را ترتیب دادیم که در ادامه آن را می خوانید.

* در فوتبال زحمت زیادی کشیدم

احمد مومن زاده بازیکن سال های نه چندان دور؛ اگر بخواهم بگویم خیلی دور به نسل قبل از ما برمی‌گردد. در باشگاه های خوبی بازی کردم. در سپاهان، سایپا، استقلال و تیم های بزرگی بازی کردم و افتخارات بزرگی برای خودم و تیمم کسب کردم. زحمت زیادی در فوتبال کشیدم. شکستگی، بخیه و همه چیز داشتیم. در شغل و هنر ما این چیزها اجتناب ناپذیر است.

* در استقلال سخت گذشت اما کم کاری نکردم

شاید خیلی حوصله شنیدن حرف های من را نداشته باشند اما می‌گویم. زمانی که در استقلال بودم خیلی به من سخت گذشت؛ خیلی برای یک دقیقه آن است. خیلی فشار زیادی روی من بود و دلم می‌خواست هرطور در توانم است تلاش کنم تا خودم را ثابت کنم و کسی که بالا نشسته ناراحت از دست من از استادیوم نرود و شب موقع خواب فکر نکند اگر آن موقعیت را گل می‌کرد چه اتفاقی می‌افتاد. در همان سال خیلی از کسانی که بالا نشسته بودند می‌گفتند چرا مربی به این بازی می‌دهد. من گل نمی‌زدم اما مربی به من بازی می‌داد؛ پس یک هنری داشتم که بازی می‌کردم. آنقدری هم که باید، می‌زدم و کمک تیمم بودم. اینطور نبود که بگویم در کار و شغلم کم گذاشتم. سعی کردم هنرم را به بهترین شکل و رنگ به بیننده و کسی که من را نگاه می‌کند ارائه بدهم. تلاش خودم را کردم و سرم بالا است و به تمام افتخارات داشته و نداشته ام هم افتخار می‌کنم و دلم نمی‌خواهد حالا حالا ها از فوتبال کنار بروم. دوست دارم با نسل الان هم فوتبال بازی کنم.

* حضورم در استقلال برای برخی سنگین بود

نمی‌توانیم بگوییم حواشی و فشار باعث این اتفاقات شد چون من به خودم اطمینان و اعتماد داشتم و اجازه نمی‌دادم آن مبلغ و جنجال من را اذیت کند یا در کارم تاثیر بگذارد. مثل اینکه آمدن من برای عده ای سنگین بود و خیلی دوست نداشتند این موضوعات را ببینند و هضم آن برای برخی سنگین بود. شاید دلیل آن رقم بود و اسم احمد مومن زاده برایش بزرگ نشده بود اما این اتفاقات باعث می‌شد احمد مومن زاده برایش بزرگ شود و او نمی‌توانست این مسئله را هضم کند. کسی را قضاوت نمی‌کنم؛ شاید اینطور بود و شاید هم نبود و من اشتباه می‌کنم اما من تلاش خودم را کردم.

* افتخار می‌کنم هم‌بازی هایم آقای گل بودند

خدا را شکر می‌کنم هر فوروارد یا هافبکی کنار من بازی کرد، آقای گل بود. من خوشحالم و به این موضوع افتخار می‌کنم. اگر قرار است من گل بزنم و تیمم خوشحال شود، اگر بدانم رفیقم می‌خواهد گل بزند، به او پاس می‌دهم. من چنین آدمی هستم و به این کارم افتخار می‌کنم. اگر بخواهم اندازه دوندگی هایم را بگیرم شاید تا به حال سه دور، دور کره زمین زده‌ام.

* برای اثبات خودم تلاش کردم

من بعد از استقلال سعی کردم سال های بد خودم را جبران کنم. مثلا من ۵ یا ۱۰ بازی در استقلال اصلا خوب بازی نکردم و شاید جای دیگری موفق تر باشم. سعی من بر این بود. به فولاد رفتم و قهرمان شدیم، به سایپا رفتم و باز قهرمان شدیم. پس برای اینکه خودم را ثابت کنم کم تلاش نکرده‌ام.

