الف | برخی اصلاح‌طلبان سرشناس طی یکی دو سال اخیر از عملکرد جریان اصلاح‌طلبی ابراز ناامیدی کرده‌اند و دست به خودانتقادی‌هایی زده‌اند تا ضمن وادار کردن رهبران آن به قبول مسئولیت اشتباهات، مسیر این جریان سیاسی به جایگاه اجتماعی واقعی خود بازگردد.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

یکی دو سالی می‌شود که از درون جبهه اصلاحات صداهای انتقادی بلندی در فضای عمومی جامعه به گوش می‌رسد که نسبت به عملکرد رهبران این جریان، سیاست‌های گذشته و حال آنها و ریزش پایگاه اجتماعی‌شان و… انتقاد می‌شود. این نقدها توسط روزنامه‌نگاران، چهره‌های سیاسی مطرح و نظریه‌پردازان اصلاح‌طلب مطرح می‌شوند. اما نکته اینجاست که بسیاری از این نقدها را چه جناح سیاسی مقابل اصلاحات و چه ناظران و تحلیلگران بی طرف فضای سیاست در ایران بارها و بارها طی دو دهه به اصلاح طلبان گوشزد کرده اند اما آنان کمتر گوش شنوایی دراین باره داشته اند. به نظر می رسد اصلاح طلبان این روزها پس از شکست سنگین انتخاباتی با دنده سنگین و گاه دنده معکوس سعی در کاستن از سرعت و توقف و تامل در اوضاع خود دارند تا اندکی از حیرانی بدرآیند و طرحی نو در اندازند.

شکست اصلاحات و ناتوانی در انتخابات

 عباس عبدی، تحلیل‌گر اصلاح‌طلب روز 25 آبان در روزنامه اعتماد درباره یک بیانیه جبهه اصلاحات که به موضوع لزوم گفت‌وگوهای برجامی تاکید داشت مطلب تندی را نوشت. در بخش‌هایی از مطلب او آمده است: «جبهه اصلاحات پس از شکست قاطع سیاسی و ناتوانی مطلق در آوردن مردم به پای صندوق‌های رأی در خرداد ۱۴۰۰، پیش از هر اقدامی از جمله موضع‌گیری در باره برجام یا سایر امور، باید ابتدا موجودیت خود را بازنگری و تحلیل کند. اگر آنان همچنان بر مشی گذشته هستند و نقدی بر آن نمی‌بینند، در این صورت طبیعی است که مخاطب نیز این بیانیه یا هر موضع دیگر آنان را در این چارچوب تحلیل و فهم کند. ولی اگر سیاست‌های گذشته جبهه را، هم از حیث راهبرد و هم تشکیلات و هم افراد و بالاخره تاکتیک‌ها واجد ایرادهای اساسی می‌دانند، ابتدا باید آن را تبیین کنند.»

برخی از این نقدها با هدف بهبود جریان اصلاحات مطرح می‌شوند و تعداد کمتری از آنها رنگ و بوی ناامیدی کامل از این جریان سیاسی- اجتماعی را نیز منتقل می‌کنند. با این حال اغلب این نقدها به تحلیل و واکاوی گذشته برای عبرت‌گیری آینده مطرح می‌شوند و در فضای رسانه‌های رسمی و منتسب به اصلاحات بازتاب گسترده داده می‌شوند. 

در ادامه مروری گزیده بر بخش‌هایی از چنین مقالات و اظهار نظراتی خواهیم داشت: 

اصلاح‌طلبان و رهبری جریان اصلاحات

غلامحسین کرباسچی، دبیرکل سابق حزب کارگزاران سازندگی، روز 22 مرداد سال 98 در گفت‌وگو با روزنامه سازندگی [پیش از تعطیلی این روزنامه و کناره‌گیری وی از حزب کارگزاران سازندگی] سخنان حساسی را مطرح کرد که واکنش بسیاری را برانگیخت. وی می‌گوید:‌ «جریان اصلاحات نه در گذشته که در وضعیت فعلی نیز به معنای واقعی رهبر نداشته و ندارد اما نیازمند رهبری است که برنامه، خط‌مشی و استراتژی آن را تعیین کند…»

وی ادامه داد: «... رهبری مفهوم مشخصی دارد. رهبری این نیست که فقط به‌ صورت نمادین بگوییم آقای خاتمی رهبر تشکیلاتی اصلاحات است. آقای خاتمی فردی شناخته‌شده، مورد احترام و فرهیخته است و از بهترین شخصیت‌هایی است که در عرصه سیاسی فعالیت می‌کند اما موضوع رهبری یک ‌جریان سیاسی امری متفاوت و نیازمند سازوکار تشکیلاتی در جبهه اصلاحات است. اصلاحات از ابتدا تاکنون رهبری نداشته که اکنون بگوییم نیازمند رهبری جدید است. آقای خاتمی مورد احترام همه بوده و هستند، اما آیا به‌واقع آقای خاتمی اصلاحات را رهبری می‌کنند؟ این که زمانی در جریان انتخابات یا در مسئله‌ای در حوزه دیگری ایشان اظهارنظری کنند و همه به نظر ایشان احترام بگذارند، به‌ معنی رهبری نیست. رهبری یعنی ورود به مسائل، مدیریت و ساماندهی آنها.»

ناتوانی خاتمی در اقناع جامعه

صادق خرازی،‌ دبیر کل حزب ندای ایرانیان می‌گوید: «آقای خاتمی نتوانسته جامعه را اقناع کند و این نشان می‌دهد که بین آقای خاتمی، مشاورین ایشان و عمق جامعه فاصله زیادی افتاده است». صادق خرازی همچنین می‌گوید: «خاتمی خیلی از سیاست دور شده و به نظر می رسد علاقه ای ندارد کنشگر سیاسی باشد. ظاهرا آقای خاتمی علاقه دارد به شخصیت سیاسی تبدیل شود که از دور، دستی بر سیاست داشته باشد».