اپوزیسیون فعلا در ارائه تصویر وضع موجود در جا می‌زنند و در دو مورد دیگر شکل دهنده ایدئولوژی، هیچ چشم‌انداز قابل‌تصور و توافقی ندارد. رهبری منسجم هم در پس وجود ایدئولوژی منسجم شکل می‌گیرد، لذا در نبود ایدئولوژی،جست‌وجوی «رهبری منسجم‌کننده» سخنی بس گزاف است

فروپاشی ممکن نیست/ بحران فروپاشی یک برساخته رسانه‌ای است
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

مثلث/ جعفر حسن‌خانی دانشجوی دکترای علوم سیاسی: 

«آیا جمهوری اسلامی در آستانه سقوط است؟» این سوالی است که بیش از همیشه امروز شنیده می‌شود. سوالی که در نتیجه اجتماعی‌شدن گزاره «جمهوری اسلامی در آستانه فروپاشی‌» شکل گرفته است. با عمومی‌شدن این گزاره در برخی لایه‌های اجتماعی سوالی که مطرح می‌شود این است که این گزاره توسط چه کسانی مطرح و در چه مکانیزم و فرآیندی اجتماعی شده است؟

همایندی بحران‌ها یا همایندی نیروهای سیاسی  حول گزاره بحران

برخی بر این باورند که با انباشت مجموعه‌ای از بحران‌ها، کشور در شرایطی قرار گرفته است که در آستانه فروپاشی است. از جمله افرادی که بر این باور است می‌توان به محمد فاضلی، استاد دانشگاه شهید بهشتی و معاون رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری اشاره کرد. او از این وضعیت با عنوان «همایندی بحران ها» یاد می‌کند. 

از نظر وی و هم فکران او ترکیب ترامپ، بن‌سلمان، داعش و ناامنی‌های منطقه، بحران‌های محیط زیستی و ناکارآمدی ساختار سیاسی فراتر از دولت، کشور را در آستانه انفجار اجتماعی و فروپاشی قرار داده است. اما واقعیت این است که ما بیش از اینکه با واقعیت امکان فروپاشی مواجه باشیم با برساخته رسانه‌ای آن مواجهیم. ما بیش از اینکه با ناکارآمدی حکومت مواجه باشیم با ناکارآمدی برخی از حکمرانان  مواجه هستیم. شرایطی که از آن به عنوان همایندی بحران‌ها یاد می‌شود در بیشتر موارد، نمونه‌هایی از بحران هایش مسبوق به سابقه بوده و در طول 40 سال گذشته جامعه ما با آن مواجه شده، اما فرونپاشیده است. از جمله نمونه‌های آن می‌توان به مقطع زمانی بعد از 11‌سپتامبر و حمله آمریکا و هم‌پیمانانش به عراق و افغانستان اشاره کرد. مقطعی که  127 نفر از نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس با روحیه‌ای باخته طی نامه‌ای به رهبر معظم انقلاب از همایندی بحران‌ها و فروپاشی و لزوم نوشیدن 

جام زهر گفتند.

اما هم اکنون نه در وضع همایندی بحران‌ها که در وضع مواجهه با مجموعه‌ای از نظام مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هستیم. 

  انفجار فزاینده توقعات پیشران احساس فروپاشی

پمپاژ احساس فروپاشی و بحران لزوما در بستر آماده قابلیت رشد و نمو دارد. بستر اجتماعی جامعه ایران آماده   دریافت بذر احساس فروپاشی و بحران وجود نارضایتی‌های اجتماعی است. بخشی از نارضایتی‌های اجتماعی حاصل ناکارآمدی تیم مدیریتی دولت تدبیر و  امید است و بخش دیگری از نارضایتی‌های اجتماعی حاصل انفجار فزاینده توقعات است تا همایندی بحران‌ها. انفجار فزاینده توقعات از یک‌سو حاصل وعده‌های انتخاباتی و برجامی رئیس‌جمهور و جریان سیاسی متبوع و مطلوب او بوده و از دیگر سو حاصل رویکرد تطبیقی هالیوودی رسانه‌های منتقد، مخالف و معاند جمهوری اسلامی است. این رسانه‌ها با مقایسه جمهوری اسلامی ایران با اتوپیای هالیوودی و نه واقعی از حکومت پهلوی و پساجمهوری اسلامی در رسانه‌های معاند و مخالف تلاش می‌کنند نارضایتی عمومی از وضع موجود را بالا برده تا در پی شکل‌گیری این «نگرش» بتوانند «کنش» اعتراضی مردم ناراضی را 

شکل دهند.