* برای آقای گل ها چه کار کردید که برای من بکنید؟

گله ای از گزارشگرانی که من را "گل نزن" خطاب کردند ندارم. شاید دوست داشتند این را بگویند و دم‌شان هم گرم. شما برای آقای گل هایی که در لیگ داشتی چه کار کردی که من برای من که آقای گل نبودم بکنی؟ یک دمپایی با چهار استوک زیرش را دم مولوی رنگ کردی و گفتی بیا کفش طلا بگیر. خانه برایش خریدی؟ بیمه اش کردی؟ مگر آقای گل لیگ نشد و برای باشگاه و کشورت افتخار نیاورد؟ من آقای گل نشدم و نمی‌خواهد برایمان کاری کنید. همین که عادل فردوسی‌پور به من گفت "گل نزن" من نوکر او هم هستم؛ من عاشق او هستم و به او هم گفتم. در فیزیوتراپی با هم صحبت می‌کردیم و به او گفتم من از این موضوع ناراحت نیستم چون می‌دیدم کناری هایم گل می‌زنند و می‌گفتم اشکالی ندارد من گل نزن بمانم.

* مارکار آقاجانیان VAR ما بود

حدود ۲۲-۲۳ سال از گل حساس به ابومسلم می‌گذرد. آقای نظری دوست عزیزم را روی سکوهای ورزشگاه فولادشهر دیدم و گفت یک عذرخواهی به شما بدهکارم. گفتم من عذرخواهی تو را نمی‌خواهم، تو بزرگتر من هستی و نباید این را بگویی و هر چه باشد داور هستی. اما جالب این بود که VAR ما مارکار بود (با خنده). مارکار عالی است و حرف ندارد اما VAR بود؟

* اشکال ندارد که من را با گل نزدنم بشناسند!

خیلی سخت بود؛ من تلاشم بر این بود که تیمم موفق شود و چه بسا من باید گل بزنم، روز شاید روز گلر حریف بود. چرا ما به این موضوع این‌گونه نگاه نمی‌کنیم؟ اما به هر حال آن صحنه به وجود می‌آید که احمد مومن‌زاده خاطره‌انگیز می‌شود، تا همه احمد مومن‌زاده را بشناسند، حالا اشکال ندارد که او را یک گل نزن بشناسند (باخنده). ما آن‌جاهایی که باید گل بزنیم، زده‌ایم.

* باشگاه ون‌پارس به یک برند تبدیل شده است

الان در تیم ون پارس اصفهان در لیگ دو بازی می‌کنم، البته فعلا مصدوم هستم اما این توان از اراده می‌آید؛ چاه نفتی نیست، ولی اراده بالاست. باشگاه‌مان از سطح منهای صفر شروع کرده و ماشالله بزنم به تخته، البته چشم‌هایم شور نیست، ولی باشگاه‌مان یک رئیس دارد که فوق‌العاده فوتبالی است. از همه بگذریم، انسان بزرگی است، او استارت باشگاه ون پارس را زد و از هیچی الان کاری کرده که یک برند شود. در لیگ استان تیم‌مان قهرمان شد و به لیگ سه صعود کردیم و همان سال اول لیگ سه را هم قهرمان شدیم و الان تیم‌مان در رتبه سوم لیگ دو است. تیم‌مان با کادر عالی‌اش فوق‌العاده است.

* مطمئن باشید که قطب سوم فوتبال اصفهان شکل گرفته است

قول می‌دهم که روزهای بسیار قشنگ‌تری با این تیم در راه است؛ قطب سوم فوتبال اصفهان شکل گرفته، من تیم‌های دیگر اصفهان را در سالیان گذشته دیده بودم مثل پلی‌اکریل که آمده بودند که بمانند اما نماندند، من برای آن تیم هم بازی کردم. آن تیم شاید حتی الان کارخانه‌اش هم نباشد، چه فوتبالیست‌هایی هم آن تیم داشت. اما در حال حاضر ون‌پارس 4-5 بازی دیگر تا پایان لیگ دو دارد، امیدوارم که قهرمان شود و زحمات این مرد نازنین هدر نرود. اگر بتوانیم صدر جدول را بگیریم، خیلی خوب است.

