با چنین پیشینه‌ای می‌توان گفت که دونالد ترامپ اکنون در سال انتخابات ریاست‌جمهوری به‌شدت به یک دستاورد خارجی نیاز داشت و ترامپ می‌تواند از توافق صلح با طالبان به‌عنوان برگ برنده‌ای در انتخابات استفاده کند.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

 آمریکا و طالبان پس از نزدیک به دو دهه جنگ روز شنبه، ۱۰ اسفند در شهر دوحه قطر توافقنامه صلح امضا کردند.

این توافقنامه به امضای «زلمی خلیلزاد» مذاکره‌کننده ارشد آمریکا و «ملا عبدالغنی برادر» مذاکره‌کننده ارشد گروه طالبان رسید. درواقع بعد از 18 ماه مذاکرات فشرده بین آمریکا و طالبان این توافقنامه صلح به امضا رسید. این در حالی است که در این توافق، جایگاهی برای دولت وحدت ملی تعریف نشده و طالبان اساسا حاضر نبودند بپذیرند که با این دولت مذاکره کنند؛ لذا این معاهده‌ای که از سوی آمریکا و گروه طالبان امضا شده است، آسیب‌پذیری‌هایی دارد چرا که فقط میان آمریکا و طالبان است و به‌نوعی دولت مرکزی را دور زده‌اند؛ یعنی طالبان هیچ تعهدی را در قبال این موضوع که با نیروهای دولتی چه برخوردی خواهند داشت، نپذیرفته و فقط پذیرفته‌اند که مذاکرات بین‌الافغانی را با دولت مرکزی آغاز کنند.

این در حالی است که دولت کابل اکنون دچار یک مشکل شده مبنی بر اینکه پس از برگزاری انتخابات که در آستانه توافق صلح آمریکا و طالبان بود،‌ اشرف غنی خود را رئیس‌جمهور افغانستان اعلام کرد و کمیسیون انتخابات نیز همین مساله را پذیرفت اما همزمان عبدالله‌عبدالله نیز خود را پیروز رقابت‌های انتخاباتی می‌دانست، لذا دو حاکمیت در افغانستان اکنون وجود دارد؛ از یک طرف عبدالله‌عبدالله معتقد است که باید دولت موازی تشکیل دهد و از طرف دیگر اشرف‌غنی مدعی برنده‌شدن است و می‌گوید که وی باید رئیس‌جمهور شود. اشرف‌غنی همچنین معتقد است که در صورت برگزاری مذاکرات بین‌الافغانی،‌ وی صلاحیت حضور در این مذاکرات را دارد. 

در این بین طالبان به‌طور کلی این دولت را به رسمیت نمی‌شناسد، آن را وابسته می‌داند و معتقد است دست‌نشانده آمریکاست. 

مشکلی که اکنون به‌وجود آمده این است که حتی اگر طالبان بپذیرند با دولت کابل مذاکره کنند، طرف مذاکره‌شان چه کسی خواهد بود؟ دولت عبدالله‌عبدالله یا دولت اشرف‌غنی. 

به نظر می‌رسد که در برهه فعلی آمریکایی‌ها شرایط را به‌گونه‌ای مدیریت می‌کنند تا وضعیت به سمتی برود که عملا دولت افغانستان نادیده گرفته شود و همچنین بتوان دولت موقتی را به وجود آورد که در آن احتمالا طالبان نقش اصلی را ایفا کنند. 

در این بین می‌توان حدس زد که عبدالله‌عبدالله و اشرف‌غنی متوجه این امر شده‌اند و بر همین اساس پیشدستی کرده و خواستار آن شدند که اگر قرار باشد مذاکرات بین‌الافغانی صورت بگیرد باید با این دولت باشد، در حالی که طالبان به طور کلی با این دولت مذاکره نخواهند کرد؛ بنابراین احتمال می‌رود که در آینده نزدیک دولت موقتی جایگزین این دولت شود که در آن، قانون اساسی تعدیل، نظام ریاستی تبدیل به نظام پارلمانی و شرایط برای ورود قانونی طالبان به قدرت یا شراکت در قدرت آماده خواهد شد. 

در برهه فعلی که این مذاکرات صلح شکل گرفته، افغانستان در سطح دچار مشکل است. اولین مشکل در داخل این کشور بوده و آن اختلاف‌نظرهایی است که بین گروه‌های قومی و مذهبی بر سر قدرت وجود دارد؛ به گونه‌ای که 54 قومیت در افغانستان وجود دارند. اگر از گروه‌های کوچک صرف‌نظر کنیم، آن قومیت‌هایی که بر سر قدرت جدال دارند، پشتون‌ها، تاجیک‌ها، هزارها و ازبک‌ها هستند. این چهار قومیت مدعی حق و حقوق خود بوده و نمی‌پذیرند که یک گروه حاکم باشد؛ این در حالی است که طالبان خود را نماینده پشتون‌ها دانسته و حتی لیبرال‌دموکرات‌هایی که در افغانستان حاکم هستند نیز چنین ادعای نمایندگی‌ای را از این قومیت دارند اما در هر حال اختلاف‌نظرهای این گروه‌ها بخشی از مشکلات افغانستان است.

