امیرحسین صدر و نگاه او به بازگشت عالی سیتی به سرکردگی گوندوگان و قهرمانی پریمیر لیگ ...

تسخیر بهشت؛ حتی اگر شده با ضد فوتبال!
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

همگی خسته نباشید. احتمالا امروز حتی طرفداران بی طرف نیز، از فرط هیجان روح خسته ای دارند و جسمی کوفته. از طرفداران سیتی و لیورپول نمی گویم. حتم داشته باشید نیمی از هواداران هر دو تیم در اقصی نقاط جهان امروز به بهانه بیماری، سر کارهای خود حاضر نشده اند. 

 دنیای دیوانه دیوانه دیوانه فوتبال، حماسه تلخ و شیرین دیگری برای یکایک آنها به‌جای گذارد که "هرگز و هرگز" فراموش نخواهند کرد. هیچ‌یک از ما فراموش نخواهیم کرد. جناح و احساس ما اهمیتی ندارد. سرزنده یا سرشکسته، شاهد واقعه فوتبالی بی مانند دیگری بودیم که از جعبه سحر انگیز و جادویی فوتبال انگلیس چون آتشفشانی، ناگهانی و غیرمنتظره فوران کرد. همه معجزات گذشته را در مسیر خود ذوب کرد و ما شیفتگان یک به یک جزغاله شدیم. 

استادیوم اتحاد، شهر پمپی Pompei بود که تمامی ساکنان خود را در ٥ دقیقه سوزاند! 

همه را.

*همین دیروز بود که از "سرخیو آگوئرو" و "روبرتو مانچینی" و دیدار حیاتی روز پایانی ١٠ فصل پیش و قهرمانی بی همتای سیتی حرف می زدیم. از دو گل پیروزی در دقایق ٩١ و ٩٤ و قهرمانی گفتیم. از قصه ای که از دل داستان های خیالی کهن برخاسته است.

امروز نیز قصه بر همان منوال است. بار دیگر" سیتی" با اسامی متفاوت دیگری چون  "گوندوگان" و "گواردیولا" به قهرمانی خارق العاده دیگری دست یافت. دهان همه فوتبالدوستان و فوتبال نویسان و دست اندرکاران فوتبالی و هر آن کس که به نوعی با دنیای آن رابطه دارد تماما گشوده مانده است.

حرفی نیست؛ حیرت انگیز بود.

"گوندوگان" می‌گوید: بعد از برد ١-٤ در مقابل بروژ بلژیک، گواردیولا در رختکن با عصبانیت به بازیکنان گفت: "دیگر نمی توانم این کار را انجام دهم"! ما متعجب شدیم و زمزمه ها در مورد آینده تیم میان بازیکنان بالا گرفت. روش و رویکرد او به بازی‌ها ممکن است هر از گاهی تغییر کند ولی اصول گواردیولا ثابت می ماند. او هنوز شدیدا هیجان زده می شود و همچنان در رختکن «مثل یک شیر» می غرد"

امروز بعد از وقایع دیشب خوب می فهمیم، جمله "دیگر نمی توانم" گواردیولا چه مفهومی دارد. فشار بی حد آنچه دیشب شاهد آن بودیم خارج از پذیرش و تحمل آدم های معمولی است اما "شیر" با تجربه با بهترین تعویض تاریخ لیگ برتر، قهرمانی که تا ٧٥ دقیقه از کف رفته بود از دستان کلوپ و لیورپول قاپ زد.

همه فصل و همه دیدارهای رفت و برگشت به نتیجه پیروزی یک دیدار خلاصه شده بود. در یک کامبک بسیار غیرمعقول تمامی معادلات را بر هم زد و تغییر ٢-٠ به ٢-٣ استون ویلا را شکست داد تا تیم پپ گواردیولا در ٨ دقیقه به پایان همه فصل به عنوان قهرمانی بوسه زد. استادیوم اتحاد سرخوشانه منهدم شد و پیروزی ١-٣ لیورپول مقابل وولوز بیهوده و بی حاصل. مثل همیشه سیتی هیچگاه نیمه کاره  رقابت را رها نکرد. نه در آخرین روز فصل، نه وقتی که عنوان قهرمانی لیگ در خطر نابودی است.

*پپ گواردیولا یک هفته قبل پیش بینی کرد: "اگر ما برنده نشویم، لیورپول لیگ را خواهد برد."، حق با او بود.

لیورپول به وظیفه خود عمل کرد. استیون جرارد نیز نقش خود را انجام داد، کوتینیو نیز. و استون ویلا برتری خود را در اتحاد با ٢ گل تحکیم کرد. و منچستر سیتی؟ 

به نظر می رسید آنها شانس خود را به باد داده اند. دوباره. سیتی به مدت ٧٥ دقیقه ضعیف‌ترین عملکرد فصل خود را در خانه به نمایش گذاشت.