* اگر در بازی‌ای من اخراج نشدم، باید تعجب کنید

من اگر محروم نشوم و در بازی‌ای اخراج نشوم باید تعجب کنید، اصلا کارت قرمز نگیرم خوابم نمی‌برد! فوتبال شطرنج و پینگ‌پنگ نیست، جنگ، دعوا، تاکتیک، اعصاب خرد شده، ضربان بالا، این‌ها در فوتبال است و همه این‌ها هم پیش می‌آید و نمی‌توانم این مسائل را جدا از فوتبال امروز بدانم. یک نفر گفت چرا خارجی‌ها دعوا نمی‌کنند اما ما همیشه اعصاب‌مان خرد است، من هم جواب دادم که آن بازیکن خارجی چون صفرهای حسابش خیلی زیاد است. صفرها را در حساب ما هم بگذارید، ما هم مشکلی نداریم.

* من حتی ترقه نقل و انتقالات هم نبودم، چه برسد به بمب

سر نخواستن من همیشه دعواست؛ لطف شماست که من شاه‌ماهی نقل و انتقالات شدم چون رسانه‌ها هستند که این اخبار را به کسانی که شنونده و بیننده فوتبال هستند می‌رسانند. من حتی ترقه هم نیستم چه برسد به این‌که بخواهم بمب نقل و انتقالات بوده باشم (باخنده). حالا ما استقلال آمدیم، ماجرای آن را ول می‌کنید؟ (باخنده) من به استقلال آمدم و دیگر آن جعبه سیاه هم گم شده و فکر می‌کنم نوار آن هم داخلش نباشد، قصه انتقال من به استقلال را ول کنید، ما به استقلال آمدیم و رفتیم و تمام شد و رفت.

* باشگاه سپاهان بدون‌اطلاع من رضایت‌نامه به مقصد پرسپولیس صادر کرد

من اصلاً کاری به کسی ندارم و هر کسی هر چه گفته برای خودش گفته است، من قرار بود از باشگاه سپاهان بیایم و با این دو باشگاه مذاکره کنم و ببینیم که با کدامیک به نتیجه می‌رسیم و کدامیک از آن‌ها به باشگاه سپاهان پول بیشتری می‌دهند نه احمد مومن‌زاده. اصلاً خاطرم نیست که در آن برهه چه کسی مدیرعامل سپاهان بود، اما باشگاه سپاهان قبل از این‌که با من مذاکره کند، رضایت‌نامه‌ام را به پرسپولیس داده بود. من اصلاً الان بحثم استقلال و پرسپولیس نیست.

* رنگ برای رژ لب است اما هنر من چیز دیگری است!

پدرم گفت سعی کن در زندگی مثل مرده‌شور باشی، گفت سعی کن کاری نداشته باشی که طرف به بهشت می‌رود یا جهنم، تو کار خودت را انجام بده. آبی، قرمز، بنفش، سرخ و ... این‌ها برای رژ لب است، به درد من نمی‌خورد و من کار خودم را می‌کنم. هنر من چیز دیگری است، هر کسی می‌خواهد چیزی بگوید، قضاوت خودش است. باشگاه سپاهان رضایت‌نامه را به پرسپولیس داد و من خیلی ناراحت شدم، چون بدون اجازه و صحبت و البته مشورت با من بود. حداقل باید به من می‌گفتند که ما با پرسپولیس صحبت کردیم و شما به آن تیم برو. ولش کنید، بیشتر صحبت نکنیم بهتر است (باخنده).

