«دستگاه دیپلماسی تصمیم دارد با وجود تحریم‌های سنگین آمریکا دوام بیاورد تا انتخابات آمریکا در اوایل سال آینده فرابرسد. دولت و دستگاه دیپلماسی باور دارند با شکستِ احتمالی ترامپ در مذاکرات کره شمالی و جنگ قدرت در ونزوئلا دست بالا را پیدا خواهند کرد و دولت جمهوری‌خواهان در مصاف انتخاباتی با دموکرات‌ها دچار بحران و تباهی خواهد شد. در این مصاف نتیجه هر چه باشد و هر دولتی که روی کار بیاید، شاید به مطالبات بر حق ایران تن بدهد. پس استراتژی ایران، ایستادگی و پایداری و نشستن در کمین بحران و تباهی است.»

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

 در سرمقاله شنبه روزنامه شرق می‌خوانیم: «با اینکه دولت و دستگاه دیپلماسی بر این باورند که باید از هرگونه مجادله و تعارض با آمریکا در منطقه اجتناب کرد، برخی از جریان‌های سیاسی غیر رسمی اعتقاد دارند تعارض، نشانه قدرت است و باید به استقبال آن رفت و از آن روی برنگرداند. این جریان، مقابله را تنها راه برون‌رفت از هژمونی آمریکا می‌داند. در این استراتژی، خصومت آمریکا با ایران یا برعکس خصومت ایران با آمریکا بختی است که باید با « ویرتو » (شجاعت سیاسی) عجین شود. از رهگذر این دیدگاه، ویرتو در مواجهه با تعارض محک می‌خورد و این استعاره‌های درهم‌تنیده بخت-ویرتو در چارچوب مناسبات قدرت تداوم پیدا می‌کنند که هر یک موجب اقتدار و بقای دیگری هستند. اقتدار و بقایی که نشات‌گرفته از فرصتی است که ویرتو به دست آورده و آن را مغتنم شمرده است. با این برداشت از سیاست، انفجار کشتی‌های نفت‌کش در بندر فجیره و انفجار خط لوله نفتی عربستان توسط حوثی‌ها ، همان فرصت یا بختی است که آن را باید مغتنم شمرد.

این رویکرد، چندان سنخیتی با دیدگاه دولت و دستگاه دیپلماسی آن ندارد و در ظاهر دوگانه‌ای را به وجود می‌آورد که نشان می‌دهد سیاست بین‌الملل ایران دچار شکاف است اما این‌گونه نیست. جریان‌های غیر رسمی مترصدِ بهره‌برداری از بخت یا فرصت‌اند و دستگاه دیپلماسی در کمین نشسته است و باور دارد که به تعبیر اسپینوزا «در طبیعت هیچ شیء فردی وجود ندارد که شیء دیگر به‌لحاظ توان و قدرت بر آن پیشی نگیرد. شیء مذکور هر چه باشد شیء قدرتمند دیگری وجود دارد که آن را از میان بردارد.» تکیه‌گاه این اندیشه بر چالش استوار است. گویا چنین مقدر شده که خواه شیء خواه فرد در این رابطه گرفتار باشد. از این رو دستگاه دیپلماسی تصمیم دارد با وجود تحریم‌های سنگین آمریکا دوام بیاورد تا انتخابات آمریکا در اوایل سال آینده فرابرسد. دولت و دستگاه دیپلماسی باور دارند با شکستِ احتمالی ترامپ در مذاکرات کره شمالی و جنگ قدرت در ونزوئلا دست بالا را پیدا خواهند کرد و دولت جمهوری‌خواهان در مصاف انتخاباتی با دموکرات‌ها دچار بحران و تباهی خواهد شد. در این مصاف نتیجه هر چه باشد و هر دولتی که روی کار بیاید، شاید به مطالبات بر حق ایران تن بدهد. پس استراتژی ایران، ایستادگی و پایداری و نشستن در کمین بحران و تباهی است. به تعبیر اسپینوزا «اگر در موضوعی واحد دو فعل متضاد برانگیخته شود، ضرورتاً باید در هر دو یا فقط در یکی از آنها تغییری رخ دهد تا تضاد آنان با یکدیگر متوقف شود.»

می‌توان گفت غلبه یک تضاد بر دیگری، استراتژی دیپلماسی رسمی ایران است. دیپلماسی غیر رسمی بر آن است تا بخت‌های به‌وجودآمده را واقع‌گرایانه بفهمد و بر آن مسلط شود. این کار به‌درستی صورت نخواهد گرفت مگر با آمادگی؛ آمادگی کامل برای مواجهه با مجموعه‌ای متنوع و چندوجهی از رخدادها. به تعبیر ماکیاولی مواجهه با رودخانه خطرناک: «من بخت را با یکی از آن رودخانه‌های خطرناکی مقایسه می‌کنم که وقتی به خروش درآید، در دشت‌ها سیل جاری سازد، درختان و بناها را خراب کند. همگان از مقابل آن می‌گریزند، همه به ضربت آن راه می‌دهند؛ بی‌آن‌که قادر باشند به هیچ شیوه‌ای متوقفش کنند. اما این بدان معنا نیست که هنگامی که رودخانه سیلابی نیست آدمیان نمی‌توانند از طریق آب‌بندها و سدها دست به اقدامات احتیاطی بزنند.»

از این جملات این نتیجه برمی‌آید که بخت، صاحب‌اختیار نیمی از اعمال ما است و نیمی دیگر از آنِ ما است و اگر ویرتو با بخت عجین شود کل اعمال در ید قدرت ما خواهد بود. دستگاه دیپلماسی و نیروهای سیاسی غیر رسمی دو کارکرد متفاوت در سیاست داخلی و خارجی دارند. کارکردی متضاد که به نتیجه‌ای یکسان منتهی می‌شود. آنچه این نیروها را توانمند می‌کند، دست بر قضا اصالت در اختلافات و تضادهایشان است. از رهگذر همین تضادهاست که سیاست داخلی و خارجی، پویا و گاه پُرتنش است. دو رویکرد، دو توان، که دو مواجهه برمی‌انگیزد. دوگانه قدرتی که شاید آنتاگونیسم خود را در سیاست داخلی تا حدودی از دست داده است اما در سیاست خارجی هم‌چنان پابرجاست. دور از انتظار نیست که پویایی نشات‌گرفته از تضاد در سیاست خارجی، در بزنگاهی به سیاست داخلی نیز سرایت کند و آن را در شکل و قالبی دیگر احیا سازد. اصالت این تضادها گاه چنان شدید است که ناخواسته اتفاقی بروز پیدا می‌کند و مخالفان و منتقدان را در باورهای خود به تردید وامی‌دارد. استعفای ظریف، دم‌دستی‌ترینِ این نمونه‌هاست.

با تساهل می‌توان دو تلقی از سیاست در ایران را کدگذاری کرد؛ رویکرد ماکیاولی و رویکرد اسپینوزایی که هر یک در شرایطی کارکرد ویژه خود را دارند و خواسته ناخواسته جریان‌های سیاسی داخلی و خارجی را از عملکردهایشان متأثر می‌کنند.

برای نوشتن این یادداشت از کتابِ «مواجهه ماکیاولی و اسپینوزا» فیلیپو دل لوکزه ترجمه فؤاد حبیبی و امین کرمی، نشر ققنوس استفاده شده است.