  از همایندی حول گزاره تقلب گسترده تا همایندی حول گزاره فروپاشی

جامعه ایرانی بیش از اینکه با همایندی بحران‌ها مواجه شده باشد با همایندی نیروهای سیاسی حول گزاره «جمهوری اسلامی در آستانه فروپاشی» مواجه است. پیش از این هم جامعه ما شاهد همایندی‌های این‌چنینی بوده است. سال 1388 و همایندی نیروهای سیاسی پوزیسیون و اپوزیسیون حول گزاره و دروغ بزرگ «تقلب گسترده در انتخابات» نمونه دیگری از چنین همایندی‌ها است. در همایندی‌هایی این‌چنینی بخش گسترده‌ای از نیروهای سیاسی فارغ از مخالفت‌ها و مناقشات جدی که با هم دارند برای مواجهه با جمهوری اسلامی حول یک گزاره مشترک به تفاهم رسیده و مبتنی بر آن منطق مخالفت‌های خود علیه جمهوری اسلامی را سازمان می‌دهند. بحران فروپاشی یک برساخته رسانه‌ای است که در رسانه‌ها شکل گرفته و با به کارگیری آن توسط نیروهای سیاسی جریانات مختلف ضریب خورده و در جامعه ایران اجتماعی شده است.

     رسولان فروپاشی و گذار از مشکل مدیریتی به  بحران سیاسی

 سازمان منافقین و سلطنت طلبان دو جریان اصلی «بر حکومت» هستند که گزاره فروپاشی جمهوری اسلامی را مورد توجه قرار داده و ضریب می‌دهند. 

در داخل کشور نیز دو گروه 1- حامیان احمدی نژادی  و  2- نیرو‌های مرکز بررسی‌های ریاست جمهوری دولت تدبیر و امید در ضریب دادن این گزاره در نیروهای «در حکومت» نقش‌آفرین هستند. طرح تحلیل‌ها از این قبیل که خیزشی عمومی در راه است از سوی احمدی نژاد و اطرافیان وی یا انتشار تولیدات رسانه‌ای نظیر کلیپ سقوط توسط مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری نمونه‌های عینی همراهی پیش‌دستانه با این همایندی از سوی این دو نیروی «در حاکمیت» است.

 باقی نیروهای سیاسی معاند و مخالف جمهوری اسلامی در مرحله بعد به مروجان این گزاره پیوسته‌اند. نمونه متاخرش نیروهای اصلاح‌طلب هستند که فرصت‌طلبانه سعی در برجسته کردن گزاره بحران فروپاشی می‌کنند. این نیروها در بستر ناکارآمدی دولت مورد حمایت خود با الصاق ناکارآمدی به ساختار سیاسی نه دولت مورد حمایت و همچنین با بزرگ نمایی بیش از حد ناکارآمدی فرصت‌طلبانه تلاش می‌کنند مخالفت خود با جمهوری اسلامی را سازمان دهند.

 طرح این مساله که مشکل کشور سیاسی است و راه حل سیاسی دارد از سوی نیروهای اصلاح‌طلب را در همین راستا می‌توان تحلیل کرد.

 بر همگان  واضح   است که مشکل کشور مدیریتی و اقتصادی است نه سیاسی، با این وجود بیشتر اصلاح‌طلبان به‌عنوان نیروهای منتقد و مخالف جمهوری اسلامی فرصت‌طلبانه تلاش می‌کنند با طرح «بحران سیاسی» به جای مسئولیت‌پذیری در مقابل «مشکل مدیریتی» بر‌آمده از حمایت سیاسی خود در همایندی شرکت  کنند تا راه حل سیاسی خود را بر دیگر راه‌حل‌ها تفوق بخشند.