* همه تلاشم را برای رضایت هواداران استقلال کردم

جای هواداران استقلال در قلب من است؛ آن کسی که بالا می‌نشیند، بیکار نیست، هر شغلی شما بگویید روی سکوها هست. من عاشق تماشاگران هستم و از صمیم قلب برایشان بازی کردم، سعی کردم هنرم را جوری پیاده کنم که هوادار لذت ببرد. هوادار بر سر من منت گذاشت که شاید بابت آن موقعیت‌هایی که از دست دادم از من ناراحت شده باشند و از آن‌ها عذرخواهی می‌کنم. من تلاش خودم را کردم، هر کاری که کردم برای شاد کردن دل آن‌ها بود. دوست داشتم آن‌ها که می‌خواهند به خانه بروند، بگویند استقلال تیم من برده است. من برای هوادار این‌کار را کردم و تلاشم را تا جایی که در توانم بوده انجام دادم.

* سال‌هاست که دیگر فوتبال نمی‌بینم!

باور کنید که این روزها فوتبال نمی‌بینم؛ من زمانی‌که نمی‌دانم چند سال پیش بود، گواردیولا سه‌گانه را که گرفت، دیگر فوتبال نگاه نکردم! سعی کردم از فوتبال همین در ذهن من بماند، اگر ما می‌خواهیم روزی شود که فوتبال بازی کنیم، متاسفانه فوتبال ما دهان‌ها در آن خیلی کار می‌کند، ای کاش مغزها بیشتر در آنجا کار می‌کرد. من امیدوارم که نه امسال، اما بیاییم بزرگ‌تر فکر کنیم که ما فرا مرزی قهرمان شویم. چرا ما باید همیشه دنبال جام هزار تومانی که نمی‌دانم از فلان میدان می‌خرند باشیم؟ ما کی می‌خواهیم بزرگ شویم؟

* ای کاش دهان‌ها بیشتر بسته شود و مغزها بیشتر کار کند

بیاییم و جام آسیایی به دست بیاوریم، چرا ما هنوز داریم با هم جنگ می‌کنیم؟ در این شرایط اگر دهان‌ها را بیشتر ببندیم و مغزها را بیشتر باز کنیم و بیشتر عمل کنیم، اصلا قهرمانی آسیا دور از دسترس نیست. یک مثال والیبالی بزنم چون عاشق والیبال هستم، یک زمانی والیبال ما بازی می‌کرد و می‌رفتیم که یک ست از ژاپن بگیریم اما حالا والیبال‌مان را به جایی رسانده‌ایم که در المپیک روی سکو می‌خواهیم برویم.

* قهرمانی در خون ما ایرانی‌هاست، باید قهرمانی آسیا کسب کنیم

چرا ما در فوتبال‌مان نمی‌توانیم این کار را کنیم؟ می‌شود، از ایرانی جماعت هر کاری بر می‌آید، قهرمانی در خون ایرانی است، قهرمانی در خون تک تک ما است. چرا ما هی دنبال این جام صد تومانی‌ها هستیم، خب برویم جام قهرمانی آسیایی کسب کنیم اگر هنر داریم، آقای فدراسیون‌ها، آقای باشگاه‌ها.

* فولاد یکی از تیم‌های مورد علاقه من است

من فولاد را خیلی دوست دارم و با این تیم سوم شدم، قهرمان شدم، جام بالای سر بردم، واقعا دوستش دارم و باشگاه خیلی خوبی است؛ در آن مقطع فولاد 5-6 بازیکن امید داشت که در تیم بزرگسالان بازی می‌کردند، خیلی بازیکنان خوبی داشت. مربی تیم‌مان هم آقای فرانچیچ بود و بعد از اون هم آقای بگوویچ آمد.

* شما تلاش‌تان را کنید چرا داور را بهانه می‌کنید؟

امیدوار هستم که استقلال قهرمان لیگ شود، اصلا به فکر نیست بلکه هر تیمی که تلاش کند می‌تواند قهرمانی به دست آورد؛ می‌گویند که داور فلان و بیسار، اما آقا این داور 40-50 سال است که داور بوده، شما 5 گل بزنید و داور 2 گل را اشتباه کند، شما 6 گل بزنید و داور 4 گل را اشتباه سوت بزند، چرا هی دنبال داور می‌گردید؟ به خدا که دنبال زیر بغل مار می‌گردیم (باخنده).

