حجت‌الاسلام مهدوی‌زادگان معتقد است احمدی نژاد در جریان فعالیت‌های انتخاباتی ۱۴۰۰، علیرغم میل باطنی، همسو با کاندیدای مورد حمایت دولت مستقر موضع گیری می‌کند و در نتیجه، مدافع وضعیت موجود خواهد بود.

سناریوی بدون بازگشت احمدی نژاد؛ دفاع از وضع موجود
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، حجت‌الاسلام داود مهدوی‌زادگان استاد حوزه و دانشگاه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی تحت عنوان "سناریوی بدون بازگشت احمدی نژاد" نوشت که اکنون همان جریان انقلابی که توسط دولت روحانی به شدت به حاشیه رانده شده است، در انتخابات سیزدهم ریاست جمهوری وارد صحنه شده است، ولی بدون احمدی نژاد. بلکه رهبری جریان بر عهده کسی گذاشته شده که سودای قدرت و سیاست بازی را ندارد بلکه دغدغه خدمت و ایران قوی را دارد. لذا این امر، موجب خواهد شد که احمدی نژاد در جریان فعالیت‌های انتخاباتی 1400، علیرغم میل باطنی، همسو با کاندیدای مورد حمایت دولت مستقر موضع گیری کند و در نتیجه، مدافع وضعیت موجود باشد.

متن یادداشت آقای مهدوی‌زادگان به شرح زیر است: 

احمدی نژاد، رئیس دو دولت نهم و دهم ( 1384- 1392 ) از جهت اقتدار طلبی با چند رئیس دولت سه دهه اخیر، تفاوت چندانی ندارد. همه آنها همواره سودای بازگشت به قدرت را داشته و دارند. چنانکه هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی و میر حسین موسوی، در چند دوره اخیر انتخابات ریاست جمهوری، برای تصاحب قدرت خیز برداشتند و بعضاً مانند میر حسین تا رسیدن به مقصود شهرآشوبی بر پا کرد.

احمدی نژاد هم مانند آنان خیزهای قدرت ستانی را دارد. اما بطور طبیعی برای چنین اقدامی به سناریو و برنامه عملیاتی نیاز است و این امر، مقتضای دنیای جدید است که بدون داشتن سناریوی بازگشت به قدرت، کار پیش نخواهد رفت. به عقیده نگارنده ارزش مطالعه پدیده احمدی نژاد در همین سناریوی بازگشت به قدرت او است. صحنه آرایی ها و طرح ریزی‌های احمدی نژاد برای بازگشت مجدد به قدرت، چگونه بوده است؟ و آیا او در عملیاتی کردن آن تا چه اندازه موفق بوده است؟ به نظر می‌رسد که صحنه آرایی و طرح‌ریزی احمدی نژاد عقیم و ناموفق بوده است و می‌توان درباره وی از سناریو بدون بازگشت یاد کرد.

احمدی‌نژاد فاقد شخصیت کاریزما است ولی سیاستمداری با هوش و پر توان و سخت‌کوش و آشنا به بازی‌های سیاسی است. این ویژگی‌ها ظرفیتی از توانایی نفوذ و حضور در حوزه سیاست را در وی مهیا ساخته است. چنانکه احمدی نژاد با چنین ظرفیتی توانست در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 بر سیاستمدار  کهنه کاری چون هاشمی رفسنجانی فائق آید و قدرت را تصاحب کند. اما این پیروزی تماما از آن توانایی‌های فردی احمدی نژاد نبود بلکه بخشی از آن مربوط به نا رضایتی مردم از دولت مستقر (خاتمی) و خاطره تلخ از بحران اقتصادی دولت هاشمی و بخش دیگر آن مربوط به تلاش گسترده نیروهای انقلابی در معرفی احمدی نژاد به عنوان کسی که می‌تواند دولت انقلابی شهید رجایی را احیا کند، بود.

چنانکه تقریبا چنین دولتی هم بویژه در دوره اول آن، پدید آمد و مردم بعد چندین دوره، شاهد روی کار آمدن دولتی خدمت گذار بودند و طعم توسعه و پیشرفت را حتی در روستاها و مناطق دور افتاده تا حدودی چشیدند. لذا اگر همچنان در بخشی از اقشار اجتماعی، اقبالی نسبت به او دیده می‌شود، ریشه در خاطره خوش آن زمان دارد. اگرچه روشنفکران و جریان اصلاح طلب از وی نفرت خاصی پیدا کرده بودند ولی این نفرت عمدتاً جنبه ایدئولوژیکی داشته است و ربطی به کارآمدی دولت احمدی نژاد ندارد.