   رادیکالیزم نشانه فروپاشی یا وابستگی اپوزیسیون

برخی نگاه‌های جامعه‌شناسانه بر این باور است که هرچه مخالفت‌ها علیه یک نظام سیاسی خشونت‌آمیزتر شود،نشانه نزدیک‌شدن به زمان فروپاشی آن نظام سیاسی است. نمونه متاخر این پدیده سیاسی – اجتماعی در جامعه ایران را می‌توان در دهه‌های 40 و50 شمسی شاهد بود. با شکل‌گیری احساس بن‌بست سیاسی برای اصلاح ساختار در میان نیروهای منتقد و مخالف و دست به اسلحه بردن این نیروها در حکومت پهلوی و نهایتا شکل‌گیری پدیده چریک، نشانه‌های فروپاشی نظام پهلوی بیش از همیشه پدیدار شد.

 مبتنی بر همین تحلیل و نگاه برخی از تحلیلگران بر همین باورند که بروز و ظهور پدیده‌هایی نظیر «ری استارت»، «آمد نیوز» و شکل‌گیری تجمعات اعتراضی خشونت‌آمیز در برخی شهر‌ها نشانه‌های شکل‌گیری احساس بن‌بست سیاسی و در نتیجه رادیکال‌تر‌شدن مخالفان شده و خشونتی که شاهد آن هستیم معلول این روند است. 

اما سوالی که مطرح است اینکه چقدر می‌توان رادیکالیزم موجود را حاصل شکل‌گیری احساس بن‌بست سیاسی در نیروهای سیاسی منتقد، مخالف و معاند دانست؟ اگر قرار بود احساس بن‌بست به رادیکالیزم منتج شود، احتمالا پیش از انتخابات شوراهای شهر، مجلس و ریاست‌جمهوری گذشته که حاکمیت برای منتقدین جایی را در نظر نگرفته بود، زمان مناسب‌تری بود.

 احساس بن‌بست سیاسی با روی کار آمدن برخی منتقدین و مخالفین و تصاحب برخی مناصب سیاسی کشور از سوی ایشان آن هم در درون ساختار جمهوری اسلامی و با خود‌آگاهی این ساختار سیاسی قدر بسیاری قابل قبول نیست. القای بن‌بست سیاسی بعد از انتخابات‌های اخیر قدر معتنابهی برساخته رسانه‌ای و غیر واقعی می‌نماید. آنچه که ما شاهد هستیم بیش از آنکه نشانه فروپاشی باشد نشانه امر دیگری است.

 از آنجایی که بخش قابل توجهی از مخالفین و معاندین جمهوری اسلامی وابسته هستند و منابع مالی‌شان از سوی کشورهای متخاصم ایران تامین می‌شود، لذا کنش ایشان را باید نشانه وابستگی‌شان دانست. روی کار آمدن هم زمان ترامپ در آمریکا و بن‌سلمان در عربستان و هم‌افزایی این دو با نتانیاهو را باید عامل رادیکالیسم اپوزیسیون دانست. همواره مواضع اپوزیسیون ایران تابعی از خواست کاخ سفید بوده است. مقایسه تطبیقی عملکرد اپوزیسیون و آمد و شد روسای‌جمهور آمریکا می‌تواند اثباتی بر این مدعا باشد. 

پس با لحاظ این موارد باید تاکید داشت که ما در شرایط بن‌بست سیاسی و رادیکالیزم بر‌آمده از آن که نشانه فروپاشی است نیستیم، بلکه در شرایط مواجهه با اپوزیسیون وابسته‌ای هستیم که منبع وابستگی ایشان اراده کرده به طرز عریان تری با جمهوری اسلامی به مقابله بپردازد. تلاقی بن سلمان، ترامپ و نتانیاهو دلیل رادیکالیزم اپوزیسیون وابسته به ایشاناست.