پس از یاس و ناامیدی ناشی از شکست مقابل رئال مادرید، در نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا، در دو بازی کاملا کلاسیک اروپایی، سیتی در لیگ داخلی، مسیری را پی گرفته  بود که "هرگز" هیچ تیمی در صدر جدول و در آخرین روز به آن وادی پای نگذاشته بود. اولین تیمی که می رفت تا در آخرین روز، قهرمانی را به عنوان تیم صدر نشین هدیه رقیب جنگاور خود کند. دست و پا بسته و تسلیم، جایی که خوش بینان بی منطق هم دست های خود را با قبول شکست بالا گرفته بودند.

اما در چند دقیقه  یکی از بهترین بازگشت و کامبک های تمامی دوران های لیگ به‌وقوع پیوست. بزرگتر از آن لحظه آگوئرو؟ احتمالاً. شاید. هر طور که ببینیم راه برگشت خیلی سخت و غیرممکن به‌نظر می رسید. کوئینز پارک رنجرز در آن روز ده نفر بازی می کرد. و  تیم ضعیفی بود. در مقابل، ویلا بهتر و خطرناک تر بود. این تیم اسطوره های سابق لیورپول را در خدمت داشت که در تمام هفته گذشته با امید و دعای مرسی ساید شب را به صبح رساندند. زمانیکه ویلا با گل زیبای کوتینیوی برزیلی بازی را ٢ صفر کرد تنها ٢١ دقیقه وقت مانده بود. و سیتی به سه گل نیاز داشت. سیتی در قعر چاه بود.

در این اثنا لیورپول هم در گودال افتاده بود. دقیقه ٢ وولوز گل زده بود. و لیورپول هم شدیدا ٢ گل می خواست. اما قرار این بود. قرمزها گل هایشان را می زنند. در نهایت ٣ تا هم زدند. بله، پیش بینی گواردیولا درست بود. سیتی باید برنده می شد. اما سیتی واقعا مانند سیتی بازی نمی کرد، مانند برنده ها، چه برسد به قهرمانان.

ولی در حالیکه فقط ١٥ دقیقه باقی مانده بود، سیتی ناگهان غرشی کرد، و از این مصیبت بیدار شد. تصور فصلی بدون جام و تماشای کسب چهارگانه لیورپول غیرممکن بود. کوه همیشه آماده انفجار، نهیبی زد. گوندوگان یک دقیقه قبل از گل کوتینیو به‌جای برناردو سیلوا وارد زمین شد. در بدترین زمان ممکن و احتمالاً برای آخرین بازی. گوندوگان آمد و میراثی پاک نشدنی چون آگوئرو در تاریخ سیتی و فوتبال انگلستان از خود به‌جای گذاشت. معجزه کرد و بی آنکه بخواهد افسانه شد.

به طور باورنکردنی و برابر چشمان بهت زده همه فوتبالدوستان جهان، سیتی در فاصله ٥ دقیقه سه گل به ثمر رساند، در حالیکه ٧٦ دقیقه پیش از آن به هیچ وجهه چنین سناریویی به ذهن هیچکس خطور نمی کرد. 

*بدنیست به یک مورد اشاره کنم؛ در میان یکی از صدها سایت آمار و آنالیز فوتبال به آن برخورد کردم. شاید باور نکنید اما سیتی برای اولین بار است که بعد از دیدار ٢٨ فوریه سال ٢٠٠٥ مقابل نوریچ، زمانیکه ٢-٠ در دیداری عقب بود قادر به جبران گل های خورده و تغییر نتیجه بازی به سود خود شده است. در آن زمان سیتی باشگاه متفاوتی بود. مدت زیادی نبود از دسته سوم و دوم و اول به لیگ برتر رسیده بود. در ترکیب تیم جوی بارتون، بن تاچر و ریچارد دان حضور داشتند. و از کسب مقام هشتم بسیار خوشحال بودند. هنوز هیچ کس نام شیخ منصور را نشنیده بود. 

* آخرین مردی که در آخرین روز فصل و در آخرین ثانیه ها، سیتی را به این شکل استثنایی تحت تأثیر قرار داد، غول تازه واردی را در لیگ انگلستان خلق کرد و همه چیز برای همیشه زیر و رو شد. او  اکنون مجسمه ای بیرون از زمین و در جلوی استادیوم اتحاد دارد. حتم دارم روزی یکی از همین نسل در کنارش قرار خواهد گرفت. ایلکای گوندوگان، ترک نسب آلمانی.