احمدی نژاد سال 88 با عبور از فتنه‌ای بزرگ که تماماً مدیون تدبیر حکیمانه ولی فقیه و فعالیت نیروهای انقلابی در نا کام گذاشتن زیاده خواهی و قانون شکنی جریان حامی میرحسین موسوی بود، توانست دولت دهم را تشکیل دهد. کم کم با سپری شدن ماه‌های اولیه دولت دهم، ذهنیت سناریوی بازگشت به قدرت در احمدی نژاد شکل می‌گیرد. اما برای این طرح‌ریزی، باید پیش تر، پاسخ دو پرسش مهم  معلوم گردد. نخست اینکه، شرایط مطلوب و زمینه ساز برای بازگشت چیست؟

دوم اینکه، رقیب اصلی در آینده، کدام جریان یا گروه سیاسی می تواند باشد؟ پاسخ پرسش اول تقریبا بر همگان روشن است. همواره نا کار آمدی دولت مستقر، زمینه و بستر مناسبی را برای کاندیدای معترض و منتقد وضعیت موجود پدید می آورد. طبیعی است که مردم به رقیب دولت کارآمد اقبالی نشان نمی دهند. پس، صورت مساله این است که اگر دولت جایگزین احمدی نژاد نا کارآمد ظاهر شود و وضعیت موجود را به شدت بحرانی سازد؛ آن وقت، خواست مردمی برای بازگشت دولت پیشین - در اینجا احمدی نژاد - که مردم خاطره خوبی از آن دارند، افزایش می‌یابد.

با روشن شدن پاسخ مساله اول، حتما چنین حدس زده می‌شود که رقیب اصلی احمدی نژاد جریان سیاسی حامی دولت جایگزین - در اینجا، اصلاح طلبان - خواهد بود. حال آنکه چنین حدسی غلط است. کاندیدای حامی دولت ناکارآمد قادر به رقابت با دولت کارامد نیست. پس، رقیب اصلی احمدی نژاد، چه کسی می‌تواند باشد؟ پاسخ خیلی روشن است، رقیب اصلی او در آینده خود دولت احمدی‌نژاد است. چون کارآمدی دولت او بر مردم ثابت شده است. احمدی نژاد خوب می‌داند که موفقیت دولت اش فقط بخاطر کاردانی شخص او نیست بلکه مجموعه دولت مردان و نیروهای انقلابی پشتیبان در این کارآمدی نقش داشته‌اند. از این رو، یکی از همین دولت مردان می‌تواند سکاندار دولت دهم شود و مردم هم به او اقبال نشان می‌دهند چون او را منسوب به دولتی کارآمد می‌دانند. در نتیجه دیگر معلوم نیست که احمدی نژاد بتواند دولت دوازدهم را تصاحب کند زیرا با رقیبی از جنس دولت خود مواجه خواهد بود.

بدین ترتیب، می‌بایست دو اقدام اساسی انجام شود. نخست اینکه راه برای استمرار دولت احمدی نژادی بسته شود. یعنی دولت یازدهم از جنس دولت احمدی نژادی نباشد. اقدام دوم این است که دولتی نا کارآمد روی کار بیاید. تنها در این فرض است که احمدی نژاد می تواند به بازگشت به قدرت و تصاحب دولت دوازدهم امیدوار بماند.

دو اقدام یاد شده، مفروضات سناریوی احمدی نژاد است و با یک حرکت، محقق می شود. باید کار را متوقف کرد و نا رضایتی عمومی از عملکرد دولت بوجود آورد. به عبارت دیگر، باید خود زنی کرد تا دولتی کارآمد به دولتی ناکارآمد تبدیل یا جلوه داده شود تا چشم‌های امیدوار از آن، روی برگردانند و آقای احمدی نژاد در دو سال آخر دولت دهم همین هدف را در پیش گرفت. همگان به این امر معترفند که تجربه دولت احمدی نژاد به دو بخش شش و دو سال تقسیم می شود. دو سال آخر به یکباره موج نارضایتی مردمی از دولت احمدی نژاد بالا گرفت.