کشورهای منطقه مشکل دوم افغانستان هستند چراکه کشورهای همسایه نیز برای خود در افغانستان منافعی تعریف کرده‌اند. اگر به قومیت‌ها توجه کنیم، افغانستان امتداد قومی کشورهای همسایه خود بوده و همین کشورها با یکدیگر اختلاف و رقابت دارند. 

هندوستان، عربستان و امارات نیز با وجود عدم‌همسایگی با این کشور به دنبال سهم‌خواهی خود هستند. این کشمکش‌ها و اختلافات در داخل و خارج افغانستان در کنار سطح سوم مشکلات این کشور یعنی کشورهای بین‌المللی موجب شده تا جنگ و صلح در افغانستان کاملا بستگی به توافق این سه سطح داشته باشد؛ یعنی اگر در داخل تفاهم ایجاد شود اما در خارج همچنان جدال باشد، این صلح پایدار نخواهد بود اما اگر هر سه سطح در کنار هم تلاش کنند، تاثیر زیادی در حل مشکلات افغانستان خواهد داشت؛ البته هیچ‌گاه نمی‌شود این موارد را با هم هماهنگ کرد و نتیجه این می‌شود که هر کدام ساز خود را زده و بحران افغانستان ادامه پیدا می‌کند.

در نهایت اگر در آینده انتخاباتی برگزار شود، با توجه به مجموعه شرایط، انسجام نسبی طالبان و چنددستگی در جبهه مقابل، احتمال می‌رود که طالبان از طریق سیاسی بتوانند به قدرت دست پیدا کنند. درواقع زلمی خلیلزاد توانسته طالبان را قانع کند که آنها تا زمانی که آمریکایی‌ها در آنجا حضور دارند به لحاظ نظامی نمی‌توانند قدرت را به‌دست آورند اما از نظر سیاسی شانس دستیابی به قدرت برای آنها وجود دارد؛ لذا می‌توان گفت که طالبان اکنون خیز برداشته‌اند تا در مرحله نخست در قدرت (البته نه با این دولت بلکه با دولت موقت) شریک شوند و در گام نهایی در انتخابات حضور پیدا کرده و با پیروزی در انتخابات، قدرت را به‌طور کامل در انتخابات به دست بگیرند. در نتیجه امارت اسلامی طالبان در حال بازسازی است، هر چند احتمالا مانند گذشته عمل نخواهند کرد چراکه نسل جدید دیدگاه‌هایش نسبت به نسل گذشته متفاوت است اما به هر حال نگاه ایدئولوژیک طالبان همچنان پابرجاست و آنها به‌لحاظ سرزمینی و قومی، جاه‌طلبی و انحصارطلبی خود را حفظ کرده‌اند. در چنین فضایی آمریکایی‌ها یک بازی زیرکانه را دنبال می‌کنند، آن هم با هدف اینکه بخش زیادی از نیروهایشان را بدون دردسر و بدون هزینه انسانی و مالی از افغانستان خارج کنند. 

در نهایت باید مدنظر داشت توافقی که در دوحه بین طالبان و آمریکا امضا شد، یک معامله است که به‌جز اینها، طرفین دیگری هم دارد. پاکستان، عربستان‌سعودی و قطر هم در این معامله نقش دارند و هدف‌شان نیز بازگشت طالبان تعدیل‌شده به قدرت است. در مقابل طالبان نیز می‌دانند که نمی‌توانند به زور آمریکایی‌ها را از افغانستان بیرون کنند؛ به همین دلیل گفته می‌شود که یک معامله بین طالبان و آمریکا انجام گرفته است.

در رابطه با خروج کامل نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان به نظر می‌رسد که طالبان بعضا انعطاف‌هایی از خود نشان داده‌اند؛ لذا آمریکا بخش اعظم نیروهایش را از افغانستان خارج می‌کند تا بتواند استفاده انتخاباتی هم از موضوع بکند ولی احتمالا بخشی از نیروهای آمریکایی در پایگاه‌های این کشور باقی خواهند ماند و طالبان هم چاره‌ای جز پذیرش این موضوع ندارد.  

همچنین درخصوص اهداف آمریکا از پیگیری مذاکرات صلح باید توجه داشت دونالد ترامپ از همان زمان که وارد مبارزات انتخاباتی شد، یکی از موضوعاتی که مطرح کرد این بود که چرا آنها در افغانستان و عراق هزینه انسانی و مالی می‌دهند. همچنین ترامپ گفته بود که در صورت ورود به کاخ سفید، خروج از عراق و افغانستان را عملیاتی خواهد کرد.

با چنین پیشینه‌ای می‌توان گفت که دونالد ترامپ اکنون در سال انتخابات ریاست‌جمهوری به‌شدت به یک دستاورد خارجی نیاز داشت و ترامپ می‌تواند از توافق صلح با طالبان به‌عنوان برگ برنده‌ای در انتخابات استفاده کند.