* در فوتبال ایران هر چه بالاتر می‌آییم، کار سخت‌تر می‌شود

خیلی کارمان سخت است، هر چه بالاتر می‌رویم کارمان به جای این‌که راحت‌تر شود سخت‌تر می‌شود؛ لیگ دو واقعا سخت است، ولی تیم ما واقعا مهره‌های خیلی خوبی دارد. مربی داریم که دید بازی نسبت به همه موضوعات دارد و آقای جهانگیری از لحاظ تاکتیکی فوق‌العاده به‌روز است. من اصلا خودم را عضو باشگاه نمی‌دانم بلکه من دوست آقای تحسیری (مدیرعامل ون‌پارس) هستم و خودم را در باشگاه این‌گونه می‌بینم. هر تلاشی از دستم بر بیاید، انجام می‌دهم، اگر قرار باشد بازی کنم، بازی می‌کنم و هر کار دیگری هم که باشد و بتوانم انجام می‌دهم. چون او را دوست دارم و می‌دانم چه آدمی است و واقعا دارد با خلوص نیت کار می‌کند. خیلی از آدم‌ها آمدند و رفتند و همه دیده‌اند، ما الان تیم امیدمان هم توانسته قهرمان شود؛ یعنی کار باشگاه از پایه در حال انجام است. ما اگر قرار باشد کاری را انجام بدهیم، درست انجام می‌دهیم (باخنده).

* افتخار می‌کنم در تیم ملی پشت دایی و عزیزی ماندم

افتخار من این است که پشت سر علی دایی و خداداد عزیزی و ... بوده‌ام؛ همین برای من کافی است. پیراهن تمرینی تیم ملی برای من کافی است، خیلی بیشتر از 4-5 بار به تیم ملی دعوت شده‌ام. آنقدر که تیم ملی دعوت شدم، عروسی دعوت نشده‌ام (باخنده).

* من دیگر پیشکسوت شده‌ام و نمی‌توانم واقعا در زمین بد بازی کنم

قرار بود بازی پیشکسوتان سپاهان و ون پارس در مرحله فینال برگزار شود، بالاخره باشگاه سپاهان باشگاه بزرگی است؛ قرار بود که من هم بازی کنم، سال قبل هم ما توانسته بودیم که ذوب‌آهن را ببریم و قهرمان شویم. بازی پارسال در زمین عالی فولادشهر بود، اما سال بعدی گفتند که ون پارس تیم خوبی است و ما را می‌برد برای همین بگذارید که در زمین خراب بازی را برگزار کنیم! من یک بازی در آنجا کردم و با احترامی که برای آقای تحسیری و باشگاه ون پارس قائلم، گفتم که لطفا خواهش می‌کنم اگر می‌خواهید اینجا بازی کنید، من دیگر نمی‌آیم. من یک پیشکسوت هستم، سن من بالاست، از من گذشته است، چون من یک مصدومیت اینجا بدهم، تا بخواهم خودم را درست کنم برق می‌رود، واقعا دیگر از ما گذشته است. ما شب دندان مصنوعی‌هایمان را در لیوان می‌گذاریم، لطفا ول‌مان کنید (باخنده)، چرا باید در این زمین بازی کنیم؟ گفتند نه باید بیایید و در این زمین بازی کنید.

* ما آنقدر جام برده‌ایم که دیگر پشت بازو در آورده‌ایم!

برای پیشکسوت که نباید «باید» وجود داشته باشد، شما مگر نمی‌گویید پیشکسوت، پس باید جایگاه او را حفظ کنید. چرا می‌گوییم که باید از تختی تقلید کنیم و به پیشکسوت احترام بگذاریم، اما خودتان به پیشکسوت احترام نمی‌گذارید، ما گفتیم بازی را در یک زمین خوب بگذارید و ما هم می‌آییم و بازی می‌کنیم. درخواست بدی گفتیم؟ ذوب‌آهن به ما احترام گذاشت و خودش و ما را بالا برد و برای خودش احترام قائل بود، گفت در زمین خوب بازی کنیم تا احترام پیشکسوت حفظ شود. برد و باخت برای ما مهم نیست، به قول یکی که می‌گفت ما آنقدر جام بالای سر بردیم که دیگر پشت بازو در آورده‌ایم (باخنده). ما که دیگر دنبال این چیزها نیستیم، بازی برگزار شد و خود سپاهانی‌ها دو تیم کردند و بازی کردند اما ما بازی نکردیم. جالب این است که دوم شدند.