بدین ترتیب، دیگر کسی از جنس دولت نهم و دهم قادر به سکانداری دولت یازدهم نخواهد بود. زیرا با این کار احمدی نژاد، نیروهای انقلابی در افکار عمومی نا کارآمد جلوه داده شده است. همین وضعیت، موجب روی کارآمدن رقیبی می‌شود که احمدی‌نژاد هیچ نگرانی از آمدن آن ندارد بلکه مشتاق آن است. چون او و دیگران خوب می‌دانند که جریان سیاسی مقابل نیروهای انقلابی مرد میدان خدمت و توسعه نیستند.

آنان فقط سودای تصاحب قدرت و بازی های سیاسی را دارند و کار دولت را از طریق دیپلماسی انفعالی و امتیاز دهی به کدخدا می خواهند پیش ببرند. چنانکه همین امر با روی کار آمدن آقای حسن روحانی اتفاق افتاد. بنابراین، می‌توان گفت که احمدی‌نژاد، یکی از عوامل اصلی به قدرت رسیدن آقای روحانی است. دولت یازدهم محصول سناریوی بازگشت به قدرت احمدی‌نژاد است. لکن این سناریو آنچنان هم که می‌بایست، پیش نرفت.

احمدی نژاد بازی خطرناکی را آغاز کرده بود و معلوم نبود که تا چه اندازه قادر به مدیریت کار باشد. او منزلت سیاسی خود را در میان جریانات سیاسی حاکم از دست داده بود. جریان اصلاحات او را خودی نمی‌داند. اما جریان انقلابی اگرچه بعد واگذاری قدرت همچنان با احمدی نژاد همسو بود ولی به تدریج از وی فاصله گرفت. البته مسبب این فاصله گرفتن هم خود احمدی نژاد بود. رفتارها و مواضع ساختارشکنانه سیاسی احمدی‌نژاد به حدی بود که حتی موجب موضع‌گیری ولی فقیه شد. بنابر این، احمدی نژاد در حال حاضر، فاقد پایگاه سیاسی و اجتماعی به مانند سال 84 است. به نظر می‌رسد که احمدی نژاد سعی کرده است با راه اندازی نسخه‌ای از عدالت خواهی قشری، چنین پایگاه اجتماعی را پدید آورد ولی او در این کار ناموفق بوده است؛ زیرا اساسا این نسخه از عدالت خواهی به لحاظ محتوایی و توانایی و بعضاً صداقت سیاسی چندان قوی نیست؛ لذا در حال حاضر، اصلی ترین نگرانی احمدی نژاد همان نیروهای حزب الهی انقلابی است که به کمک آنها در سال 84 به قدرت رسید و دولت نهم و یازدهم را شکل داد.

اکنون همان جریان انقلابی که توسط دولت روحانی به شدت به حاشیه رانده شده است، در انتخابات سیزدهم ریاست جمهوری وارد صحنه شده است، ولی بدون احمدی نژاد. بلکه رهبری جریان بر عهده کسی گذاشته شده که سودای قدرت و سیاست بازی را ندارد بلکه دغدغه خدمت و ایران قوی را دارد. لذا این امر، موجب خواهد شد که احمدی نژاد در جریان فعالیت‌های انتخاباتی 1400، علیرغم میل باطنی، همسو با کاندیدای مورد حمایت دولت مستقر موضع گیری کند و در نتیجه، مدافع وضعیت موجود باشد.

مگر آنکه احمدی نژاد به خود زنهاری دهد و به این راه نا مقدس و نا فرجام  خود خاتمه دهد. اما به هر روی، حوادث پیش رو، معلوم ساخته است که سناریویی که احمدی نژاد طرح ریزی کرده بود، از همان آغاز سناریوی بدون بازگشت است. اما پرسش اساسی که در این میان مطرح است، چرایی چنین طرح ریزی است. چرا باید یک شخصیت سیاسی برای بازگشت به قدرت، دشمن خود شود و دست به خود زنی بزند. مگر  این کار چقدر ارزش داشت که اکنون در انزوای سیاسی به سر ببرد. او همچنان، تا روز انتخابات برای بازگشت آبرومندانه به عرصه سیاست، فرصت دارد. مسلماً نیروهای انقلابی و حزب الهی، ظرفیت بالایی برای اغماض خیلی از کارهای نادرست گذشته را دارند. این تنها راه برای خروج از انزوای سیاسی و بازگشت بدون سناریو است.