اصلاح‌طلبان در فقدان سرمایه اجتماعی تصور می‌کنند با تمسک به نام هاشمی می‌توانند بار دیگر خود را احیا کنند.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

اصلاح‌طلبان یاد گرفته‌اند که برای رسیدن به هدف سیاسی می‌توان به هر ابزاری متوسل شد و برایشان فرقی نمی‌کند آن ابزار چیست. یک نمایش کامل از مانیفست ماکیاولی که هدف وسیله را توجیه می‌کند. آنها یک روز انتخابات را تنها راه رسیدن به سعادت معرفی می‌کنند و در همین نظام سیاسی موجود از مردم رأی می‌گیرند و روز دیگر که مطمئن می‌شوند نزد مردم اقبالی ندارند، انتخابات در جمهوری اسلامی را نفی می‌کنند و برای توجیه عدم رأی‌آوری خود اصل انتخابات در نظام را زیر سوال می‌برند؛ به تعبیری آنها می‌توانند از فتح کرسی به کرسی تا تحریم انتخابات در نواسان باشند. مثال دیگر: وقتی دولت دست خودشان است تمام مشکلات کشور را ناشی از عواملی بیرونی مانند منتقدان دولت یا رخدادهای سیاست خارجی می‌دانند اما وقتی دولت در اختیار رقیب باشد، مقصر همه‌چیز و در همه ابعاد را دولت و جبهه اصولگرایی معرفی می‌کنند. آنها حتی هم‌زمان می‌توانند هم داخل نظام تلقی شوند و هم اپوزیسیون نظام، می‌توانند هم له نظام باشند هم علیه نظام اما همه اینها بستگی دارد به اینکه منفعت سیاسی‌شان چه اقتضا کند.

بنابراین ما با یک جبهه سیاسی کاملا پراگماتیست و بلکه ماکیاولیست مواجهیم که برایش همه‌چیز در چارچوب «منفعت» و نه «حقیقت» تعریف می‌شود. یک مثال مهم دیگر هم وجود دارد که هدف از گفتن مقدمات بالا پرداختن به این مثال است: «نسبت اصلاح‌طلبان و هاشمی». این مثال به خوبی می‌تواند موج‌سواری اصلاح‌طلبان را عیان کند؛ به ویژه حالا که بار دیگر اصلاح‌طلبان دست به دامن هاشمی ولو هاشمی درگذشته شده‌اند تا به زعم خود بتوانند از عبای او بالا بروند و باز هم به سیاست برگردند. اگر در همین چند هفته اخیر روزنامه‌ها و سایت‌های اصلاح‌طلبان را مشاهده کنیم، در می‌یابیم همه آنها به بهانه سالروز درگذشت هاشمی، با تمام توان سعی کردند میزان ارادت خود به او را نشان دهند و حتی با ذکر عنوان «اگر هاشمی بود...» به مردم چنین القاء کنند که همه مشکلات کنونی به دلیل فقدان هاشمی رفسجانی است و ثانیا قطب و مراد مای اصلاح‌طلبان هاشمی است. اصلاح‌طلبان تصور می‌کنند با این حربه یک آلترناتیو بی‌هزینه می‌سازند که با تمسک به او خود را نزد مردم محبوب می‌کنند. آنها حتی توان یا اراده آلترناتیو شدن را هم ندارند و خود نیز این را می‌دانند؛ تا جایی که فهیمده‌اند دیگر خاتمی هم برایشان پاسخگو نیست و در این میان راهی جز سنجاق‌کردن خود به عبای هاشمی نمی‌بینند.

ماکیاولیستی عمل کردن اصلاح‌طلبان را در نوع مواجهه تاریخی آنها با هاشمی به وضوح می‌توان مشاهده کرد؛ آنها همان کسانی‌اند که روزگاری تیغ تیز خود علیه هاشمی را پنهان نمی‌کردند و هر آنچه که می‌توانستند علیه هاشمی می‌گفتند و می‌نوشتند. او را عالیجناب سرخ‌پوش نام می‌گذاشتند و تصویری از یک دیکتاتور خشن از او جلوه می‌دادند و هیچ کس مقالات روزنامه‌های دوم خردادی در حمله به هاشمی یا نقدهای رادیکال مشارکتی‌ها (نزدیک‌ترین حلقه به خاتمی) علیه هاشمی را فراموش نمی‌کند. آنها حتی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال84 هم با هاشمی همراه نشدند و کروبی، معین و حتی مهرعلیزاده را بر هاشمی رفسنجانی ترجیح دادند زیرا تصور می‌کردند خودشان بدون هاشمی هم پیروز انتخابات خواهند بود اما در همان انتخابات به مجرد آنکه در دور دوم رقابت میان هاشمی و احمدی‌نژاد شد، پشت هاشمی ایستادند و خب طبیعی بود سرمایه‌ اجتماعی‌ای که تا دیروز از جبهه سیاسی‌اش جز نقد هاشمی نشنیده، ناگهان نمی‌پذیرفت که با دستور تشکیلاتی پشت هاشمی بایستد.

اصلاح‌طلبان اما بازی با هاشمی را رها نکردند و در سال88 با او یک جبهه واحد را شکل دادند. اصلاح‌طلبان اما بعد از آن تاریخ نخواستند صرفا خود را در هاشمی یا هاشمی را در اصلاحات جلوه دهند و همواره می‌کوشیدند تا فاصله خود را از او حفظ کنند تا بتوانند هر زمان که امکانش وجود داشت بگویند با تکیه بر سرمایه اجتماعی خود و نه هاشمی پیروز شدیم و هرجا به مشکل برخوردند از هاشمی استفاده کنند. مثلا مهم‌ترین حامی روحانی، هاشمی بود اما در دو انتخابات سال‌های 94 و 96 طوری جلوه دادند که صرفا تَکرار می‌کنم‌های خاتمی عامل پیروزی‌شان بوده است نه چیز دیگر.

آنها تصور می‌کردند بدون هاشمی در دو انتخابات مجلس98 و ریاست‌جمهوری 1400 هم پیروز انتخابات می‌شوند و به همین دلیل بود که در انتخابات مجلس یازدهم شدهد بودیم اکثریت قریب به اتفاق اصلاح‌طلبان از لیست «یاران هاشمی» حزب کارگزاران حمایت نکردند اما اما دیدند که نه خودشان و نه خاتمی دیگر هیچ اثری در جامعه ندارد. حالا آنها بار دیگر دست به دامن اکبر هاشمی رفسنجانی شده‌اند تا شاید از این رهگذر بتوانند ماهی خود را بگیرند و انگار با دست پس‌زدن‌ها و با پا پیش‌کشیدن‌های اصلاح‌طلبان در مواجهه با هاشمی همچنان ادامه دارد اما آنها در محاسبات خود یک غفلت بزرگ می‌کنند؛ آنکه نام هاشمی نه حالا که سال‌هاست در جذب سرمایه اجتماعی نمی‌تواند بازیگر مهمی باشد زیرا هم او و هم اصلاح‌طلبان نزد مردم به دلیل ناکارآمدی دولت حسن روحانی جایگاهی بسیار مخدوش پیدا کرده‌‌اند و سرمایه‌ اجتماعی از دست‌رفته آنها با چنین بازی‌های سیاسی‌ای باز نخواهد گشت؛ حتی اگر اصلاح‌طلبان روز و شب در مدح هاشمی رفسنجانی بگویند و بنویسند!