* موفقیت دوست من، باعث افتخار من است

اگر استقلال قهرمان شود بخاطر پیشرفت دوستم حاضرم به استادیوم بروم. کاری به اشخاص ندارم و هر کسی باشد دوست دارم موفق شود؛ هر کسی از نسل من و دوست من است و کنارم فوتبال بازی کرده، دوست دارم موفق شود. مهدی هاشمی نسب الان در فولاد کار می‌کند و عاشق این هستم موفق باشد. بعد از هر بازی چه برد و چه باخت با هم حال و احوال می‌کنیم. ما دوست هستیم و بردن او برای من افتخار است. او ببرد و قهرمان شود افتخارش برای من است.

* امکانات فراهم کنید و بعد انتظار فوتبال اروپایی داشته باشید

خیلی از دوستان می‌گویند چرا فوتبال ما مثل اروپایی ها نیست. شما حساب، خانه و زندگی افراد را درست کن و فکرش را راحت کن بعد از او انتظار داشته باش. ما هنوز زمین نداریم. من تیم ملی جوانان بودم و هنوز بزرگتر ما بزرگتر از خیابان رد می‌کرد و می‌گفتند ما زمین نداریم. هنوز زمین نداریم؟ خسته نباشیم.

* فشار کهکشانی روی هاشمی نسب بود

بعضی وقت ها دوست دارم بازی های آن دوره را نگاه کنم. روی مهدی [هاشمی نسب] فشار زیادی بود. به او در خیابان زنگ زدم و گفتم دنبالت می‌آیم. دنبال او که رفتم من را ندید؛ می‌خواستیم برای دربی به اردو بیاییم و با وجود اینکه دو روز قبل از دربی بود، حواسش پرت بود و فکر و ذهنش پیش بازی بود. تا پیش از بازی نمی‌دانستیم در ترکیب است و وقتی در رختکن ارنج را خواندند فهمیدیم به عنوان فوروارد و در کنار من است. این برای من افتخار است. یک هد در نیمه اول زد که گل نشد. در حال گرم کردن بودیم صدا به صدا نمی‌رسید. در دقیقه پنج بازی گلویمان شروع به سوزش کرد‌. در آن لحظه روی مهدی واقعا فشار کهکشانی بود. شما فکر کن با آن فشار به استقلال بیایی و بخواهی همه دهان ها را ببندی. مهدی وقتی به رختکن آمد قلبش از سینه بیرون می‌زد. سعی کردیم او را آرام کنیم. تیم پرسپولیس خیلی خوب بود و رد شدن از دیوار چین راحت تر از آنها بود‌.

* می‌خواهیم ون پارس را فرا مرزی کنیم

تشکر ویژه از آقای تحسیری عزیز دارم که قطب دیگری را در فوتبال ایجاد کرده است. مطمئن باشید سال های بعد از ون پارس خواهید شنید. این باشگاهی نیست که همینطوری به وجود بیاید و همینطوری کار را کنار بگذارد. این تیم کاملا حرفه ای عمل می‌کند. ما می‌خواهیم این باشگاه به قله فوتبال ایران برسد و فرا مرزی شود. هدف ما این است و امیدواریم که دوستان به ما کمک کنند. ما اول کار هستیم و دوست داریم تیم ون پارس به نقطه های بالای فوتبال آسیایی برسد. کار خیلی سختی داریم چون سختی های فوتبال را دیده‌ایم و چشیده‌ایم.

* سخن پایانی؟

یک تشکر ویژه از شما دارم. واقعا از رسانه های عزیز ممنونم که می‌بینم تلاش مضاعفی دارند‌ که خبر ها را با هر رنگی به کسانی که خواهان آن هستند برسانند.