او گل اول و سوم را به ثمر رساند. همه مهم بودند، اما پس از اولین گل او، همه فوتبالی ها و حتی لیورپولی ها ناگهان سیل مذاب و گداخته آتش را بر اندام خود احساس کردند. از آن به بعد همه می دانستیم، چهارگانه به آتش کشیده شده و گواردیولا بعد از فرگوسن، ونگر و مورینیو را کنار خواهد زد و در مکان پرافتخار دوم در کسب لیگ برتر خواهد نشست و سیتی ششمین عنوان لیگ برتر را تصاحب خواهد کرد. 

*شرحی بر شانزده دقیقه 

گوندوگان آمد و در ١٦ دقیقه کنترل توپ و بازی را در اختیار گرفت و تا زمانی که سیتی قهرمان لیگ شد، سراسیمه و بی انقطاع ادامه داد.

اولین گل در دقیقه ٧٦. رحیم استرلینگ، مانند گوندوگان، یک تعویض دیگر در نیمه دوم، چیزی را ارائه داد که سیتی در تمام بازی از دست داده بود: یک سانتر خوب و زود هنگام. سیتی اغلب اوقات و با تأخیر بسیار، دائما در جستجوی "آن" پاس عالی و کامل بود. و این به ویلا به‌راحتی فرصتی برای سازماندهی می داد. اگرچه ویلای جرارد تمام بازی را سازماندهی کرده بود. در واقع عالی و تحسین برانگیز و با کنترل کامل دفاع کرده بودند. استرلینگ آنها را تحت فشار قرار داد. توپ را از سمت راست ارسال کرد و گوندوگان در تیرک دوم دروازه با سر به توپ ضربه زد. 

سکوت عصبی و غم‌انگیزی در هر دو بازی سیتی و لیورپول به وجود آمده بود، غول ها هم از نفس افتاده بودند. اما گل اول گوندوگان غرش و نفس تماشاگران را جایگزین موسیقی متن سکوت دقایق پیش کرد. تنها سه دقیقه بعد، سیتی مساوی کرد. "رودری" قرار است سنگ دفاعی سیتی در خط هافبک باشد، اما سبک گواردیولا از همه می خواهد بدون توجه به موقعیتشان، در حمله و هجوم شرکت کنند. وقتی توپ در خارج از محوطه به رودری داده شد، او به خوبی و خونسردی و از ٢٠ متری توپ را وارد دروازه رابین اولسن، دروازه بان ویلا کرد. شاید اصلا به همین دلیل است که گواردیولا نیاز مبرمی به شرکت در مناقصه دکلان رایس احساس نمی کند.٢-٢. 

با این حال، این نتیجه برای سیتی کافی نبود. سیتی یک امتیاز داشت، و لیورپول نیز. اگر لیورپول یک امتیاز را به ٣ تبدیل می کرد، عنوان مال آنها بود. اگر سیتی گل سوم را  می‌زد، لیورپول می‌توانست ده گل بزند و باز هم ذره ای تغییر در تعیین قهرمان نداشته باشد. به این ترتیب، در هشت دقیقه پایانی، بزرگترین گل فصل سیتی دنیای فوتبال را ذوب کرد.

کوین دی بروینه  از باورش هایش دست برنداشت، این بهترین بازی او نبود، اما هرگز  از تلاش بی امان دست نکشید. او با آخرین قطره انرژی خود توپ را در اختیار  در آورد. پس از تصاحب توپ سپس گوندوگان را دید که دوباره در پشت تیر دوم کمین کرده بود. گوندوگان سانتر طلایی او را تبدیل به الماس  کرد. خیلی دیر شده بود ولی این فوتبالی بود که سیتی همیشه قادر به ارائه آن است. بالینی، سبک و ساده، از نظر فنی عالی، و بسیار موثر و کشنده. این فوتبال قهرمانان بود. 

جالب اینکه سیتی در وقت اضافی در تمام دقایق توپ را در گوشه‌های زمین نگه داشت تا چیزی به قضا و قدر سپرده نشود. کمی ضد فوتبال که برای قهرمانی لازم بود؛ چیزی ضروری آنچنان که گواردیولا بازهم در وصف تلخی حذف مادرید به آن اشاره کرد. آنها این جدیت و شاید چرک بازی را در برنابئو هم نیاز داشتند. 

بعد از گل سوم و آن شش دقیقه سحر آمیز، موسیقی متن ونجلیس به گوش می رسید و سیتی و گواردیولا و گوندگان بهشت را به تسخیر خود در آورده بودند. آبی آسمانی همه جا به پرواز در آمده بود و قرمزهای لیورپول برابر دروازه های بسته بهشت چمباتمه زده بودند.

تبریک و خسته نباشید به آبی های آسمانی. آن بازگشت و آن شش دقیقه مستحق پیروزی در ماراتون بی پایان با لیورپول قدرتمند بود.  

یادمان باشد سیتی دروازه های بهشت فوتبال را به روی شیفتگان آن گشود.