 بحران جمهوری اسلامی یا بحران  اپوزیسیون 

بیش از آنکه جمهوری اسلامی در بحران باشد این اپوزیسیون جمهوری اسلامی شامل منتقدین، مخالفین و معاندین هستند که دچار بحرانند. اپوزیسیون جمهوری اسلامی در هیچ یک از این سه لایه خود هیچ آلترناتیو و نسخه جایگزینی ندارد و تنها مورد مشترک و مورد توافق در این نیروها پذیرش همین گزاره «جمهوری اسلامی در آستانه فروپاشی است» هست.

 مجموع این جریان‌ها شاید بدانند چه نمی‌‌خواهند اما هیچ‌یک به طور قطع به یقین نمی‌‌دانند چه می‌خواهند و همراهی شان برای پیشبرد امکان فروپاشی را در بیشتر موارد باید در وابستگی‌شان جست‌وجو کرد. بحران آلترناتیو، بحران همبستگی و بحران وابستگی سه بحران بسیار مهم  اپوزیسیون است که سازمان اپوزیسیون را وارد چرخه آنتروپی و اضمحلال کرده و رو به نابودی و خودتخریبی می‌کشاند. 

منتقدین که در زمره آنان اصلاح‌طلبان هستند نسخه آلترناتیوشان که دولت تدبیر و امید است هم‌اینک سکان مدیریت اجرایی کشور را به عهده دارد و ناکارآمدی خود را به نمایش گذاشته است. مخالفین و معاندین هم آلترناتیو مورد توافق بین خودشان راهم ندارند چه رسد به ارائه آلترناتیو مورد توافق جامعه ایران. 

آمریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان هم به هیچ‌یک از مخالفین جمهوری اسلامی از جمله سازمان منافقین و سلطنت‌طلب‌ها به عنوان آلترناتیو نمی‌‌نگرد، بلکه از نظر آمریکا و متعهدانش اپوزیسیون بیشتر عوامل و عناصر فروپاشی هستند آن هم نه فروپاشی جمهوری اسلامی بلکه فروپاشی ایران. آلترناتیو دشمنان برای ایران تجزیه ایران به کشور‌های کوچک و ضعیف است که در این میان معاندین بازیگران این سناریو هستند. 

  فقدان ایدئولوژی و رهبری و   بحران  فروپاشی اپوزیسیون

برای فروپاشی و براندازی از میان همه عوامل دو عامل بیش از همه دارای اهمیت است؛ اول ایدئولوژی و   دیگری رهبری. این دو عامل در کنار هم است که می‌تواند بسیج عمومی را شکل داده و با تصاحب خیابان نظام سیاسی را به چالش 

بکشد. 

ایدئولوژی به معنای وجود یک نظام معنایی شامل ارائه تصویری از وضع موجود و وضع موعود و ترسیم چگونگی حرکت از وضع موجود به وضع موعود است.

 اپوزیسیون فعلا در ارائه تصویر وضع موجود در جا می‌زنند و در دو مورد دیگر شکل دهنده ایدئولوژی، هیچ چشم‌انداز قابل‌تصور و توافقی ندارد. رهبری منسجم هم در پس وجود ایدئولوژی منسجم شکل می‌گیرد، لذا در نبود ایدئولوژی،جست‌وجوی «رهبری منسجم‌کننده» سخنی بس گزاف است. 

نبود ایدئولوژی و رهبری دو فقدان بزرگ اپوزیسیون است که در کنار بحران آلترناتیو ، بحران همبستگی و بحران وابستگی ایشان را در شرایط بحرانی و در معرض فروپاشی قرار داده است. منهای بهایی‌ها و بابی‌ها ازجمله ازلی‌ها که مبنای ایدئولوژیک برای مقابله با ایران دارند و در این فقره یعنی ترویج احساس فروپاشی و تهییج احساس نارضایتی بسیار فعال هستند، تنها چسب نگهدار اپوزیسیون در کنار هم دریافت پول دشمنان و پرورش احساس نفرتی است که از جمهوری اسلامی در خود رشد داده‌اند.